سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

فروغ آن سال‌ها

فروغ آن سال‌ها


تاکنون 2 نفر به این کتاب امتیاز داده‌اند

 

تهیه این کتاب

کتاب فروغ فرخ‌زاد و سینما را می‌توان یک نوع پژوهشِ تاریخیِ وقایع‌نگارانه درباره‌ی زندگی سینمایی فروغ فرخ‌زاد دانست، سال‌ هایی که او در دنیای سینما به عنوان یک فیلمساز مهم ایرانی برای همیشه به ثبت رسید. عمده‌ی فعالیت‌های عباس بهارلو نویسنده‌ی کتاب، تاکنون در زمینه‌ی نوشتن مقالات متعدد برای نشریات فیلم و تالیف کتاب‌های سینمایی بوده است. کتاب پیش رو نیز یک مقاله‌ی تحقیقی-تاریخی بلند است که او در راستای تالیف مجموعه کتابهایش با رویکرد شناخت سینماگران ایرانی در دهه‌ی هفتاد انجام داده است.

فروغ فرخ‌زاد و سینما

نویسنده: عباس بهارلو

ناشر: قطره

نوبت چاپ: ۲

سال چاپ: ۱۳۹۶

تعداد صفحات: ۹۴

کتاب فروغ فرخ‌زاد و سینما را می‌توان یک نوع پژوهشِ تاریخیِ وقایع‌نگارانه درباره‌ی زندگی سینمایی فروغ فرخ‌زاد دانست، سال‌ هایی که او در دنیای سینما به عنوان یک فیلمساز مهم ایرانی برای همیشه به ثبت رسید. عمده‌ی فعالیت‌های عباس بهارلو نویسنده‌ی کتاب، تاکنون در زمینه‌ی نوشتن مقالات متعدد برای نشریات فیلم و تالیف کتاب‌های سینمایی بوده است. کتاب پیش رو نیز یک مقاله‌ی تحقیقی-تاریخی بلند است که او در راستای تالیف مجموعه کتابهایش با رویکرد شناخت سینماگران ایرانی در دهه‌ی هفتاد انجام داده است.

فروغ فرخ‌زاد و سینما

نویسنده: عباس بهارلو

ناشر: قطره

نوبت چاپ: ۲

سال چاپ: ۱۳۹۶

تعداد صفحات: ۹۴

 


تاکنون 2 نفر به این کتاب امتیاز داده‌اند

 

تهیه این کتاب

فروغ آن سال‌ها

 

دنیای سینما پر است از فیلمسازهایی که دست به خلق فضاهای ناب شاعرانه زده‌اند. چه آن‌هایی که مستقیما به شعر و کاربرد کلام شاعرانه گرایش داشته‌اند چه آن‌هایی که بدون کاربرد مستقیم شعر به بیانی شاعرانه دست زده‌اند؛ فیلم‌های پازولینی، بونوئل، تارکوفسکی و البته مستندهای پرشور یوریس ایونس از آن جمله‌اند.

در ایران شاعر سینما کم نداریم اما در این میان فروغ فرخ‌زاد تافته‌ی جدابافته است. چرا که او برای مخاطبانش بیش از هر چیز به عنوان یک شاعر تراز اول شناخته می‌شود و نه سینماگر. اگرچه شاعر بودن و کاربرد کلام شعر به تنهایی در عرصه‌ی دیداری سینما کیفیت قابل‌توجهی محسوب نمی‌شود اما فروغ با ساخت مستند این خانه سیاه است نشان داد جهانی که او با چشم‌هایش می‌بیند و به تصویر می‌کشد از کلام و زندگی شاعرانه‌اش جدا نیست.

کتاب فروغ فرخ‌زاد و سینما را می‌توان یک نوع پژوهشِ تاریخیِ وقایع‌نگارانه درباره‌ی زندگی سینمایی فروغ فرخ‌زاد دانست، دوران کوتاهی که او در دنیای سینما به عنوان یک فیلمساز مهم ایرانی برای همیشه به ثبت رسید.

 

عمده‌ی فعالیت‌های عباس بهارلو نویسنده‌ی کتاب، تاکنون در زمینه‌ی نوشتن مقالات متعدد برای نشریات فیلم و تالیف کتاب‌های سینمایی بوده است. کتاب پیش رو نیز یک مقاله‌ی تحقیقی-تاریخی بلند است که او در راستای تالیف مجموعه کتابهایش با رویکرد شناخت سینماگران ایرانی در دهه‌ی هفتاد انجام داده است. کتاب‌هایی تحت عنوان سینماگران ایرانی: عباس کیارستمی، فروغ فرخ‌زاد و سینما، ساموئل خاچیکیان: یک گفتگو، معرفی و نقد آثار ناصر تقوایی، معرفی و نقد فیلم‌های امیر نادری.

کتاب فروغ فرخ‌زاد و سینما در سال ۱۳۹۶ مورد بازبینی نویسنده قرار گرفت و توسط نشر قطره به چاپ رسید. بهارلو در مقدمه توضیح داده که نسخه‌ی قبلی کتاب شامل فیلمنامه‌ی وانویس‌شده‌ی فیلم این خانه سیاه است و مقالاتی از نویسندگان دیگر بوده که در نسخه‌ی حاضر بنا به دلایلی که نویسنده ذکر می‌کند همگی حذف شده‌اند.

عباس بهارلو در این مقاله‌ی بلند به چگونگی روند ورود فروغ به دنیای سینما می‌پردازد. روندی هشت ساله که درخشان‌ترین دوران زندگی فروغ نیز به حساب می‌آید.

این کتاب رویکردی پژوهشی-تاریخی دارد و حاصل تلاش‌های نویسنده مبتنی بر جمع‌آوری اسناد و اطلاعات معتبر، نامه ها، یادداشت‌های فروغ و دیگران و البته یک متن خواندنی درباره‌ی سازمان فیلم گلستان به عنوان یکی از مهمترین استودیوهای فیلمسازی آن دوره است. به علاوه بهارلو در بخشی که به تحلیل سینمایی فیلم‌ها مربوط می‌شود، خصوصا در تحلیل فیلم این خانه سیاه است، ضمن آوردن اسنادی ارزشمند از گفته‌ها و یادداشت‌های صاحب‌نظران آن زمان، خود نیز توضیحات مفیدی را درباره‌ی کیفیت اثر ارائه داده است.

 

روزشمار زندگی سینمایی فروغ را مطابق آنچه که در این کتاب آمده است می‌توان در سه سطح مورد توجه قرار داد:

 

۱) ورود فروغ به سازمان فیلم گلستان و برخورد نزدیک با فضای روشنفکری و ادبی آن زمان

۲) آشنایی فروغ با فرایند تدوین فیلم به عنوان یک برخورد ابتدایی و پویا با دنیای سینما

۳) فروغ در مقام یک فیلمساز

 

فروغ تا قبل از اینکه وارد «سازمان فیلم گلستان» شود در جهان تیپیکال یک زن ایرانی زندگی می‌کرد و به گواه حرف‌های خودش، در آن زمان هنوز به بلوغ و پختگی خاص خود نرسیده بود.

«من هرگز در زندگی راهنمایی نداشته‌ام. کسی مرا تربیت فکری و روحی نکرده است، هرچه دارم از خودم دارم و هرچه که ندارم همه‌ی آن چیزهایی است که می‌توانستم داشته باشم، اما کج‌روی‌ها و خودنشناختن‌ها و بن‌بست‌های زندگی نگذاشته است که به آن‌ها برسم.» (ص۴۸) شاید بتوان گفت همه چیز برای او با ورود به سازمان فیلم گلستان در سال ۱۳۳۷ شروع شد؛ زمانی که چند نفر از دوستانش به ابراهیم گلستان سفارش کردند تا کاری برای فروغ بیست و چهارساله در استودیوی فیلمسازی‌اش دست و پا کند.

آن زمان، سازمان فیلم گلستان نسبت به دیگر استودیوهای فیلمسازی سرآمد بود به طوری که تا انتهای دهه‌ی سی، ترجمه، دوبله و صداگذاری بیش از سیصد فیلم مستند خارجی را در سابقه‌ی کاری‌اش داشت. خود گلستان از آن سال‌ها با عنوان سال‌های برکت یاد کرده است: «سال برکت بود. یا از عشق و کار برکت داشت یا برکت نصیب عشق و کارهایمان بود.» (۱۵۰)

 

فروغ فرخزاد و سینما
فروغ فرخزاد و سینما

 

 

فروغ در این سازمان استخدام شد و چند ماه به بایگانی اسناد سینمایی پرداخت و در مدت کوتاهی مسئولیت امور فنی سازمان نیز به او محول شد.

دوران پرورش و رشد فروغ در این سازمان یعنی از سال ۱۳۳۷ تا زمان مرگ او در سال ۱۳۴۵ بخش مهمی از جهان ادبی و فیلمسازی او را شکل داد چرا که در طول این سال‌ها توانست از مصاحبت افراد برجسته‌ای که در این سازمان کار می‌کردند چون مهدی اخوان‌ثالث، ایرج پزشک‌نیا، نجف دریابندری و دیگران بهره گیرد و آن را با شور درونی، استعداد و تجربیات زنانه‌ی خویش بپروراند. این دوران نه تنها سکوی پرتاب او به دنیای سینما بود بلکه درخشان‌ترین روزهای ادبی او را رقم زد.

درخششی که می‌توان در دو دفتر واپسین او تولد دیگر و ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد به روشنی دید و به فروغ آن سال‌ها ایمان آورد.

پس از چند ماه از حضور فروغ در سازمان فیلم، ابراهیم گلستان مسئولیت جداسازی نماهای فیلم‌های مستند و ثبت مشخصات آن‌ها را به او محول کرد. کار با نماهای خام فیلم‌ها فرصت ارزشمندی برای درک فروغ از چگونگی روند فیلمسازی بود. بسیاری تدوین فیلم را یکی از شاعرانه‌ترین مراحل فیلمسازی می‌دانند چرا که به شدت به احساسات و قوای شهودی شخص بستگی دارد. مواجهه با نماها، دوربین و ریتم همه و همه در این مرحله به عنوان یک مجموعه‌ی مهم به ادیتور دید منسجمی می‌دهد.

 

کار جدی فروغ به عنوان پیوندگر و ادیتور فیلم‌ها از مستند یک آتش شروع شد. چندماه پیش از ورود او به سازمان فیلم گلستان، این شرکت ماموریت یافت فیلم مستندی از آتش‌سوزی چاه نفت اهواز تهیه کند. در ابتدا مسئولیت تقسیم‌بندی نماها و ثبت مشخصات فیلم به فروغ محول شد تا یک فرصت کارآموزی برای او باشد.

از آن‌جایی که سازمان فیلم درگیر کارهای مهمتری بود در روند تدوین فیلم وقفه افتاد. در این وقفه فروغ از طرف سازمان فیلم به انگلستان رفت تا در زمینه‌ی تهیه فیلم مستند و همچنین تدوین فیلم آموزش ببیند.

پس از بازگشت، او تدوین یک آتش را از سر گرفت و به پایان رساند. نمایش این مستند در «کانون فیلم» مخاطبان را برانگیخت. بهرام بیضایی درباره‌ی فیلم چنین گفت: «حسن انتخاب موقعیت‌ها توسط فیلم‌بردار، حسن انتخاب عکس‌ها توسط مونتور (فروغ) و صداقت در این انتخاب‌ها و گفتاری درخور، یک آتش را تبدیل به بی‌نقص‎ترین فیلمی ایرانی در آن شرایط کرد.» (ص ۳۳)

پس از آن فروغ بار دیگر به همراه گروه فیلمسازی گلستان برای ساخت مجموعه فیلم مستند موسوم به چشم‌انداز به خوزستان رفت. در اواسط فیلمبرداری چشم‌انداز ششم موسوم به آب و آتش گلستان به دلایلی مجبور به بازگشت شد و مسئولیت انتخاب نماها را به فروغ سپرد.

فروغ که در تدوین پنج قسمت اول این مجموعه استعداد قابل توجهی از خود نشان داده بود در این فرصت نیز درخشید و نخستین موقعیت شبه کارگردانی خود را تجربه کرد. او در مضامین نماها و توالی آن‌ها جوهری داستانی را اضافه کرد و شکل تازه‌ای به اثر بخشید. تدوین فیلم بدیع بود و حرکات دوربین و قطع نماها با مضمونِ حسیِ اثر به خوبی درآمیخته بود. فیلم در مقیاس جهانی دیده شد. هوشنگ کاووسی درباره‌ی آن نوشت: «این فیلم یک غزل سینمایی است، قطعه‌ای است بسیار ظریف مثل یک غزل اما با مضامین مدرن.» (ص ۴۵)

 

در سال ۱۳۴۰ فروغ بار دیگر برای یک دوره‌ی آموزشی ساخت فیلم به انگلستان اعزام شد. پس از بازگشت در چند کار دیگر با گلستان همکاری کرد. اما مهمترین آن‌ها مستندی است که درباره‌ی جذامیان باباداغی ساخت. در سال ۱۳۴۱ به سازمان فیلم پیشنهاد شد فیلم مستندی برای جلب کمک‌های مردمی به جذامیان ساخته شود. از آن‌جایی که گلستان در اوج فعالیت‌های سینمایی خود بود کار را به فروغ سپرد.

نتیجه، یک فیلم مستند با عنوان «این خانه سیاه است» بود  که به گواه منتقدان به شعری سینمایی شباهت داشت. فروغ در تولید این فیلم، همدرد و همدلانه با جذامیان باباداغی همراه شد. او نماهای فیلمش را چنان انتخاب کرد که گویا هر کدام کلامی شاعرانه‌اند.

فروغ در تدوین این نماها با اضافه کردن گفتارهای متن شاعرانه‌‌ی خود بر روی تصاویر، توانست فضای حسی و دیداری اثر را غنی کند. جهان‌بینی فروغ در این فیلم چنان است که به جای یک فیلم سفارشی، آن را بدل به اثری شخصی کرده است، با نگاهی که همواره در شعرهایش وجود داشت؛ سرشار از مفاهیم زوال و تباهی. این فیلم چنان نگاه ظریف و شاعرانه‌ی فروغ و استعداد بی‌نظیرش در درک تصاویر را در هم آمیخته است که همین اثر به تنهایی، نام او را در تاریخ سینمای جهان جاودانه کرد.

دوران زندگی فروغ فرخ‌زاد اگرچه کوتاه بود اما چنان که نویسنده‌ی کتاب می‌گوید سرشار از تلاش و پشتکار فروغ برای «ساختن معنای درخشانی» برای زندگی‌اش محسوب می‌شد. بهارلو این تعبیر را با استناد به آنچه که در نامه‌ی فروغ به سیروس طاهباز آمده به کار برده است: «مسئله این است که این فروغ فرخ‌زادِ بدبخت به دنبال ساختن معنای درخشانی است برای همه‌ی زندگی‌اش و نه دنبال ساختن تصویری برای تزیین‌کردن دیوارهای این زندگی.» (ص ۱۲۸)

 

آنچه که در کتاب فروغ فرخ‌زاد و سینما می‌خوانیم حدیث مفصلی از جزئیات وقایع‌نگارانه‌ی زندگی سینمایی فروغ است. او در این دوران چند فیلم تبلیغاتی ساخت، در نوشتن و کارگردانی چند فیلم با گلستان مشارکت داشت و حتی بازیگری را در سینما و تئاتر تجربه کرد. در پایان این مقاله بلند، دو بخش دیگر با عنوان «سال‌شمار زندگی فروغ فرخ‌زاد» و «نگاهی گذران به سازمان فیلم گلستان» پیوست شده است که اطلاعات جامعی را درباره‌ی موضوعات موردنظر به مخاطب ارائه می‌دهد.

همچنین در انتهای کتاب یک آلبوم از عکس‌های کمتر دیده شده‌ از فروغ و دنیای فیلمسازی‌اش ارائه شده است که دیدن آن خالی از لطف نیست.

فروغِ آن سال‌ها
فروغ فرخزاد

  این مقاله را ۳۸ نفر پسندیده اند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *