زن، عشق، جنایت
شوهرکشی ماجرایی است که در دو دهه اخیر زیاد آن را میشنویم.
حسن محدثی، جامعهشناس ایرانی اول از روی گزارش روزنامهها توجهش به این ماجرا جلب شد. پس از آن تصمیم گرفت درموردش بیشتر کنجکاوی کند، گزارش روزنامهها را جمع کرد، نگاهی به تاریخ انداخت و متوجه شد که این پدیده که در گذشته به میزان کمتر (و اغلب هم با انگیزههای سیاسی) انجام میشد، رو به افزایش است.
محدثی برای افزایش شوهرکشی نظریاتی داشت اما برای اینکه کار مستند و علمی انجام دهد نیاز به جمعآوری اطلاعات معتبر داشت. برای همین با کمک دو تن از شاگردان داوطلبش (افسانه صادقی و ساغر عتابی) شروع به کار کرد. آنها پرسشنامه تهیه کردند، سراغ زنانی رفتند که به علت شوهرکشی زندانی بودند و به ارزیابی دادهها، بررسی مصاحبهها و پروندهها (تا جایی که مقدور بود و اجازه دسترسی میدادند) پرداختند.
حاصل این پژوهش چندین ساله تبدیل شده است به کتابی بیش از پانصد صفحه با نام زن، عشق، جنایت که به تازگی منتشر شده.
زن، عشق، جنایت در سه فصل تنظیم شده. پیش از شروع فصلها، در پیشگفتاری با عنوان «تغییر معنای قورمهسبزی»، محدثی از دلایلش برای آغاز کار و نحوه انجام آن نوشته. پس از آن فصل اول آغاز میشود که نویسنده در آن به تبیین مفاهیمی پرداخته که به نظرش در ماجرای شوهرکشی مهم هستند، مفاهیم عشق، خانواده و زن. محدثی تلاش کرده تا با آوردن نظراتی درباره هرکدام از این سه مورد و نشان دادن مسائل پیشرو، بیان کند که هیولاها چگونه سربرمیآورند و آدمیان را در تنگنا میگذارند. او همچنین خواسته که پیش از هر قضاوتی به انسانی نگاه کنیم که در این تنگنا گرفتار شده و در نبرد با هیولا شکست خورده است.
دو فصل بعدی کتاب به داستانهای زنان شوهرکشته اختصاص دارد. اولی شامل 33 مورد است که داستانهای همانند یا همنوا نامگذاری شدهاند؛ به این معنی که روند ماجراها در آن مانند هم است و شخصیتها کمابیش طرح و شاکله اصلی ماجرایشان مانند یکدیگر است.
دومی (فصل سوم کتاب) شامل 20 مورد با عنوان داستانهای ناهمانند یا ناهمنوا است که مشابه داستانهای قبلی نیستند، یعنی به صراحت نشان نمیدهند که زنان وارد رابطه عاشقانه نامشروع شدهاند حتی اگر نشانههای شکبرانگیزی وجود دارد. به عبارت دیگر لزوما با یک جنایت عشقی روبهرو نیستیم.
گرچه همگی این 53 نوشته نام داستان دارند اما گفتههای مستند این زنان زندانی هستند و طبق گفته نویسنده فقط کمی بازنویسی جهت خوشخوان کردن آنها صورت گرفته. و البته نامها، شهرها و بعضی اطلاعات مشخص هم تغییر کرده است.
از دید جامعهشناسانه مهمترین بخش کتاب قسمت «حرف آخر» است، جایی که محدثی جمعبندی از پژوهش و نگاه خودش را ارائه کرده. او در این بخش که نام آن را «بذر عشق، گلهای نفرت» گذاشته به مقامات و مسئولان و فقها متذکر میشود که وقتی جامعه را در جهت مدرن شدن و تحول هدایت میکنیم، باید فقه و حقوقمان را هم با آن متناسب کنیم. او عقیده دارد در کنار آموزش برای زندگی مشترک، اعطای حق طلاق به زنان در ایران قانون مهمی است که باید اجرا شود: «طلاق اگرچه اتفاق خوشایندی نیست، اما هرچه باشد از قتل بهتر است.»
کتاب یک پیوست هم دارد، چند صفحهای در انتهای کتاب با نام «دربارهی عشق» که محدثی خواسته در آن تجربه عشق را از یک بحث آسمانی و معنوی به روی زمین بیاورد تا بتوان درباره واقعیت آن در زندگی و ارتباطش با ازدواج ملموستر و روشنتر صحبت کرد.
زن، عشق، جنایت گرچه نگاهی جامعهشناسانه دارد اما زبان کتاب زبانی صمیمی است. محدثی قصد بررسی پدیده شوهرکشی با ارائه نظرات و نمونههای دانشگاهی ندارد. او بیشتر قصد ثبت تغییرات و مسائل زنان در دو دهه معاصر را دارد و ضمن تحلیل، توجه به نکاتی که هم در شکل فردی و هم اجتماعی ما را نسبت به خودمان و دیگری آگاهتر کند.
حسن محدثی گیلوایی متولد سال 1345 در رشت است. تحصیلاتش را در رشته جامعهشناسی انجام داده و بیشتر در حوزه دین و معرفت متمرکز است. برخی از آثار او عبارتند از: خدا و خیابان، روایت ایرانی جامعهشناسی دین و نظریهای در باب دین و شادی.
بخشی از کتاب
به طلاق خیلی فکر میکردم. حتا راه طلاق را هم رفتم، ولی موفق نشدم. قاضی نمیگذاشت. دادخواست دادم. پروندهام الان در دادگاه موجود است. شوهرم طلاقم نمیداد. قاضی هم به او میگفت:
«دلش را به دست بیاور.»
به قاضی گفتم: نمیتوانیم با هم کنار بیاییم. این آقا مرا نمیفهمد.
قاضی میگفت: دلیل قانعکننده بیاور!
آه! دلیل قانعکننده منم. دلیل قانعکننده دردهای من بود. دلیل قانعکننده، دل من بود.
نویسنده معرفی: گیتی صفرزاده