معرفی کتاب دیوار گذر
دیوار گذر اثری از مارسل امه با ترجمۀ اصغر نوری است که از سوی نشر ماهی چاپ و منتشر شده است. در نسخۀ الکترونیک این کتاب از طاقچه سال انتشار ۱۳۸۶ هجری شمسی ذکرشده است. این کتاب شامل پنج داستان کوتاه است. نویسنده با ترفندی خاص پای خیال را به واقعیتهای زندگی باز میکند که گاه به عادتهای تکرارشونده احمقانه و تلخ تبدیل شدهاند تا بلکه روزمرگیها کمرنگ شوند و تلخیها لباس طنز به تن کنند.
مارسل امه (۱۹۰۲-۱۹۶۷)، نویسندۀ پرفروش فرانسه، همواره از محافل ادبی و سیاسی و جمع همکاران دوری میکرد. با نگاهی به آثارش میتوان او را رماننویس، نمایشنامه نویس، فیلمنامهنویس و طنزپرداز دانست. او توانسته است با قلمی روان، که البته با ترجمۀ اصغر نوری چنین دریافت میشود، دنیاهایی را به تصویر بکشد که دلت میخواهد خود را جای شخصیت داستانها بگذاری و مانند دوتیول در دیوارگذر اگر کارمندی غرق در روزمرگی هستی و ناگهان در ۴۳سالگی متوجه میشوی میتوانی از دیوارها عبور کنی چه کارهایی به ذهنت میرسد که انجام بدهی؟
دوتیول ابتدا به پزشک مراجعه میکند و دو عدد قرص تجویزشده را تهیه و یکی را مصرف و دیگری را در کشویی نگه میدارد که باید داستان را بخوانی تا متوجه شوی این قرص در نهایت با او چه میکند. وقتی او به توانایی عجیب خود پی برد، به فکر استفاده از آن نبود. اما جابهجایی معاون ادارهای که در آن کار میکرد و رفتار بد معاون نسبت به او ناگهان زندگیاش را دگرگون میکند و تصمیم به گذر از دیوار میگیرد و این گذر آغاز یک ماجراست که او را به گروگرو شهرت میدهد …
«ناگهان حس کرد که چیزی به او الهام میشود. از جایش برخاست و در دیواری فرو رفت که دفترش را از دفتر معاون جدا میکرد. ولی او این کار را با احتیاط انجام داد؛ طوریکه فقط سرش از آن طرف دیوار بیرون آمد.»
و اما ژول فلگمون، شخصیت داستان داستان کارت، دفتریادداشتی دارد که در آن دربارۀ دیدارهای روزانۀ خود با مصرفکنندههای بیخاصیت مینویسد. این افراد قرار است طی حکمی که اصطلاحاً مرگ نسبی شناخته میشود، از زمان زندگیشان برحسب درجۀ بیمصرفبودنشان کاسته شود و فقط چند روز در ماه حق زندگی داشته باشند و باید برای آن چند روز هم کوپن زندگی تهیه کنند.
فلگمون به دیدار آنها میرود تا در هنگام مرگ نسبی کنارشان باشد. آقای روکانتون و همسر جوانش، خانوادۀ دومون، بوشاردون، خانوادۀ کارتره و … حتی خود آقای فلگمون هم جزو همین بهاصطلاح بیمصرفهاست که فقط حق دارد پانزده روز در ماه زندگی کند. ایجاد بازارسیاه کوپنهای زندگی و زندگی کردن برخی ثروتمندان بیش از حتی یک ماه داستان را به مسیر جالبی هدایت میکند که زمان را پیش چشم خواننده زیر سؤال میبرد.
در بخشی از داستان کارت آمده است: «باید پذیرفت که زمان بُعدهایی دارد که هنوز ناشناختهاند. چه مخمصهای! دیروز صبح وارد یک مغازه شدم تا روزنامه بخرم. تاریخ ۳۱ ژوئن روی روزنامه بود! گفتم: « مگه این ماه سیویک روزه؟» فروشنده که سالهاست میشناسمش، با قیافهای بیاعتنا نگاهم کرد. نگاهی گذرا به تیترهای روزنامه انداختم: «مسیو چرچیل بین ۳۹ تا ۴۵ ژوئن به نیویورک بازخواهد گشت.»
داستان دیگر این مجموعه حکم نام دارد که باز هم به مسئلۀ زمان پرداخته است. حکمی که زمان را هفده سال به جلو میبرد و دلیل آن هم رهایی از کابوس جنگی در شرف وقوع است. این جهش زمانی و گذر از سالها در حافظۀ مردم ثبت شده بود؛ بنابراین از این رویداد تعجب نکردند. بچههایی به دنیا آمده بودند و افرادی هم مرده بودند.
این بار فلگمون نویسنده از خودش میگوید که در اتاقش پشت میز نشسته و روی کتابی که پنجاه صفحه آن را نوشته بوده، کار میکرده که حکم جاری میشود. آن لحظه ناگهان خود را در هاور داخل ایستگاه ساحلی در حال بازگشت از سفر مکزیک میبیند. در آن زمان کتابش هم تمام شده بود و به جای دو بچه، چهار بچه داشت. او باید به دعوت دوست آهنگسازش به مسافرتی کوتاه در روستایی جنگلی میرفت. او در این مسیر نشانههایی میبیند گوییکه در آنجا، زمان جلو نرفته است. اما این ظاهر ماجرا بود …
«یک روز نوع بشر، چیزی را که همه توافق کردند دورۀ هفدهساله بنامندش، فقط با یک قدم پشت سر گذاشت. بعد از این جهش جمعی، تنها من، نمیدانم در اثر کدام الهام، این مرحله را دوباره وارونه طی میکردم.»
فرض کنید ضربالمثلِ « دویدن هیچ فایدهای ندارد، باید بهموقع رفت.» را باید تفسیر کنید. نظر شما چیست؟ این مضمون داستان ضربالمثل است که ژاکوتن، شخصیت اصلی داستان و پدر خانواده که مردی بیانصاف و مستبد جلوه میکرد، تصمیم میگیرد پسرش لوسین را با سختگیریهای شدید متقاعد کند تا تکلیف درس فرانسهاش یعنی همین تفسیر را انجام دهد. کشمکشهایی بین پدر و فرزند شکل میگیرد تا اینکه بالاخره تفسیر انجام میشود؛ اما چه تفسیری!
چکمههای هفتفرسخی عنوان آخرین داستان از مجموعۀ دیوار گذر است که ژرمن بوژ و پسرش آنتوان شخصیتهای اصلیاند. آنها شرایط مالی خوبی ندارند. آنتوان بچهدبستانی است و به دنبال بازیها و تصورات کودکانه. او عضو یک گروه دوستانه است که تصمیم دارند چکمهای از مغازۀ سمساری که فروشندهاش پیرمرد عجیبی است، به دست بیاورند و با پوشیدن آن با یک گام هفت فرسخ را طی کنند. اما بر اثر یک حادثه اعضای گروه کارشان به بیمارستان میکشد و در آنجا هر عضو این گروه میخواهدخودش به نحوی مالک چکمهها شود…
مارسل امه خواننده را در مسیر مطالعۀ کتاب دچار تجربههای خاص و سفر در دنیاهای واقعی با چاشنی خیال و فانتزی میکند. مطالعۀ این کتاب به کسانی پیشنهاد میشود که شاید دلشان بخواهد در کنار تکرار مکررات زندگی عادی گاهی در دنیای خیال غوطهور شوند.
برای مارسل امه بنای یادبودی در پاریس وجود دارد. این مجسمه را بر اساس داستان کوتاه دیوار گذر ساختهاند.
ادبیات فرانسه