سایت معرفی و نقد کتاب وینش

اشتراک گذاری این مقاله در فیسبوک اشتراک گذاری این مقاله در توئیتر اشتراک گذاری این مقاله در تلگرام اشتراک گذاری این مقاله در واتس اپ اشتراک گذاری این مقاله در لینکدین اشتراک گذاری این مقاله در لینکدین

عزاداران بیل

نویسنده: غلامحسین ساعدی

ناشر: نگاه

سال چاپ: ۱۳۴۳

شابک: ۹۶۴۷۷۲۹۶۵۰

عزاداران بیل

اولین نفری باشید که به این کتاب امتیاز می‌دهید

تهیه این کتاب

خلاصه‌ داستان‌ عزاداران بیل

داستان‌های کوتاه کتاب در رابطه با مردم روستایی به نام بیل نوشته شده. این کتاب شامل هشت مجموعه داستان است که شخصیت‌هایی ثابت دارند.

قصه‌ی اول: پیرزن بیمار است و اسلام با رمضان پیرزن را به مریضخانه وحشت آوری می‌برند اما او در آنجا فوت می کند. اسلام به پسرک می‌گوید که باید زن را به بیمارستان دیگری ببرند و جنازه اورا به قبرستان برده و خاک می کند اما به دروغ به رمضان می گوید که پیرزن باید مدتی بستری بماند تا خوب شود. پسرک قبول نمی کند که برگردد و نزد سرایدار می ماند. اسلام به بیل برگشته و برای رمضان ترتیب خواستگاری می دهد تا وقتی برگشت باعث تسلای خاطر او شود. اما برای پسرک برگشتی در کار نیست.

قصه‌ی دوم: آقای ده بر اثر بیمار جدیدی که به ده آمده از دنیا می رود و اهالی روستا مجبور می شوند از “سید اباد”، “حاج شیخ” را برای مراسم کفن و دفن بیاورند، غافل از اینکه حاج شیخ خود از غم فرار پسرش با دختر “مشد امت” بیمار و بد حال است. اما با هر سختی که هست او نماز میت آقا را به جا می آورد و شب را در بیل می خوابد. فردا صبح او هم از دنیا می رود.

 

قصه‌ی سوم: در غروب دلگیر ده، ننه فاطمه سایه سنگینی را می بیند که به سمت بیل می آید. قحطی و گرسنگی به بیل آمده است و مردها برای پیدا کردن آذوقه به روستاهای اطراف رفته اند. زنان روستا با دیدن باد سیاهی که چیز سفیدی را با خود می آورد وحشت زده می شوند. سیاهی کیسه ای را به خانه “مشد جبار” تحویل می دهد و به سمت خانه “ننه فاطمه” می رود. ننه فاطمه که ترسیده است اسلام را با خود به خانه می برد.

قصه‌ی چهارم: صدای گریه زن مشدی حسن به گوش می رسد. گاو مشدی حسن دیشب مرده است و زن نگران است که اگر او برگردد و ببیند که گاوش مرده درجا سکته کند. مشدی حسن بر میگردد. او مدتی را در در سکوت می گذراند و سپس از شوک ناشی از مرگ گاوش دچار جنون شده و خود را گاو تصور می کند. علف می‌خورد و نعره می‌زند.

قصه‌ی پنجم: سگی از اهالی خاتون آباد که زخمی است و نمیتواند خوب راه برود و توسط صاحبش رها شده به دنبال عباس راه می افتد و به بیل می آید. سگ ها و اهالی بیل که نمی توانند حضور این تازه وارد را قبول کنند به بهانه های واهی از عباس می خواهند آن را از بیل بیرون بکند اما عباس نمیتواند از سگ بگذرد.

 

قصه‌ی ششم: یکی از اهالی که از شهر بر می‌گردد سر راهش شیء عجیبی می بیند که چشم و گوش ندارد. عده ای از اهال تصمیم می گیرند که این شیء را به روستا بیاورند. پیرزنان روستا شیء را مقدس می پندارند و اهالی دورش را دیوار کشیده و مانند امامزادگان مریضان را برای شفا نزدش می برند. تا این‌که سروکله آمریکایی‌ها پیدا می‌شود. آن ها دیوارها را خراب می کنند وصندوق را با خود می‌برند.

قصه‌ی هفتم: یکی از اهالی بیل به نام موسرخه دچار مرض حوع می شود. تلاش اهالی برای سیر کردن او راه به جایی نمی برد و در نهایت تصمیم می گیرند او را به شهر ببرند. موسرخه کم کم هیبت انسانی خود را از دست می‌دهد و تبدیل به موجودی ترسناک و غریب می‌شود.

قصه‌ی هشتم: اسلام برای ساز زدن در مراسم عروسی به روستای مجاور دعوت می شود. در مراسم، اسلام با پدر داماد شراب می‌نوشد. “مشد رقیه” به نزد اسلام می آید و از او می خواهد اسب هایش را که دارند از خونریزی می میرند مداوا کند. او با مشد رقیه به طویله می رود و اسب ها را درمان می کند اما سه نفر از اهالی بیل که او را دیده اند در روستا چو می اندازند که اسلام و مشد رقیه را در آغوش هم دیده اند.

اسلام که این تهمت را تاب نمی آورد، در خانه اش را گل می گیرد و به شهر می رود و در آنجا ساز می زند. چند روز بعد مشد رقیه به بیل می آید تا اسلام ا برای معالحه اسبانش ببرد اما اسلام در شهر مجنون شده است.” و بدین ترتیب داستانی که با مرگ آغاز شده با جنون به پایان می رسد”.

 

درباره نویسنده

غلامحسین ساعدی معروف به گوهرمراد ۱۳۱۴ در تبریز متولد شد. اوکه خود ترک آذری بود و به زبان مادری خویش نیز بسیار علاقمند بود، درباره زبان فارسی و جایگاهش در ایجاد همبستگی و نقشِ آن در وحدت ملی ایرانیان، طی مصاحبه‌ای با رادیو بی‌بی‌سی چنین گفت: «زبان فارسی، ستونِ فقرات یک ملت عظیم است. من می‌خواهم بارش بیاورم. هرچه که از بین برود، این زبان باید بماند.»

ساعدی کار خود را با روزنامه‌نگاری آغاز کرد. در نوجوانی به طور هم‌زمان در ۳ روزنامه فریاد، صعود و جوانان آذربایجان مطلب می‌نوشت. اولین بار در ارتباط با همین نوشته‌ها و چند ماه بعد از کودتای ۲۸ مرداد دستگیر شد. این دستگیری‌ها در زندگی او تا زمانی که در ایران بود، تکرار شد. وی تحصیلات خود را با درجه دکترای پزشکی، گرایش روان‌پزشکی در تهران به پایان رساند.

او که مطبش در خیایان دلگشا تهران قرار داشت، بیشتر اوقات بدون گرفتن حق ویزیت بیماران را معاینه می‌کرد. ساعدی با چوب بدست های ورزیل، بهترین بابای دنیا، پنج نمایشنامه از انقلاب مشروطیت، پرورابندان، آی با کلاه آی بی کلاه، و چندین نمایشنامه دیگری که نوشت، وارد دنیای تئاتر ایران شد. ساعدی به همراه بیضایی، رادی و نصیریان پیش زمینه تاتر را در ایران بنیان نهادند. ساختار گفتگو در نمایشنامه‌های ساعدی چنان قوی و محکمند که همچنان جزوی از بهترین نمایشنامه‌های نوشته شده به زبان فارسی هستند.

 

او به همراه بهرام بیضایی، بهمن فرسی، عباس جوانمرد، بیژن مفید، آربی اوانسیان، عباس نعلبندیان، اکبر رادی، اسماعیل خلج و … تئاتر ایران را در سال های ۴۰-۵۰ دگرگون کرد. در همین دهه بود که او گاهنامه “الفبا” را با تنی چند منتشر کرد. همچنین او با همکاری شاملو مجله ایرانشهر را در خارج از ایران منتشر می‌کردند. سال۱۳۵۷ ساعدی مجبور به ترک ایران و اقامت در فرانسه شد. نمایشنامه اتللو در سرزمین عجایب در این روزهای دوری از وطن نوشه شد.

عمده فعالیت های ساعدی در حوزه نمایشنامه نویسی بود. با اقتباس از آثار او برخی از بهترین فیلم‌های بلند سینمای ایران ساخته شده است. فیلم هایی مانند “گاو” و “دایره مینا” ساخته مهرجویی و “آرامش در حضور دیگران” ساخته ناصر تقوایی.

وی در روز شنبه ۲ آذر ۱۳۶۴ در پاریس درگذشت و در گورستان پرلاشز در کنار صادق هدایت به خاک سپرده‌ شد.

 

 

قسمتی از کتاب عزاداران بیل

پسرک ۱۲ ساله است و اسلام می‌گوید که از شهر که برگشتند باید برای او آستین بالا زد. حال ننه بد و بدتر می‌شود. بالاخره ماشینی پیدا می‌شود و آن‌ها را به شهر می‌رساند و دم بیمارستانی پیاده می‌شوند. اسلام دختر یکی از اهالی را برای پسرک در نظر می‌گیرد و دختر از ماجرا خبردار شده و مدام چشم‌به‌راه رمضون است. در بیمارستان به‌زور آن‌ها را راه می‌دهند.

زن در بیمارستان می‌میرد و کدخدا به پسرش می‌گوید که باید ننه را به بیمارستان بهتری ببرد و سر کوچه‌ی قبرستان میت را کول می‌کند و بعد درجایی خاک کرده و برمی‌گردد و می‌گوید که او را بستری کرده‌اند و او باید مدتی در شهر بماند و این‌ها باید به بیل برگردند. پسر قبول نمی‌کند و نزد سرایدار بیمارستان می‌ماند.

 

نظرات دیگران

پور نامداریان: «سحر و جادو از بنیادی‌ترین گزاره‌های شکل‌دهنده داستان‌های رئالیسم جادویی است.

به‌کارگیری مؤلفه سحر و جادو در عزاداران بیل را می‌توان چنین تبیین نمود که انس روستاییان با طبیعت و مظاهر آن، همچون صدای رودخانه، آواز پرندگان، زوزه باد، جهل و بی‌تجربگی آنان در شناخت هستی و حقیقت رویدادهایی همچون طوفان، قحطی، مرگ و … و نسبت دادن آن‌ها به قدرت‌های جادویی مانند سیاهان، ابرها، جن و پریان و درنهایت پناه بردن به اعمال و حرکاتی عجیب و … همه و همه همچون دهل کوبیدن، جارو به دست گرفتن، آب تربت پاشیدن موجب شده است که داستان سبک و سیاقی سحرآمیز و جادویی و وهم‌آلود داشته باشد…

 

صمد بهرنگی: «زمینه قصه‌های بیل، زندگی عادی مردم روستایی است به ‌نام بیل. این چیز مهمی نیست. اهمیت قصه‌ها در برداشتی است که نویسنده از زندگی عادی روستا کرده است. این برداشت خاص اوست و در ادبیات فارسی تازگی دارد… بیل روستایی است مثل صدها روستای ناشناس دیگر.

با پنجاه یا شصت یا کمتر زن و مرد و بچه… ساعدی بی‌آنکه حرف توی دهان آدم‌های قصه‌هایش بگذارد و توصیفی از درودیوار روستا بکند، ما را حتی با معماری خاص روستاهای دوروبر بیل آشنا می‌کند… ساعدی در این قصه‌ از اساطیر مردم خوب و بجا استفاده می‌کند و حرفش را در قالب آن‌ها بیان می‌کند… هر قصه در اطراف یکی از بیلی‌ها دور می‌زند.

در ضمن دیگر بیلی‌ها هم در همه قصه‌ها کم‌وبیش ظاهر می‌شوند. مثلاً قصه سوم در اطراف مشدی حسن و گاوش دور می‌زند… طرز کار ساعدی بر این اساس است که آدم‌هایش با گفتگو و رفتارشان خود را و محیطشان را بشناسانند. نمی‌توانید در وصف سیرت یکی از بیلی‌ها جمله‌ای پیدا کنید. آدم‌ها ذات خود را بروز می‌دهند…»

 

بابک ابراهیم پور: «عزاداران بَیَل را شاید بتوان مهم‌ترین اثر ادبی غلامحسین ساعدی دانست. این کتاب از هشت قصه‌ی به‌هم‌پیوسته تشکیل‌شده که در عین یگانگی فضا و مکان، دارای مضمون‌های کم‌وبیش متنوعی است و در هرکدام از این قصه‌ها اتفاقات جدیدی رقم می‌خورد. تمامی این هشت قصه حول محور مردم بیل رقم می‌خورد. ساعدی در این اثرِ ادبی چه چیزی برای مخاطب به ارث گذاشته است؟

چه مفاهیمی از این قصه‌ها برداشت می‌شود؟ پس از خواندن تمام این هشت قصه متوجه وجوه مشترکی بین شخصیت‌های قصه و جامعه‌ی اطرافمان می‌شویم. مردم بیل، مردمی بدبخت و تیره‌روز هستند که مدام در حال زیرآب زنی و موش دوانی‌اند و با دزدی و راهزنی روزگار خود را می‌گذرانند. دیالوگ‌های کوتاه باعث کشش بیشتر و سرعت یافتن ضرب‌آهنگ قصه‌ها می‌شود. راوی دانای کل قضاوتی در طول داستان نمی‌کند و با نگاهی بی‌طرفانه قصه‌ها را روایت می‌کند.»

به نظر بسیاری از منتقدین، کتاب عزاداران بیل شاهکار ذهن خلاق ساعدی و درواقع اوج آفرینش‌های ادبی‌اش تلقی می‌شود. ساعدی ایستاده بر دروازه مدرنیسم، عزاداران بیل را در توصیف روانکاوانه و ژرف نگرانه جامعه‌ی ایران در دوران حکومت گذشته به نگارش درمی‌آورد.

 

منابع

  • بازتاب رئالیسم جادویی در داستان‌های غلامحسین ساعدی، پور نامداریان و سیدیان،مجله زبان و ادبیات فارسی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تربیت‌معلم تهران، سال ۱۷، ش ۱۳۸۸
  • صمد بهرنگی، مجموعه مقاله‌ها
  • بابک ابراهیم پور، نشریه چوک شماره ۷۶