سیمای زنی در میان جمع
نویسنده: هاینریش بل
مترجم: مرتضی کلانتریان
ناشر: اگه
نوبت چاپ: ۱۹
سال چاپ: ۱۳۹۹
تعداد صفحات: ۵۵۷
شابک: ۹۷۸۹۶۴۳۲۹۰۷۸۸
برای یاری در حمایت از کتابفروشیهای محلی این گزینه را انتخاب کنید.
موسسه گسترش فرهنگ و مطالعاتبرای تهیه سریع کتاب از کتابفروشیهای آنلاین این گزینه را انتخاب کنید.
انتشارات آگاه 30book بزودی بزودی بزودی بزودیبهترین کتاب بل از نظر آکادمی نوبل، معروفترین آن نیست اما از نظر معروفترین جایزه جهان، کتاب سیمای زنی در میان جمع اثری است که «جامعِ آثار» بل تا سال 1972 بوده است.
کتاب داستان زندگی «لنی» است، زنی 48 ساله و باریک اندام که تنها سه روز شوهر داشته، با مستمری شوهر کشته شدهاش زندگی میکند و اکنون، معشوقی کمونیست دارد و یک روزنامهنگار با جدیت از او طرفداری میکند و در عین حال روایت 125 نفر از اطرافیان او را جمع آوری میکند. داستان از زمان حال و از ۴۸ سالگی لنی آغاز میشود، مشخصات ظاهریاش بیان میشود و سیری بلند در گذشته و خاطرات دور زندگی او دارد.
بل تاکید کرده که «میخواستم داستان زنی آلمانی را در اواخر چهلسالگی بازگويم كه بارِ تاريخ را از 1922 تا 1970 به دوش دارد». این اتفاق افتاده است، همه شخصیتها توانستهاند در کنار هم روایتگر زندگی یک زن باشند، زنی که گزارشها دربارهاش یکسان نیست، از فرشته تا بدکاره را میتوان از رفتارهای او برداشت کرد.
کتاب سیمای زنی در میان جمع، با طنزی پنهان همراه است و به فساد و آن چه در طی این سالها در بطن جامعه آلمان رخ داده، میپردازد.
درباره نویسنده
هاینریش بل ۲۱ دسامبر ۱۹۱۷ در شهر کلن به دنیا آمد. او در خانوادهای کاتولیک و صلح طلب که بعدها با ظهور نازیسم مخالفت کردند به دنیا آمد. در بیست سالگی پس از این که دیپلمش را دریافت کرد در یک کتابفروشی مشغول به کار شد. در طول دهه 1930 از پیوستن به جوانان هیتلر خودداری کرد، اما با شروع جنگ جهانی دوم به سربازی رفت و تا ۱۹۴۵ در جبهههای جنگ حضور داشت.
در برخی مقالات نوشتهاند باوجود مخالفتها و نارضایتی خانوادهاش در ابتدا با نازیها و حزب ناسیونال سوسیالیسم همراه و همدل بود. نامههای او از جبههی جنگ به همسر آیندهاش این موضوع را به اثبات رساند. اما در برخی زندگینامههای رسمی آمده است او ناگزیرشده است تا به خدمت سربازی برود و در لهستان، فرانسه، رومانی، مجارستان و اتحاد جماهیر شوروی خدمت کرده است.
او یکی از 13.5 میلیون پرنسل ارتش آلمان بود که طی حنگ جهانی دوم برای این کشور جنگیدند. او 4 بار در طول جنگ زخمی و به تیفوس مبتلا شد و البته یک بار هم با جعل اوراق فرار کرد و به غرب رفت. میگویند بعد از زخمی شدن در جبههی شرق دیدگاهش تغییر کرد و بیشتر با جنایت رژیم نازی و عمق فاجعهی جنگی که در آن حضور داشت، آشنا گشت.
در سال 1942 با آنهماری چک ازدواج کرد و فرزندش که سه سال بعد به دنیا آمد براثر بیماری مرد، گرچه بعدا صاحب سه پسر دیگر شد از همان همسر که در طول همه این سالها همراهش در نوشتن و ویراستاری و ترجمه از زبان انگلیسی بود.
هاینریش بل در آوریل 1945 توسط سربازان ارتش ایالات متحده دستگیر و به اردوگاه اسیران جنگی فرستاده شد. پس از جنگ و آزادی از اردوگاه، به تحصیل در رشته زبان و ادبیات آلمانی پرداخت. همزمان هم برای تأمین خرج تحصیل و زندگی در مغازه نجاری برادرش کار میکرد و سال 1950 به اداره آمار و سرشماری شهرداری پیوست. او و همسرش در شهر کلن که 80 درصدش نابود شده بود ، زندگی میکردند.
سال ۱۹۴۷ اولین داستانهای خود را به چاپ رسانید و با چاپ داستان قطار به موقع رسید، در سال ۱۹۴۹، به شهرت رسید. سرانجام در سال ۱۹۵۱ با برنده شدن در جایزه ادبی گروه ۴۷ برای داستان گوسفند سیاه اولین جایزه ادبی خود را دریافت کرد، او در آن زمان 30 ساله بود و تصمیم گرفت تا یک نویسنده تمام وقت باشد . کم کم به عنوان چهره ادبی شناخته شد و آثارش مورد توجه قرار گرفت. سال 1971 رئیس انجمن قلم آلمان شد و در سال 1972 برنده جایزه نوبل شد.
از او رمانها، داستانهای کوتاه، نمایشنامههای رادیویی و مجموعههای مقالههای بسیاری باقی مانده و در ۱۶ ژوئیه ۱۹۸۵ درگذشت.
نام برخی از آثارش: آدم، کجا بودی؟ (۱۹۵۱)، خانهای بیسرپرست (۱۹۵۴)، نان سالهای جوانی (۱۹۵۵)، یادداشتهای روزانه ایرلند (۱۹۵۷)، بیلیارد در ساعت نه و نیم (۱۹۵۹)،شبکه امنیتی (۱۹۷۹)، میراث (۱۹۸۲)، اتفاق (۱۹۸۱)، ویمپو (۱۹۸۱) و راهب (۱۹۸۲) نیز به جا مانده است.
بخشهایی از کتاب سیمای زنی در میان جمع
* اگر لنی موهایش را کمی کوتاهتر کرده و آن را به رنگ خاکستری درمیآورد، به نظر زن چهلساله سرحالی میآمد، اما تضادی که بین موهای جوانگونه به شکل انبوه با صورت نه چندان جوانش وجود دارد سنش را اواخر چهل و هشت سال نشان میدهد که سن واقعی او است. اگر او شانسی را که به او روی آورده جدی میگرفت همانند زن بلوند شکوفایی به نظر میآمد که درصدد تغییری در زندگی بیهودهاش میباشد و در پی خوشگذرانی است که البته این مسئله درباره او اصلاً صدق نمیکند.
لنی زنی استثنایی ما بین همسن و سالهایش بود که هنوز میتوانست دامن کوتاه به تن کند، در پاها و رانهای او تغییر یا علایمی از آثار پیری نمایان نبود و با وجود این لنی هنوز دامنهای بلندی میپوشید که در سال ۱۹۴۱ مد روز بودند و قسمت بیشتر آن بدان بستگی داشت که هنوز پوشیدن دامنها و کتها و بلوزهای قدیمیاش را ترجیح میداد، زیرا با توجه به بزرگی سینههایش پوشیدن پولیور سبب جلب توجه دیگران میشد و در رابطه با مانتوهایش که آنها را از زمانی که پدر و مادرش در مرحلهای از زندگی هنوز توانایی مالی داشتند در جوانی خریده و نگه داشته بود.
مانتوهایی از پارچههای ظریف به رنگهای خاکستری و صورتی، سبز، آبی، سیاه و سفید و آبی آسمانی یکدست. اگر میل داشت سربندی بر سرش بگذارد به سادگی دستمالی دور سرش میپیچید، کفشهایش از زمره کفشهای پارهنشدنی بودند که اگر پول کافی داشت میتوانست آنها را بین سالهای ۱۹۳۵ تا ۱۹۳۹ بخرد.
* والدین لنی مردهاند و او بستگان شوهری نه چندان جالبی دارد. بستگان و فامیلهای سببی تا حدی ناجور هم دارد که در دهات زندگی میکنند.
یک پسر بیست و پنج ساله دارد که نام خانوادگی پدر لنی را دارد و در حال حاضر در زندان است. یک ویژگی لنی توجیهگر توجه بیش از حد مردان نسبت به او است و آنکه او بدنی محکم دارد که هنوز فرم جوانی خودش را حفظ کرده و هنوز ظرافت و جوانی خود را چنان نگه داشته که توصیف آن در شعرها آورده میشود. اطرافیان با کمال میل خواستار دور کردن لنی از اطراف خود هستند و همیشه با دیدن او فریاد میزنند «گمشو» یا «از اینجا برو» حتی به نوعی ثابت شده است که گاهگداری صحبت بر سر فرستادنش به اتاق گاز هم شده است.
آیا امکان برآوردن چنین خواستهای میسر بوده است، منشأ نهانی این آرزو برای نویسنده ناآشنا است و فقط میتواند به این مورد بیفزاید که چنین آرزویی به شکل نفرت نهفته در آن بیان میشود.
نویسنده معرفی: گیسو فغفوری