سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

ادبیات اوکراین؛ دو قرن مقاومت در برابر روس شدن

ادبیات اوکراین؛ دو قرن مقاومت در برابر روس شدن

 

قرن‌هاست که نویسندگان اوکراینی، گاه مخفیانه، گاه با توسل به طنز و گاه جسورانه و بی‌پروا، تلاش کرده‌اند که از نابودی فرهنگ ملی خود جلوگیری نمایند. در مقاله‌ی پیش رو، یولیام بلکر (Uilleam Blacker) دانشیار فرهنگ تطبیقی اروپای شرقی در دانشکده مطالعات اسلوونی و شرق اروپا – دانشگاه لندن، به بررسی تاثیراتی که روسیه بر ادبیات اوکراین گذاشته است، می‌پردازد.

(مترجم)

قرن‌هاست که نویسندگان اوکراینی، گاه مخفیانه، گاه با توسل به طنز و گاه جسورانه و بی‌پروا، تلاش کرده‌اند که از نابودی فرهنگ ملی خود جلوگیری نمایند. در مقاله‌ی پیش رو، یولیام بلکر (Uilleam Blacker) دانشیار فرهنگ تطبیقی اروپای شرقی در دانشکده مطالعات اسلوونی و شرق اروپا – دانشگاه لندن، به بررسی تاثیراتی که روسیه بر ادبیات اوکراین گذاشته است، می‌پردازد.

 

 

در بیست‌وششم فوریه، زمانی که ارتش روسیه تلاش می‌کرد وارد پایتخت اوکراین شود، درست در همان لحظاتی که موشک‌ها از هر سو بر شهر می‌باریدند، تامارا هوندورووا، یکی از برجسته‌ترین منتقدان ادبی اوکراین با آرامش در مقابل لپ‌تاپ خود نشسته بود. او در حال ایراد یک سخنرانی آنلاین درباره‌ی نویسنده‌ی مدرنیست ادبیات اوکراین، لسیا اوکراینکا، شاعر و نمایشنامه‌نویس بود.

اغلب شعرهای اوکراینکا میهن‌پرستانه هستند و مورد توجه دانشجویان و دانش‌آموزان قرار می‌گیرند. البته، او یک نمایشنامه‌نویس فمینیست و یک متفکر ضد استعمار هم هست. وقتی هوندورووا سخنانش را تمام کرد، آهی کشید و گفت:

«هرگز فکرش را هم نمی‌کردم که از کیف، وقتی خط مقدم یک جنگ شده با شما سخن بگویم. از ترس بمباران، روی زمین در راهرو بخوابم و با صدای انفجار از خواب بیدار شوم. یا حتی فکرش را هم نمی‌کردم که روزگاری به بچه‌هایی که در پناهگاه‌ها بازی می‌کنند، نگاه کنم. اما من از شجاعت اوکراینی‌ها شگفت‌زده شده‌ام. جنگی که پوتین به راه انداخته است، اوکراینی‌ها را به اوکراینی‌های واقعی تبدیل کرد.»

 

اوکراینی‌ها اغلب از نیاز به اوکراینی شدن سخن می‌گویند. این نیاز، با هدف تحکیم فرهنگ، زبان و نهادهای آنان پس از قرن‌ها تسلط امپراتوری‌های مختلف ایجاد شد. با این حال، آنچه که اوکراینی‌ها به عنوان پیشرفت می‌شناسند، در چشم روسیه یک ضعف به نظر می‌رسد.

روس‌ها اوکراین را به چشم یک حادثه‌ی تاریخی نگاه می‌کنند. ولادیمیر پوتین پیش از اعلان دستور حرکت تانک‌های ارتش، نزدیک به یک ساعت در تلویزیون تلاش کرد تا روس‌ها را متقاعد کند که اوکراین، چیزی جز یک عنصر ضد روسیه نیست. آن هم عنصری که غربی‌ها در سرزمین تاریخی روسیه مهندسی کرده‌اند.

 

ادبیات اوکراین

 

اما هویت ملی اوکراین یک تعریف تصادفی یا نوشته شده توسط غرب نیست. اوکراینی‌ها قرن‌هاست که در مقابل تلاش‌ برای پاکسازی فرهنگی خود مقاومت کرده‌اند. در اوایل قرن نوزدهم میلادی، ناشران روسی ادبیات اوکراین را تنها در صورتی می‌پذیرفتند که قوم‌نگارانه، کمدی یا غیرسیاسی باشد. (ادبیات جدی می‌بایست به زبان روسی می‌بود.) قوانین سال‌های 1863 و 1876 منجر به ممنوعیت انتشار همه‌ی آثاری شدند که به زبان اوکراینی نوشته می‌شد. حتی می‌توان گفت که این قانون منجر به ممنوعیت کامل نمایش آثار ادبیات اوکراین در مکان‌های عمومی شد.

در نهایت، در دهه‌ی 1930 میلادی، استالین یک نسل کامل از نویسندگانی را که در حال بازسازی فرهنگ و ادبیات اوکراین بودند، اعدام کرد. این ماجرا به طرز وحشیانه‌ای جلوی رشد جریان آوانگارد در کشور اوکراین را گرفت.

داستان ادبیات اوکراین، داستان سرکشی در برابر امپراتوری‌هاست. در گذشته، بیشتر نویسندگان اوکراینی با احتیاط و فقط در محدوده‌هایی که امپراتوری روسیه معین می‌نمود، کار می‌کردند. آن‌ها در تلاش بودند تا نمود ظاهری یک فرهنگ ادبی را شکل دهند. گاهی سعی می‌کردند که اوکراینی بودن خود را به کمک آثاری که به زبان روسی نوشته می‌شدند، بیان نمایند. دیگرانی هم بودند که انتقاد صریح از امپریالیسم روسیه را برگزیدند و به تبع آن، رنج کشیدند.

 

هیچکسی بیشتر از نیکولای گوگول (که در اوکراین او را با نام میکولا هوهول می‌شناسند) -علیرغم اینکه در جهان به عنوان یک نویسنده‌ی مهم روس شناخته می‌شود-، از طنز برای اثبات هویت اوکراینی خود استفاده نکرد. آثار اولیه‌ی گوگول (همان‌ها که در اوایل دهه‌ی 1830 منتشر شدند) احتمالاً با الهام گرفتن از پدرش خلق شدند. پدر گوگول کمدی‌های عامیانه‌ی اوکراین را به نمایشنامه تبدیل می‌کرد. گوگول هم این داستان‌ها را به زبان روسی و برای مخاطبانش در مسکو و سن پترزبورگ می‌نوشت.

 

mykola-hohol
نیکلای گوگول روسی یا میکولا هوهول اوکراینی

 

 

نویسندگانی مثل یوکراینکا و تاراس شوچنکو (شاعر ملی اوکراین)، بسیار آشکارتر از گوگول، وفاداری به ادبیات اوکراین را بروز می‌دادند. پدر شوچنکو یکی از زارعان بی‌زمین بود و او خوب می‌دانست که زندگی دهقانان هیچ شباهتی به روزگار بت‌های شاد گوگول ندارد. او در شعری خطاب به هم‌میهن خود نوشت: تو از ته دل، عمیقاً می‌خندی، در حالی که من باید زاری کنم!

حملات شوچنکو به امپراتوری و سرکوب اقلیت‌ها، آتشین و سازش‌ناپذیر است. او در شعر قفقاز خود می‌نویسد: از مولداوی تا فنلاند، سکوت به هر زبانی جاری است. برای این جمله، شوچنکو را دستگیر و به خدمت اجباری سربازی اعزام کردند. علاوه بر این، او برای ده سال هم از نوشتن محروم شد.

 

 Taras Shevchenko
تاراس شوچنکو

 

 

اوکراینکا نیز بارها و بارها محدودیت‌ها و کلیشه‌های امپریالیستی را به چالش کشید. این بار، از طریق آثاری که به انتقاد از استعمار و تجسم ایده‌های فمینیستی می‌پردازند. درام‌های او در اسپانیا، تروآ و بابل جریان دارند. و درست به همین دلیل، برخی از روشنفکران اوکراینی او را به خاطر نادیده گرفتن موضوع اوکراینی بودن در نوشته‌هایش، مورد انتقاد قرار می‌دهند. با این حال، اوکراینکا اثری به نام «زن نجیب» دارد که در آن، تاریخ اوکراین را بازگو کرده است.

داستان زن نجیب در قرن 17 میلادی می‌گذرد. زمانی که یک رهبر قزاق، بوهدان خملنیتسکی، اتحادی معروف و سرنوشت‌ساز با مسکو را امضا می‌کند. در نتیجه‌ی این اتحاد، اوکراین از کنترل لهستان خارج می‌شود. اوکسانا، یک زن قزاق، همان کسی است که راضی (و حاضر) می‌شود تا با یک اشراف‌زاده‌ی اوکراینی ازدواج کند (مردی که در دربار مسکو خدمت می‌کند).

اوکسانا سعی می‌کند ترس خود را از زندگی در یک سرزمین بیگانه، اینگونه کاهش دهد: اینجا خیلی هم با من بیگانه نیست. هست؟ در این سرزمین هم آداب دینی درست مثل سرزمین مادریم اجرا می‌شود. و من تا حدودی سخنان آن‌ها را متوجه می‌شوم.

 

اما او اشتباه می‌کند. در مسکو، اوکسانا اجازه ندارد که همتا و همسان با مردان، وارد گفتگو با آنان شود. باید صورت خود را در ملا عام بپوشاند و نمی‌تواند به تنهایی از خانه خارج شود. بیگانه بودن او را تبدیل به سرفصلی برای کنجکاوی بقیه می‌کند و این، عدم درک شدن را در پی دارد. درست مانند هوندورووا در در سخنرانی خود از کیف محاصره شده، با اوکسانا هم به عنوان یک شی عجیب و غریب رفتار شد؛ فردی که دیده می‌شود اما شنیده نخواهد شد! دقیقاً مثل فرهنگ و ادبیات اوکراین!

اوکسانا در افسردگی غرق می‌شود اما نمی‌تواند به خانه بازگردد. زیرا که اوکراین به دام هرج‌ومرج و درگیری افتاده است. او می‌نویسند: از پیکر اوکراین که به زیر چکمه‌های مسکو افتاده است، خون می‌چکد. آیا این همان صلح است؟ این چیزی است که صلحش نام نهاده‌اید؟ منظورتان یک سرزمین بی قدرت و خراب شده بود؟

این نمایشنامه می‌خواهد به مخاطب خود نشان دهد که اتحاد با مسکو برای اوکراین ثمره‌ای جز یک تراژدی تمام عیار ندارد. نتیجه‌گیری‌ای که مستقیماً در تضاد با تاریخ‌نگاری رسمی امپراتوری روسیه است. به همین دلیل، تا پس از فروپاشی آن، زن نجیب نه منتشر شد و نه به اجرا درآمد. البته، نسخه‌های زمان شوروی هم دستخوش حذف و سانسور شدند.

 

LESIA UKRAINKA
لسیا اوکراینکا

 

 

پس از استقلال اوکراین در سال 1991، اوکراینکا به منبع الهام نسل جدیدی از نویسندگان ادبیات اوکراین تبدیل شد؛ من‌جمله هوندورووا! آن هنگام که جریان‌های جهانی پسااستعماری و فمینیستی راه خود را به سوی اوکراین دموکراتیک باز کردند، روشنفکران بومی هم شناخت مجدد اوکراینکا از دریچه‌ی این مفاهیم نو را شروع کردند. یکی از این روشنفکران بومی، اوکسانا رابوژکو است.

او که خود یکی از برجسته‌ترین رمان‌نویسان اوکراینی است و همزمان زندگی‌نامه‌نویس اوکراینکا نیز هست، این مضامین را در رمان خود به نام «یک کار میدانی در جنسیت اوکراینی» در سال 1996 بررسی کرد. کار میدانی در جنسیت اوکراینی نخستین کتاب واقعی پرفروش در اوکراین مستقل است. این اثر داستان عاشقانه‌ی زندگی پرفرازونشیب یک شاعر زن و یک هنرمند مرد را در اوایل استقلال بازگو می کند.

برای قهرمان داستان، حفظ هویت ملی و مقاومت در برابر روسی‌سازی فقط یک مساله‌ی سیاسی نیست. بلکه ماجرایی است که حتی بر انتخاب شریک زندگی و تمایل برای داشتن فرزند نیز اثر می‌گذارد.

«و ما می‌توانیم از او (فرزندشان) دفاع کنیم. اینطور نیست؟ خدای من! به هر حال چند نفر از ما وجود داریم – این روشنفکران ناراضی اوکراینی در تمام طول تاریخ عقب نشستند. حالا ما به یک گونه‌ی در حال مرگ، یک قبیله‌ی در حال فراموشی تبدیل شده‌ایم. به همین دلیل باید دیوانه‌وار و مداوم در حال تکثیر باشیم.»

 

هوندوورا در طول سخنرانی خود، آن هنگام که درباره‌ی اوکسانای بدبخت اوکراینکا سخن می‌گوید، به ناگاه لحن آکادمیک و سنجیده‌ی خود را کنار می‌گذارد. حتی لحن صدایش هم عوض می‌شود. زیرا تلاش می‌کند که داستان اوکسانا را به جنگ امروز پیوند دهد.

در طول تاریخ، روسیه مکرراً از درک ماهیت یا شنیدن صدای اوکراین سرباز زده است. روس‌ها نمی‌خواهند وجود اوکراین مستقل را بپذیرند و همین، اساس تجاوزات اخیر پوتین به اوکراین است. کسانی که آن روز در خیابان‌های کیف بودند، توانستند به راحتی تجلی خشونت‌بار این درگیری تاریخی را احساس کنند. با این حال، همانطور که آثار نویسندگان ادبیات اوکراین، از اوکراینکا تا رابوژکو نشان می‌دهد، خشونت فقط منبع الهامی برای اوکراینی‌هاست. منبع الهامی که به آن‌ها در پیدا کردن راه‌هایی قدرتمندانه‌تر و مبتکرانه‌تر برای اوکراینی شدن، کمک می‌کند.

 

متن انلگیسی مقاله در پایگاه اینترنتی آتلانتیک را در این‌جا می‌توانید بیابید.

 

 

 

  این مقاله را ۳۴ نفر پسندیده اند

یک دیدگاه در “ادبیات اوکراین؛ دو قرن مقاومت در برابر روس شدن

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *