سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

اشتراک گذاری این مقاله در فیسبوک اشتراک گذاری این مقاله در توئیتر اشتراک گذاری این مقاله در تلگرام اشتراک گذاری این مقاله در واتس اپ اشتراک گذاری این مقاله در لینکدین اشتراک گذاری این مقاله در لینکدین

من جا ماندم

نویسنده: علیرضا قندچی

ناشر: کراسه

نوبت چاپ: ۱

سال چاپ: ۱۴۰۰

تعداد صفحات: ۱۳۷

شابک: ۹۷۸۶۲۲۹۷۷۶۵۹۹


تاکنون 1 نفر به این کتاب امتیاز داده‌اند
من جا ماندم

تاکنون 1 نفر به این کتاب امتیاز داده‌اند

تهیه این کتاب

من جا ماندم کتابی است درباره پدری که همسر و دو فرزندش را در فاجعه شلیک به هواپیمای اوکراینی از دست داده است. کتابی درباره یک تنهایی بی‌انتها که با معرفی همسر و فرزندان و روایت حال و روزگار پدر همراه است. داستانی است از یک زندگی که حسرت‌برانگیز بود. درباره عشقی که این چنین به جدایی رسید.

کتاب هم درباره مهاجرت است و هم درد از دست دادن، هم ساختن یک زندگی در غربت است و هم از دست دادن تمام عشق زندگی در زادگاه. این‌که چگونه باید گام‌به‌گام با مهاجرت روبرو شد و لحظه به لحظه درباره آن با فرزندان سخن گفت. پیش نوشت پدرانه، فصل اول فایزه مادر تنهای آسمان، فصل دوم درسا فرشته‌ای زمینی، فصل سوم پارسا پسر پور شور پرواز و فصل چهارم: من جاماندم!
در فصل اول و دوم نویسنده درباره خودش و چگونه آشنایی و ازدواج با همسرش در مقطع کارشناسی ارشد الکترونیک دانشگاه علم و صنعت می‌نویسد. در هر فصل او درباره جزییات زندگی، تلاش‌ها، فلسفه زندگی، رویارویی با اتفاق‌ها و مواجه با لحظه‌های خوش زندگی می‌گوید. این‌که چگونه در ده سالگی فرزندشان درسا تصمیم می‌گیرند برای تجربه و بهتر شدن زندگی دخترشان از تهران به تورنتو بروند. البته با این امیدواری که هر زمان که نتوانستند بازگردند . اما فائزه ، فداکارانه سعی می‌کند تا مشکلات را بر طرف کند و درسا در مدرسه به شکل متفاوتی می‌درخشد و راه خود را به عنوان یک دختر 12 ساله فعال در انیمیشن پیش می‌برد و پیدا می‌کند.

هرچند کتاب وصف حال است و خاطره نویسی از ویژگی ‌های آن است اما جزییاتی را از زندگی در مهاجرت بیان می‌کند که نشان می‌دهد همه چیز قرار نیست آسان باشد ولی عشق به یکدیگر و تلاش برای پیشرفت می‌تواند راه را آسان کند، البته اگر با چنین دردی و فراغی مواجه نشوند.

کتاب پر است از جزییات و نحوه زندگی در تورنتو ، از دیدار با ایرانیان در چهارشنبه سوری و مواجهه فرزندان با آیین‌های ایرانی، از تفاوت‌های زندگی در کانادا با ایران. بچه‌هایی که سرزندگی برایشان از سوی مدارس ایراد محسوب نمی‌شود یا به راحتی با بازی‌ها و نرم افزارها ارتباط دارند. اما غم نهفته در لحظات شاد نیز خود را عیان می‌کند. او این جمله را بر سر مزار فرزندان و همسرش در بهشت زهرا نوشته است: «دیگر هیچ پروازی شما را به پدر نمی‌رساند، من جا ماندم … همیشه مدیون شما خواهند ماند.»

 

علیرضا قندچی

 


درباره نویسنده

علیرضا قندچی متولد 1353 است. او دکترای مکانیک دارد و پس از کشته شدن همسر و دو فرزندنش در فاجعه شلیک موشک به هواپیمای اوکراینی ، این اثر را نوشت. این کتاب شرح زندگی اوست درباره مهاجرت و از دست دادن خانواده‌اش.


بخش‌هایی از کتاب


* من می‌خواهم دیگران این کتاب را بخوانند. روایت مردی که خاطره‌ی عزیزانش را با چنگ و دندان حفظ می‌کند و از لابلای این سطور به‌راحتی می‌توان دید که تا چه اندازه خوشبخت بوده است. می‌شود رایحه خوش روزهای رفته را از برگ‌به‌برگ این کتاب بویید. اگرچه سایه اندوه بر روزگارم افتاده و رخوت و افسردگی دربرم‌ گرفته، اما با اندک توانی که مانده، به گواهی احساسم کلمات را پیدا می‌کنم تا در این روزهای رخوت وملال چراغی کوچک برای فرزندانم بیافروزم. به آنها بگویم اگر هزار بار دیگر هم به دنیا می‌آمدم، باز دلم می‌خواست پدر آنها باشم. بگویم ممنون که در مجال کوتاهتان آن‌قدر خوب بودید، آن‌قدر نبوغ و زیبایی به جهانم بخشیدید. شما بودید که اشتیاق پدری را در من بیدار کردید. به وسعت دلتنگی بیکرانه‌ام دوستتان دارم.


* پابه پای هم مراحل اداری و کاغذ بازی مهاجرت را طی می‌کردی و من هر بار به خیابان‌ها نگاه می‌کردم، هنوز نرفته دلتنگ هوای دودگرفته و نان سنگک‌های تهران می‌شدم و در دلم دعا می‌کردم درسا هرگز با کشور تازه‌اش اخت نشود.


* «مرد که ترسو نمی‌شه پارسا … دیدی که آقاهه گفت یه مشت ترقه همزمان افتاد تو آتیش …» میان حرفم پرید. «من ترسیدم. فکر کردم یه بمب منفجر شده. من چهارشنبه سوری نمی‌خوام بریم پیش مامان و درسا» هرچه تلاش کردم برقصد و فراموشش کند ،نشد.

نویسنده معرفی: گیسو فغفوری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *