در ماگادان کسی به سنِ پیری نمیرسید
پیر نشدن به تعبیری بالا بودن سطح رفاه و کیفیت زندگی را در منطقهای نشان میدهد که در زبان فارسی و محاوره زیاد شنیدهایم که اگر در فلان جا یا با فلان شرایط زندگی کنی پیر نمیشوی. وجه دورترش که اینجا مدنظر نویسنده بوده، این است که آنقدر زندگی در ماگادان جهنمی است که انسان ایام پیری را نخواهد دید. یعنی زودتر یا خودکشی میکنی یا در اثر کار طاقت فرسا و شرایط بد میمیری.
در ماگادان کسی پیر نمیشود
نویسنده: اتابک فتح اللهزاده (یادنامههای دکتر عطاالله صفوی از ارودگاههای کاراجباری شوروی)
ناشر: ثالث
نوبت چاپ: ۹
سال چاپ: ۱۳۹۹
تعداد صفحات: ۳۴۷
پیر نشدن به تعبیری بالا بودن سطح رفاه و کیفیت زندگی را در منطقهای نشان میدهد که در زبان فارسی و محاوره زیاد شنیدهایم که اگر در فلان جا یا با فلان شرایط زندگی کنی پیر نمیشوی. وجه دورترش که اینجا مدنظر نویسنده بوده، این است که آنقدر زندگی در ماگادان جهنمی است که انسان ایام پیری را نخواهد دید. یعنی زودتر یا خودکشی میکنی یا در اثر کار طاقت فرسا و شرایط بد میمیری.
در ماگادان کسی پیر نمیشود
نویسنده: اتابک فتح اللهزاده (یادنامههای دکتر عطاالله صفوی از ارودگاههای کاراجباری شوروی)
ناشر: ثالث
نوبت چاپ: ۹
سال چاپ: ۱۳۹۹
تعداد صفحات: ۳۴۷
در ماگادان کسی به سنِ پیری نمیرسید
سابقاً که با دوستی میرفتیم کوه، هر چند صد متر و در هر فرصتی که برای نوشیدن آب یا تعلل کردن برای رسیدن دیگر همنوردان دست میداد. برمیگشت به مسیر آمده و به منظر کوه و شهر و درختان نگاه می انداخت. میگفت لازم است همیشه بدانی از چه مسیری آمدهای. کجاها بیش از همه بهت سخت گذشته و از کدام مراحل بیشتر لذت بردهای. میگفت این خردهریزهها در انتخابهای بعدیات مهمترین نقش را دارند. آدمی که به مسیر آمده نگاه نکند، بعدها شاید نادانسته از مسیرهایی بیاید و رنجی متحمل شود که خودش هم نفهمد چیست.
این خاطره در کتاب خواندن هم عادتم شده است. لابهلای کتابهای تخصصی یا ادبیات داستانی که میخوانم گاه کتابی غیرداستانی یا ناداستان را انتخاب میکنم که حالم را عوض کند. تنوعی شود و فراغتی که کمی تنفس کنم و از فاصله دورتر و در نظرگاه سوم شخص به مسیر خودم نگاه کنم.
***
در ماگادان کسی پیر نمیشود برایم یکی از همان کتابها بود. کتابی ۳۵۰ صفحهای که مجموعه روایتهای یک جوان ایرانی اسیر شوروی سوسیالیستی در خلال سالهای حکومت استالین است. اما در سطر به سطر این نامهها و خاطرات یک نهیبی نهفته است. عطا صفوی که سالها بعد از آزادی از اردوگاه کار اجباری و زندان با اراده وصفناپذیری تحصیل را ادامه میدهد و به یکی از حاذقترین پزشکان شهر دوشنبه (پایتخت امروزی جمهوری تاجیکستان) تبدیل میشود.
در سالهای پایان عمر، خاطرات خود را به اصرار اتابک فتحالله زاده طی چندین نامه مینویسد و برای او ارسال میکند. نامههایی که داغ سالهای دوری از خانه و سختی اسارت ناعادلانه را دوباره تازه میکند.
صفوی با روایتی جذاب و بسیار جسورانه روی دیگر سکه بزرگترین کشور شوراها (شوروی) را نشان میدهد و به تعبیر خودش میخواهد نشان دهد که سالهای بعد از ۱۹۳۰ و خصوصاً بعد از جنگ جهانی دوم که شوروی با کمبود نیروی کار برای محقق کردن اهداف خود روبرو شد چطور از طریق بهرهِکشی از آدمها دست به غیر انسانیترین کارها و برگزاری ناعادلانهترین دادگاهها زده است.
زندانیانی از جای جای دنیا. در ردیف اول جوانان روس که در زمان جنگ اسیر نازیهای آلمان شدهاند مجبورند دوباره در کشور خود زندانی شوند چرا که اسیر جنگی از منظر استالین خائن به کشور به حساب میآید و ترسویی است که جرات فدا کردن جانش را نداشته است.
بعد از آن دهقانان و پیلهوران که از سختگیریهای حکومت خود به ستوه آمدهاند برای فراغت در کار و امید روزهای بهتر راهی مرزهای شوروی میشوند غافل از اینکه بدانند چه سرنوشت شومی در انتظارشان است و دست آخر دانشجویان و فعالان چپ که به هدف ادامه تحصیل و بازگشت قدرتمندتر در راه ایمان و هدف خود راهی مرزهای شوروی میشوند. چیزی جز زندان و آوارگی و بیگاری در برهوت یخبسته نصیبشان نمیشود.
***
اگر دقت کنید حتی اسم این کتاب هم نوعی ایهام با خودش دارد. پیر نشدن به تعبیری بالا بودن سطح رفاه و کیفیت زندگی را در منطقهای نشان میدهد که در زبان فارسی و محاوره زیاد شنیدهایم که اگر در فلان جا یا با فلان شرایط زندگی کنی پیر نمیشوی. وجه دورترش که اینجا مدنظر نویسنده بوده، این است که آنقدر زندگی در ماگادان جهنمی است که انسان ایام پیری را نخواهد دید. یعنی زودتر یا خودکشی میکنی یا در اثر کار طاقت فرسا و شرایط بد میمیری.
دکتر عطاالله صفوی نیز با شوخطبعی و استفاده زیاد از شعر بسیاری جاها سعی کرده است با اینکه مخاطب را انذار و تحذیر میکند ولی اشکش را درنیاورد و جذابیت و تعلیق یادداشتهای خودش را حفظ کند. این موضوع باعث شده کتاب با حجم نسبتاً بالا (۳۵۰ صفحه) بسیار خوشخوان و با سرعت پیش برود. گویی صفوی اگرچه جای زخمی که بر حافظه و قلباش نشسته هنوز درد میکند، ولی هدفش جلب توجه یا ترحم نیست. هدفش اصلاح است و تاکیدش بر مخاطبان جهت آگاهی است.
مشکل یادداشتهای دکتر صفوی شاید فقط در این باشد که گاهی یک موضوع به دلیل رنجی که درون او ایجاد کرده و به واسطه نقشی که بعد از سالها هنوز در ذهن او مانده چندین و چندبار به یک شکل تکرار میشود و با اینکه تاکیدی بر اهمیت آن اتفاق است اما از دید مخاطب امروزی تکرار جذابیت ندارد. دلیل حذف نکردن آنها هم در کتاب به احتمال زیاد حفظ امانتداری در متن بوده است. تا جایی که اتابک فتحالله زاده که کوشش اصلی را برای چاپ شدن چنین کتابی انجام داده است عنوان «گردآورنده» برای خودش انتخاب کرده است.
اتابک فتح الله زاده غیر از این کتاب دو کتاب دیگر با نامهای اردوگاه دایی یوسف و اجاق سرد همسایه را نیز بر مبنای همین اطلاعات از اردوگاههای کار شوروی گردآوری کرده است که اگرچه ساخت متفاوتی دارند اما از نظر معنایی به یکدیگر شبیهند.
برای او که بزرگ شده ایام عقاید و شعارهای تند چپ است و خانوادهاش از آسیبدیدگاناند، منافع ملی و نقد آنچه که گذشته به سبب اصلاح هدف بوده است. که به نظر در این راه هم موفق بوده. گویا اتابک فتحاللهزاده هم مانند آن دوستی که اول این نوشتار ازش صحبت کردم دوست دارد هرچندوقت یکبار برگردد و مسیر آمدهاش را نظری بیاندازد. حالا چه بهتر که در این مسیر و این منظر، دیگرانی را نیز شریک خود بدارد.
بنابراین اگر علاقمند به تاریخ از نوع معاصرش هستید یا دوست دارید به دلایل توسعه سیاسی شوروی از منظری دیگر نگاه کنید. حتماً کتاب ارزشمند در ماگادان کسی پیر نمیشود را بخوانید.