بادبادک باز
نویسنده: خالد حسینی
مترجم: زیبا گنجی و پریسا سلیمانزاده
ناشر: مروارید
نوبت چاپ: ۲۲
سال چاپ: ۱۴۰۱
تعداد صفحات: ۴۱۹
شابک: ۹۷۸۹۶۴۵۸۸۱۹۲۲
«بادبادک باز» کتابی است که خالد حسینی نویسنده افغانستانی ساکن آمریکا را به کتابخوانها معرفی کرد و باعث شهرت او شد. «بادبادک باز» به فارسی دری «گودی پران» و به انگلیسی The kite runner، داستان دوستی امیر و حسن است. داستان در زمان حال آغاز میشود. امیر، که حالا یک نویسنده است و در آمریکا زندگی میکند، برای نجات جان یک پسربچه عازم افغانستان است و این سفر یک دوستی قدیمی را به یاد او میاندازد. دوستی او با حسن که از طبقهای پایینتر و خدمتکار آنهاست و از قوم هزاره.
امیر پسر ارباب است و حسن پسر غلام و خانهزاد. امیر از قوم پشتون است که از ابتدای تاریخ افغانستان همیشه حکومت این کشور را در دست داشته و اساساً امرای پشتون بنیانگذار کشور افغانستان و استقلال آن از امپراتوریهای مجاور بودهاند. حسن اما از قوم هزاره است که در افغانستان دستپایینترین قوم و مذهبشان هم مذهب اقلیت تلقی میشود و برای قرنها مورد آزار و ستم بودهاند و قشر کم درآمد را تشکیل میدادهاند.
اما دوستی دو بچه بسیار پاک و بی آلایش و بخصوص پر از فداکاری از جانب پسر فقیر است. تا اینکه اتفاقی مهم برای حسن میافتد و امیر قادر به دفاع از او نیست. خیلی زود با آغاز شدن جنگهای داخلی افغانستان امیر و پدرش خانه و زندگی را میگذارند و از کابل میروند و زندگی جدیدی را آغاز میکنند که در آن از امتیازات و رفاه زندگی در کابل به عنوان قشر الیت جامعه خبری نیست.
«بادبادک باز» اولین کتاب موفق خالد حسینی بود که در سال 2003 منتشر شد و مورد توجه قرار گرفت و به بیش از 50 زبان هم ترجمه شد. در سالهای بعد فیلمی از روی این رمان ساخته شد که نقش پدر امیر را در این فیلم همایون ارشادی بازیگر ایرانی برعهده داشت و مارک فورستر آن را کارگردانی کرد و در سال 2007 فیلم آماده شد و روی پرده سینماها رفت.
خالد حسینی بعد از موفقیت «بادبادک باز» رمان «هزار خورشید تابان» را باز هم به انگلیسی و باز هم درمورد کشور زادگاهش افغانستان نوشت. کشوری که سال 1965 در کابل پایتخت آن به دنیا آمد و تا یازده سالگی هم در آن زندگی کرد. پدر خالد حسینی دیپلمات حکومت اسبق افغانستان بود و در یازده سالگی خالد برای ماموریت دیپلماتیک راهی فرانسه شد و خانواده با شروع روی کار آمدن کمونیستها و بعد جنگ داخلی افغانستان مقیم خارج از کشور شد.
ایزابل آلنده روزنامهنگار و نویسنده شیلیایی که او هم ساکن آمریکاست درباره رمان «بادبادک باز» میگوید: «این داستان از جنس آن داستان های فراموش نشدنی است که تا سال ها با شما خواهد ماند. این رمان استثنایی تمام درون مایه های مهم ادبیات و زندگی را در بر می گیرد: «عشق، افتخار، گناه، ترس، رستگاری. داستان بادبادک باز برایم چنان تأثیر گذار بود که تا مدت ها هر چیزی که بعد از آن می خواندم بی روح به نظر می رسید.»
«بادبادک باز» با ترجمههای متعددی به فارسی منتشر شده است. توسط انتشارات مجید با ترجمه رضا اسکندری، توسط انتشارات راه معاصر با ترجمه حمیدرضا بلوچ، توسط انتشارات الینا با ترجمه رضا زارع، توسط انتشارات نیلوفر با ترجمه مشترک زیبا گنجی و پریسا سلیمانزاده و یک بار دیگر همین نشر نیلوفر با ترجمه مهدی غبرایی که این آخری معتبرترین ترجمه رمان نامبرده در بازار کتاب ایران است.
بخشی از رمان «بادبادک باز»:
«در یک روز سرد ابری زمستان 1975 در دوازدهسالگی شخصیتم شکل گرفت. دقیقا آن لحظه یادم مانده؛ پشت چینهی مخروبهای دولا شده بودم و کوچهی کنار نهر یخزده را دید میزدم. سالها از این ماجرا میگذرد، اما زندگی به من آموخته است آنچه دربارهی از یاد بردن گذشتهها میگویند درست نیست. چون گذشته با سماجت راه خود را باز میکند. حالا که به گذشته بر میگردم، میبینم تمام این بیستوشش سال به همان کوچهی متروک سرک کشیدهام.»