سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد

نویسنده: شهرام رحیمیان

ناشر: نیلوفر

نوبت چاپ: ۱

سال چاپ: ۱۳۸۰

تعداد صفحات: ۱۱۲

شابک: ۹۷۸۹۶۴۴۴۸۱۲۰۸


تاکنون 5 نفر به این کتاب امتیاز داده‌اند
دکتر نون

تاکنون 5 نفر به این کتاب امتیاز داده‌اند

تهیه این کتاب

رمانی که شهرام رحیمیان نوشته است، برمبنای مستنداتی است که از زندان و برخی شخصیت‌های تاریخی بعد از کودتای 28 مرداد وجود داشته. دکتر فاطمی، دکتر مصدق، سرلشگر زاهدی و چند نفر دیگر از اطرافیان مصدق در نقش واقعی خود در این کتاب قرار می‌گیرند و به آن‌ها اشاره می‌شود اما در نهایت انتخاب با خواننده است تا شخصیتی که دوست دارد را به جای دکتر نون بگذارد. شخصیتی که می‌تواند بی‌زمان و بی‌مکان باشد اما بر سر یک دوراهی است، همان دوراهی که تمام فعالان سیاسی در هنگام دستگیری بر سر راهشان قرار می‌گیرد، انتخاب بین عشق یا خانواده یا انتخاب راه سیاسی.

آنچه که این اثر را برای بسیاری از ما ایرانیان متفاوت کرده است، احساس همدلی با فردی است که شاید در بسیاری از مواقع او را یک خائن به آرمان یا کشور یا آزادی می‌دانیم. دکتر محسن نون در جریان کودتای 28 مرداد سال 1332 دستگیر می‌شود، شکنجه‌های سخت زندان را تحمل می‌کند و وفاداری خود را به مصدق نشان دهد. اما همه چیز قرار نیست این گونه پیش رود به خصوص وقتی پای ملک تاج خانم همسرش وسط می‌آید.

یکی از ویژگی‌های مثبت اثر، نامش است که از همان ابتدا تکلیف خواننده را مشخص کرده است، می‌داند چه اتفاقی می‌افتد ولی ویژگی مثبت دیگرش درگیری خواننده با این رویارویی و تلاطم روحی و عذاب وجدان است.

کتاب بر مبنای بازجویی‌هایی که انجام شده پیش می‌‌رود، البته بخش زیادی از آن بر مبنای تصورات و اندیشه‌های سیال ذهن دکتر نون است.


درباره نویسنده 

شهرام رحیمیان در سال 1338 در ایران متولد شد اما در سال 1356 به آلمان رفت و در آنجا زندگی می‌کند.

دکتر نون هم ابتدا در آمریکا به زبان فرانسه منتشر شد و بعد درسال 1380 نشر نیلوفر در ایران آنرا منتشر کرد. در سال 1397 پیمان معادی اعلام کرد که کپی رایت کتاب «دکتر نون …» را خریداری کرده و به زودی می‌سازد اما هنوز جزییاتی جدید از آن اعلام نشده است.

 

شهرام رحیمیان
شهرام رحیمیان

 


بخشی از کتاب دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد


گفتم: «سرکار، آدم غریبه رو که ندزدیدم. زن قانونیمو بردم خونه. زنی رو که سال‌های سال باهاش زندگی کردم و برگردوندم پیش خودم. این کار جُرمه؟» افسر شهربانی گفت: «بله که جُرمه. زنتون تا وقتی نمرده بود زنتون بود، وقتی مرد که دیگه زنتون نیست. تازه، آدم عاقل، خودت بگو، آدم لخت می‌شه و بغل زن مرده‌اش می‌خوابه و باهاش عشق‌بازی می‌کنه؟» پرسیدم: «جناب، زنم مگه مرده؟» جناب سرش را با عصبانیت تکان داد و گفت: «انگار شما می‌خواین اوقات منو تلخ کنین؟»

گفتم: «سرکار، زنم نمرده. چرا شما نمی‌خواین قبول کنین که زنم نمرده؟ زنم وقتی می‌میره که منم مرده باشم. اگه یه کم بهم وقت داده بودین و به زور وارد خونه و اتاق خوابمون نمی‌شدین، الان من مرده بودم و خدمتتون نبودم. بعد می‌تونستین بگین زنم مرده. اما الان نمی‌تونین این حرفو بزنین».

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *