آه، خدایا، این فلسطین عجب دردسری است!
کتاب شارون و مادر شوهرم نخستین کتاب سعاد عامری معمار و نویسنده فلسطینی و مجموعهای از خاطرات گزینش شدهاش در مقام زنی فلسطینی است که در دمشق به دنیا آمده، در امّان بزرگ شده، در بیروت تحصیل کرده و ناگهان درمییابد آشناییاش با فلسطین تنها از طریق یادآوریهای والدینش و خاطرات پراکنده کودکی است. این است که تصمیم میگیرد برگردد و مقیم رامالله شود. خب مگر میشود فرزند خانوادهای رانده شده از یافا باشی، میشود رویای حفاظت از معماری فلسطین تسخیر شده را در سر بپرورانی، میشود به آن برگردی، در آن ساکن شوی، عاشق شوی، باقی بمانی و نفس بکشی و درباره اشغال چیزی ننویسی؟
کتاب شارون و مادر شوهرم نخستین کتاب سعاد عامری معمار و نویسنده فلسطینی و مجموعهای از خاطرات گزینش شدهاش در مقام زنی فلسطینی است که در دمشق به دنیا آمده، در امّان بزرگ شده، در بیروت تحصیل کرده و ناگهان درمییابد آشناییاش با فلسطین تنها از طریق یادآوریهای والدینش و خاطرات پراکنده کودکی است. این است که تصمیم میگیرد برگردد و مقیم رامالله شود. خب مگر میشود فرزند خانوادهای رانده شده از یافا باشی، میشود رویای حفاظت از معماری فلسطین تسخیر شده را در سر بپرورانی، میشود به آن برگردی، در آن ساکن شوی، عاشق شوی، باقی بمانی و نفس بکشی و درباره اشغال چیزی ننویسی؟
از آنجا که طبق تجربه من کمتر پیش میآید معمارها مدادهای طراحیشان را صرف نوشتن کلمات و در معنای واضحتری صرف نوشتن یک روایت منسجم کنند، وقتی شنیدم یک معمار قلم به دست شده و کتابی درباره فلسطین نوشته، با خودم گفتم این یکی را باید بخوانم. سعاد عامری، معمار فلسطینی، استاد دانشگاه بیرزیت رامالله و موسس دفتر حفاظت و مرمت رواق است که با احیای مرکز محله و خانههایی در رامالله برنده چند جایزه معماری نیز شده است.
کتاب شارون و مادر شوهرم نخستین کتاب او و مجموعهای از خاطرات گزینش شدهاش در مقام زنی فلسطینی است که در دمشق به دنیا آمده، در امّان بزرگ شده، در بیروت تحصیل کرده و ناگهان درمییابد آشناییاش با فلسطین تنها از طریق یادآوریهای والدینش و خاطرات پراکنده کودکی است. این است که تصمیم میگیرد برگردد و مقیم رامالله شود.
کتاب مشخصاً مجموعه خاطراتی را در بر میگیرد که مستقیم و غیر مستقیم به فلسطین مربوطند، خب مگر میشود فرزند خانوادهای رانده شده از یافا باشی، میشود رویای حفاظت از معماری فلسطین تسخیر شده را در سر بپرورانی، میشود به آن برگردی، در آن ساکن شوی، عاشق شوی، باقی بمانی و نفس بکشی و درباره اشغال چیزی ننویسی؟
ایده اصلی شکلگیری کتاب به روزهای حکومت نظامی و محاصره مقر عرفات در رامالله در سال ۲۰۰۱ و در دورهای که آریل شارون نخستوزیر اسراییل بود برمیگردد. روزهایی که سعاد باید در غیاب همسرش، مادر شوهر ۹۰ سالهاش را که خانهاش از قضا روبهروی مقر محاصرهشدهی عرفات است نجات بدهد و به خانه خودش بیاورد.
شارون و مادرشوهرش هر دو در روزهای کشدار و طولانی حکومت نظامی، زندگی را به سعاد سخت میکنند. در واکنش به این اوضاع او تصمیم میگیرد نوشتن را به عنوان نوعی معالجه شروع کند و یادداشتهای روزانهاش را به چند دوست در نقاط دیگر دنیا ایمیل میکند. یادداشتهایی که مدتی بعد به دست ناشر میرسد و عامری که دیگر به خاطر اشغال محلهشان مجبور شده است خانهاش را رها کند و چیزی شبیه به آنچه نسل والدینش در ۱۹۴۸ از سر گذراندند را تجربه کند، در تکمیل آنها مصمم میشود.
بالاخره با آن مداد طراحی به جای خط کشیدن به جان کلمات میافتد و کلمات شیرینتر هم از آب درمیآیند. در مصاحبهای خودش اقرار میکند که من تزم را روی معماری روستایی فلسطین نوشتم و انگار نه انگار، محله را احیا کردم و جایزه بردم اما باز هم انگار نه انگار، و در نهایت مادرشوهر عزیزم باعث شد چیزی خلق کنم که بالاخره بتواند توجهها را به فلسطین جلب کند!

هرچند شارون و مادر شوهرم به وضوح کتابی است درباره فلسطین، اما بنا نیست تاریخ اشغال فلسطین را به خوانندهاش عرضه کند، بلکه در جهتی برعکس یک کتاب تاریخی و تحلیلی، سرخوشانه به دنبال خرده روایتهای روزمره زندگی در محدوده رامالله میرود و صد البته که آنهایی را تعریف میکند که سرشار از لحظات دراماتیک ناشی از حضور و مواجهه مداوم با اسراییلیهاست.
انگار که زندگی تحت اشغال برچسبی است روی پیشانی نویسنده؛ هر وقت به آینه نگاه میکند نمیتواند از آن چشم بردارد. روی نقشههای سیاسی و قلمرو کشورها ظلم رفته بر فلسطینیها مشخص است و میتوان رد تقلیل زمینهای فلسطین را از ۱۹۴۸ تا به امروز دنبال کرد. اما سعاد عامری با روایت جزء جزء این زندگی بیوقفه تحت سلطه اسراییل در حومهها و محلهها و خانههای فلسطینیها این رنج را از سطح ژئوپلتیک به سطح قابل درک زندگی روزمره آدمها میرساند و ملموس میکند.
در روایت روزهای زندگی در رامالله خواسته یا ناخواسته حواس عامری به زنهاست. زندگی خودش، مادرشوهرش، مادرش، امزاهی و زنهای محله.
کتاب تظاهرات روز هشت مارس را که زنان فلسطینی خودشان ترتیب میدهند و به قول عامری تنها روزی است که مردان فلسطینی با ارتش اسراییل همذاتپنداری میکنند روایت میکند، گاهی سر به زندگیهای عاشقانه و پنهانی زنان همسایه میکشد (هرچند که به نظر میرسد بخشهایی از این دست دچار تیغ سانسور شده باشند) و از شبی میگوید که زنان محله که از حکومت نظامی طولانی مدت شارون به تنگ آمدهاند، به کوچه میریزند و با قاشق بر قابلمهها میکوبند، بلکه صدای اعتراضشان به گوش کسی برسد و یا شاید در کنار هم تجربهای از درمان گروهی را کشف کنند.
زنان محله از شخصیتهای جذاب کتاب هستند که پرداختن بیشتر به آنها و تقابل زن استاد دانشگاه و تحصیلکرده در برابر زن عامی همسایه میتوانست جنبههای جدیدی به کتاب اضافه کند، اما به نظر میرسد تنها درونمایه اصلی که سعاد را برای روایت کردن مجاب میکند مساله اشغال و اسراییلیهاست و هر تِم دیگری سریع در خاطر او رنگ میبازد. هر شخصیتی جایی روایت میشود که در داستان اشغال عامری کنشی داشته باشد یا نکته نغزی به ماجرا اضافه کند.
طنز تلخ و زبان طعنهآمیز چاشنی اصلی کتاب شارون و مادر شوهرم است. موقعیتهای تراژیک، تحقیرآمیز و خفقانآور زندگی به عنوان یک فلسطینیالاصل، به عنوان زنی که هفت سال بدون کارت اقامت و هویت در رامالله زندگی میکند، برای به دست آوردن آن به خفت امضا کردن بیانیهای علیه سازمان آزادیبخش فلسطین تن میدهد و به ناچار در ضیافتهای شهرداران اسراییلی شرکت میکند همگی در بستری از طنز تلخ روایت میشوند.

سعاد جایی از سگ کوچکی که در کوچه پیدا کرده حرف میزند. دامپزشکی بیتالمقدس به سادگی با اهدای واکسن و یک کارت اقامت از سگ استقبال میکند، در حالی که خود سعاد برای عبور و مرور به دو کارت جداگانه، یکی مجوز خودش و دیگری مجوز ماشینش احتیاج دارد.
سعاد، حیرتزده دفعه بعد که در یکی از پستهای بازرسی سرباز اسراییلی از او مجوز عبور و مرور میخواهد میگوید: «من راننده این سگم، او شهروند اسراییل است و میخواهد به شهرش برگردد اما همانطور که واقفید نمیتواند رانندگی کند!». در کنار زبان طنز، وفاداری عامری به زبان عربی نیز در کتاب بسیار گوشنواز از آب درآمده و خواندن بعضی جملات کوتاه و اصطلاحات روزمره به عربی نثر را پویاتر کرده است.
شارون و مادر شوهرم را از سویی میتوان کتابی در حوزه ناداستان روایی (Non-fiction) و مموآر نویسی قلمداد کرد. چرا که بر پایه اتفاقات مستند و واقعی پیش میرود و نویسنده به روایت آنچه دیده و حس کرده میپردازد. فصلبندیهای کتاب بیشتر بر مبنای اتفاقات شبیه به هم طراحی شدهاند اما تاریخ مستند روایتها را در پیشانی دارند و روایتهای پراکندهای از ۱۹۸۱ تا ۲۰۰۴ را در برمیگیرند.
گاه به هم ریختگی این تاریخها در سیر کتاب، کار خوانندهای شبیه به من را (که نهایتاً داستان اشغال را با چند تاریخ کلی مثل ۱۹۴۸ و ۱۹۶۷ به یاد میآورد) سخت میکند. روایتها چنان مستقل از یکدیگرند که اگر خواننده به طور شلخته هم بخش کوچکی از کتاب را برای خواندن انتخاب کند با صحنههای تکاندهنده و نقاط عطف داستان سعاد مواجه میشود. مسالهای که به نظر میرسد بیشتر از زندگی تکاندهنده و پرماجرای نویسنده نشات گرفته باشد تا هر ظرافت ادبی عمدی دیگری.
اما عمدی هست، که نویسنده بیش از آنکه از خودش بگوید بر فلسطین متمرکز میشود و سوال بزرگی را نادیده میگیرد. سوالی که پرداختن به آن میتوانست کتاب را از محدوده مرزهای فلسطین خارج کند و به ترسها و تردیدها و رنجهای تمام کسانی پیوند بزند که در شرایط سخت سیاسی و اقتصادی کشورشان علیرغم امکان مهاجرت باقی ماندهاند. سعاد میتوانست شهروند آمریکا باشد، میتوانست به جای اینکه یکی از صد و بیست هزار زن فلسطینی باشد که در صف دریافت کارت اقامت سالها صبر کردهاند، در همان گلاسکو که دکترایش را گرفت باقی بماند.
سعاد یک هسته مرکزی را برای روایت کردن انتخاب کرده و به تشریح آن میپردازد اما آنچه من، خوانندهای از جغرافیای خاورمیانه دلم میخواست در کتاب پیدا کنم را مسکوت باقی میگذارد. شاید اگر لنز دوربین لحظهای به سمت راوی برمیگشت و از ترس انتخاب «دیگر فلسطینی نبودن» میگفت روایت با جنس دیگری به جز رنج، فداکاری، شهامت و خشم روبهرو میشد. اما در نهایت سعاد انتخاب میکند که لنز دوربینش را برگرداند روی هسته بزرگتر ماجرا و آنجا که میگوید «آه خدایا این فلسطین عجب دردسری است»، نسبتش با این دردسر شیرین را نگفته باقی بگذارد.