خیابان گاندی؛ ساعت پنج عصر
نویسنده: مهراوه فردوسی
ناشر: چشمه
نوبت چاپ: ۴
سال چاپ: ۱۴۰۲
تعداد صفحات: ۱۹۲
شابک: ۹۷۸۶۲۲۰۱۱۰۵۷۶
لیست مقالاتی که از این کتاب استفاده کرده اند
خیابان گاندی؛ ساعت پنج عصر
دو اسم سمیه و شاهرخ در کنار هم برای نسلی از ایرانیان تداعیگر یک چیزند: جنایت. ماجرای این جنایت کوتاه و تکاندهنده بود: سمیه و شاهرخ، دو نوجوان عاشق با همدستی هم برادر و خواهر کوچک سمیه را به قتل رساندند. آنها قصد کشتن مادر سمیه را هم داشتند که تنها او را مجروح کردند. انگیزه این جنایت را مخالفت خانواده سمیه با ازدواجشان اعلام کردند.
خیابان گاندی (خانه محل زندگی سمیه) خیلی زود در سرتاسر ایران معروف شد و اگر از کسانی باشید که در دهه هفتاد (زمان وقوع این جنایت) در ایران زندگی میکردید، حتما ابعاد تکاندهنده، حواشیها و شایعات این ماجرا را به یاد دارید. ماجرای خیابان گاندی از آن نوع اتفاقاتی بود که در خاطره جمعی مردم ثبت میشوند و انگار حامل پیام و معنایی فراتر از خود ماجرا هستند.
مهراوه فردوسی را هم این نکته جذب کرد. او وقتی قرار میشود متنی برای مجله ناداستان درباره این ماجرا بنویسد متوجه موضوع جالبی میشود: آدمها با یادآوری این جنایت بیشتر از اینکه درباره جزئیات این قتل یا حتی انگیزه آن دو نفر حرف بزنند یا یادآوری کنند، بیشتر درباره بسیاری از مسائل ریز و درشت اجتماعی و فرهنگی و سیاسی آن دوران حرف میزدند. مساله اصلی در این ماجرا «مواجهه» آدمها با این ماجرا بود.
برای همین نویسنده برای دوباره نوشتن از این پرونده به سراغ شیوه «جرمشناسی روایی» میرود. الگویی که به دنبال روایت چند صدایی جرم و نقش روایت در شکلگیری پدیدهی مجرمانه است. او به دنبال کشف این روایت به سراغ گزارشها و روزنامهها و دوستان و آشنایان میرود تا در نهایت تصمیم میگیرد آن را از میان همه این موارد به شکل روایتی از تاریخ و اجتماع آن دوران دربیاورد.
کتاب خیابان گاندی در پنج پرده تنظیم شده. در چهار پرده اول ابتدا بازخوانی از پرونده انجام میشود، نمونههایی از گزارشها و مصاحبهها و مشاهدات عینی. پس از آن جستاری میآید که از شرایط اجتماعی و سیاسی آن دوران میگوید، تلاقیاش با این پرونده را نشان میدهد و صداهایی را که در پس این جنایت قرار داشت، روشن میکند.
خیابان گاندی قصد ندارد به قضاوت متهمان پرونده بنشیند یا یک داستان جنایی تحویل شما بدهد (گرچه نحوه چینش بخش بازخوانی پرونده رغبت شما را به خواندن ادامه ماجرا و سرنوشت متهمان دامن میزند) اما ابعادی از ماجرا را در بستر زمانهاش روشن میکند که حتی اگر به فهم دلایل شخصی این دونوجوان کمک نکند، اطلاعات مهمی از تغییرات جامعه، و از آیندهای میدهد که همین امروز است.
پرده آخر کتاب خیابان گاندی درحقیقت سرانجام پرونده است. هم در زمان برگزاری محاکمه و هم ردپایش تا امروز. بخش انتهایی کتاب با عنوان 25سال بعد، در آغاز قرن جدید با همه کوتاهی تحلیل نویسنده است از جنایت و برخوردی که جامعه ایران با ماجرای سمیه و شاهرخ داشتند.
مهراوه فردوسی، نویسنده و روزنامهنگار و متولد 1364 است. او در مقدمه کتاب مینویسد: «همگی متولد دههی شصت بودیم و وقتی از سمیه و شاهرخ حرف میزدیم، حافظهمان به دو کلمهی نوجوانی و دهه هفتاد حساسیت نشان میداد؛ دو دورهای که هم عجیب بود و هم سخت.»
از فردوسی تابهحال مقالات و داستانهای متعددی در نشریات مختلف مثل رسانه، داستان همشهری و ناداستان به چاپ رسیده است.
بخشی از کتاب
سمیه و شاهرخ درست در هنگامهی تلاقی گفتمانهای «اشرافیت» و «ضداشرافیت» مرتکب جنایت شدند. آنها خواهناخواه به نمایندهی طبقهی اشرافی تبدیل شدند که با آنکه پیش و پس از آن هم وجود داشتند، بهخاطر همهی آن خصوصیات پنهان از نظر این طبقه کشفنشده و ناشناخته باقی مانده بودند. بهخصوص آنکه پدر سمیه هم یکی از مدیران و کارخانهداران همان دوران بود. صدای سمیه و شاهرخ، فارغ از انگیزههای واقعی جنایت، اینطور شنیده شد:
«ما پولدارها همگی همینقدر فاسد و جنایتکاریم.»
وضعیت مثل سیب سرخ و رسیدهای بود که کرم زده و سمیه و شاهرخ سیب را از وسط بریدند و کرمها ریخت بیرون. آنها، فارغ از تمام دلایل واقعی و چگونگی ارتکاب جنایت، یکشبه به نمایندهی تماموکمال بچه پولدارهای عمارتنشین مرفه بیدرد تبدیل شدند. حافظهی حسرتزده و منعشدهی جماعت کوخنشین انگار نیاز داشت این سرخوردگی و آبروریزی کاخنشینان را ببیند. حالا مخالفان اشرافیگری و تجملگرایی درون کرمزدهی «اشرافیت» را با انگشت نشان همدیگر میدادند و دل بسیاری با دیدن این وضعیت خنک شده بود.
Thanks for clicking. That felt good.
Close