از دو که حرف می زنم از چه حرف می زنم
نویسنده: هاروکی موراکامی
مترجم: مجتبی ویسی
ناشر: چشمه
نوبت چاپ: ۲۵
سال چاپ: ۱۴۰۱
تعداد صفحات: ۱۸۰
شابک: ۹۷۸۹۶۴۳۶۲۷۵۵۳
برای یاری در حمایت از کتابفروشیهای محلی این گزینه را انتخاب کنید.
بزودیبرای تهیه سریع کتاب از کتابفروشیهای آنلاین این گزینه را انتخاب کنید.
انتشارات آگاه 30book ایران کتاب فیدیبو طاقچه کتابراههاروکی موراکامی که با آثاری چون از دو که حرف میزنم از چه حرف میزنم، کافکا در کرانه، بعد از زلزله، به آواز باد گوش سپار، سوکورو تازاکی بیرنگ و سالهای زیارتش و جنگل نروژی شناخته میشود، نویسنده و مترجم نامدار ژاپنی است. تأثیر فرهنگ و موسیقی غربی و ادبیات روسیه بر او در بیشتر داستانهایش به چشم میخورند. هویت و تنهایی انسانها و نتایج چشمپوشی از عواطف و روحیات جایگاه ویژهای در آثارش دارند.
در کتاب از دو که حرف میزنم از چه حرف میزنم (که نام آن با نگاهی به عنوان کتاب از عشق که حرف میزنم از چه حرف میزنم اثر ریموند کارور، نویسنده آمریکایی مورد علاقه موراکامی انتخاب شدهاست) نویسنده برنامههای روزانه و افکاری که در سر دارد را مرور میکند و بیش از هر چیزی به بخشی ناگسستنی از زندگی روزمرهاش، یعنی دویدن میپردازد.
کتاب به لطف متن بیریا و صمیمی موراکامی، شبیه دفتر خاطراتی میماند که هر روز نویسنده را پلهای به درک فلسفه زندگیاش نزدیکتر میکند؛ همین نثر ساده و پرشور خواننده را در لمس لحظاتی که وصف میشوند، یاری میکند. کتاب حاضر، هم برای طرفداران موراکامی و هم برای اولین رویارویی با او و داستانهایش، میتواند اثری جذاب و دلنشین باشد.
خودزندگینامهها میتوانند به بهانههای مختلف، خوانندگانی با سلایق گوناگون را به سوی خود جذب کنند؛ به بهانه همسفر شدن با خاطرات و تجربیات نویسنده یا آشنایی با طرز تفکر و نحوه رویارویی او با مسائل و مشکلاتی که سر راهش قرار میگیرند، یا برای درک هدف زندگی و فلسفه وجود انسان، یا حتی برای آگاهی از رویدادهای دورهای مهم و تاریخی و لمس حال و هوای مردمی که در آن زمان میزیستهاند.
همراه شدن با نویسنده خودزندگینامه، که برههای از دوران زیستش و نیز دغدغههای روزمره خود را بازگو میکند و مطالعه سرگذشت و نقاط عطف زندگی او، شاید راهی برای تغییر زاویه نگاه هر فرد به پدیدههای زندگی فراهم کند. این آثار میتوانند در مواجهه انسان با شرایطی مشابه موقعیتهایی که نویسنده توصیف میکند، چارهای در اختیار وی قرار دهند؛ چرا که اغلب با روحیات انسانی و پرسشهای او سروکار دارند و وی را در مسیر خودشناسی قرار میدهند.
موراکامی در کنار شرح روزمرگیها و خاطرات خود، از انگیزههایش برای دویدن و نوشتن و تأثیرات این دو بر هم و همچنین دیگر علاقهمندیهایش در زندگی میگوید و عواملی که در گذر سالیان شخصیتش را شکل دادهاند، به یاد میآورد. او در سرتاسر کتاب، از تجربیاتش بهره میجوید تا سرگذشت خود را که مملو از سرخوردگیها و ناامیدیها، یا موفقیتها و خشنودیهاست، بررسی کند و ارزشمندی انگیزه داشتن و هدفمندی و اهمیت توجه به خوشی های کوچک و زودگذر زندگی را به مخاطب یادآوری کند.
بخشی از کتاب
فقط میدوم. دویدن در خلأ. شاید هم بتوان آنرا طوری دیگر مطرح کرد: میدوم تا خلئی را به دست بیاورم. اما همانطور که همه میدانیم گاهی ممکن است سروکله یک فکر در این محدوده خلأ پیدا شود. به هر حال، ذهن انسان که صفحه سفید نیست. احساسات بشری آنقدر قوی یا پایدار نیست که قادر به حفظ یک فضای تهی باشد.
منظورم آن است که افکار و ایدههای هجومآورنده بر احساسات من در موقع دویدن، اهمیت به مراتب کمتری از آن خلأ دارند و در واقع نقشی کمرنگ ایفا میکنند. آنها فقط افکاری گاهوبیگاه گرداگرد یک خلأ بزرگ هستند که جذابیتی ندارند. چنین افکاری مثل ابرهای آسمان هستند. ابرهایی در اندازههای متفاوت. آنها میآیند و میروند ولی آسمان مثل سابق پابرجا میماند.
این ابرها در حکم مهمانانی هستند که سر میرسند، لحظاتی در محدوده آسمان میمانند و سپس از نظر ناپدید میشوند. آسمان پدیدهای است که هم وجود دارد و هم وجود ندارد. هم مادیت دارد، هم ندارد. این ماییم که چنین گستره عظیمی را باور داریم و شیفته آن میشویم.
موراکامی
نویسنده معرفی: مدیا نورخمامی