آینه های دردار
نویسنده: هوشنگ گلشیری
ناشر: نیلوفر
نوبت چاپ: ۸
سال چاپ: ۱۳۹۹
تعداد صفحات: ۱۵۸
شابک: ۹۷۸۹۶۴۴۴۸۱۰۶۲
شاید این کتاب برای این روزها بیشتر آشنا باشد، برای کسانی که دیگر امیدوار به اتفاقهای خوب نیستند و معتقدند با کمی تغییر در مکان زندگی شاید بتوانند روزگار بهتری را سپری کنند.
داستان آینههای دردار، از لحظهای شروع میشود که «ابراهیم» بر روی نیمکت فرودگاه لندن خوابش برده و پلیس از او گذرنامه میخواهد و زمان تولد. کمی سوال و جواب میکند و ابراهیم برای این 5 ساعت معطلی برای رفتن به برلین غربی ناگزیر میشود به رستوران برود و آنجا منتظر شود. او آدمهای سرگردان را توصیف میکند، خودش را که از فرودگاه تهران خارج شده و مدام از شهری به شهری دیگر در اروپا با ویزاهای کوتاه مدت سفر میکند و برای ایرانیهای گریخته و پناه آورده داستان میخواند.
یادداشتهایی به او داده میشود، یادداشتهایی که به جزییات زندگی او آگاه است، اول میترسد و بعد زنگ میزند و با «صنم بانو» دوست دوران کودکیاش و عشق سالهای بعد دیدار میکند. آنها در پاریس میمانند، در قهوهخانهای که نویسندگان بزرگ بودهاند، درباره گذشته خود صحبت میکنند. درباره این که چرا در قصههایش از صنم بانو بیاجازه نشانههایی را آورده است.
در طول داستان با روایت زندگی آدمهای سیاسی آشنا میشویم، آدمهایی که زندانی میشوند، فرزندشان را از دست میدهند و در نهایت ناگزیرند به تنهایی ادامه دهند. داستان نوعی سفرنامه است به گذشته و روایت روزهای پر استرس قبل.
رمان «گلشیری» سوالات زیادی در ذهن ایجاد میکند، سوالی که هنوز بیجواب مانده است: یک نویسنده ایرانی میتواند در خارج هم برای ایران بنویسد؟ آیا میتوان دور بود از همه چیز و برای مردم وطن نوشت؟ این کتاب همزمان در موسسه نشر زمانه آمریکا نیز منتشر شد. کتابی است که دغدغههای روشنفکران را بیان میکند و در عین حال از روزگار سپری کرده آنان روایت میکند. کتابی است تلفیق تاریخ و احساس و تجربه.
درباره نویسنده
در ادبیات و فرهنگ ایران، هوشنگ گلشیری جایگاه بالایی دارد، هم به عنوان نویسنده و هم روشنفکر شناخته میشود. او را با داستانها، گفتگوها و مقالاتش میشناسند.
حالا بیش از 21 سال از نبودن گلشیری میگذرد. نویسندهای که در تاریخ 25 اسفند 1316 در اصفهان به دنیا آمده بود. به همراه خانواده به آبادان رفت و وقتی 22 سال داشت در دانشگاه اصفهان ادبیات میخواند و در محافل ادبی آن زمان همچون انجمن ادبی صائب رفت و آمد میکرد، شعر میگفت و داستان مینوشت. کمی قبلترش همراه با ابوالحسن نجفی و محمد حقوقی محفل جنگ اصفهان را شکل داد.
روند شهرت او با انتشار شازده احتجاب آغاز شد. سال 53 به دعوت «بهرام بیضایی» در دانشکده هنر تهران تدریس میکرد که انقلاب شد. پیش از انقلاب آثاری همچون کریستین و کید، مثل همیشه ،نمازخانه کوچک من و بره گمشده راعی را نوشته بود. بعد از انقلاب تعدادی از کتابهایش امکان انتشار در ایران را پیدا نکرد، اما برخی دیگر با استقبال روبهرو شد مانند معصوم پنجم یا حدیث مرده بر دار کردن آن سوار که خواهد آمد، جُبّهخانه، پنج گنج، دست تاریک دست روشن و نیمه تاریک ماه و آینههای دردار .
او از سال 63 به آموزش داستاننویسی پرداخت و تعداد زیادی از نویسندگان کنونی حاصل حضور در این کلاسها هستند. نقش عمدهای در شکلگیری نشریات ادبی نظیر سخن، گردون و آدینه نیز داشت.
گلشیری مقالات ادبی زیادی علاوه بر نقد آثار در زمینه هنر و شاهنامه و ادبیات کهن ایران نیز نوشت و تدوین کرد که برخی از آنها در کتاب باغ در باغ گردآمده است. ویرایش گلستان سعدی تصحیح محمدعلی فروغی نیز کار ماندگار دیگر اوست. همچنین گفتوگو با سیمین دانشور و مهرداد بهار نیز برای شناسایی این دو فرهیخته ایرانی اثری ماندگار است. در طول 21 سال ازدواج نمیتوان همراهی همسرش «فرزانه طاهری» را که خود از مترجمان شناخته شده است، در نظر نداشت.
گلشیری در سال 1379 بر اثر مننژیت در بیمارستان ایرانمهر تهران درگذشت و جای خالی بزرگی در ادبیات ایران به جا ماند.
بخشی از کتاب آینههای دردار
*فرج تب داشت، دو سه روز بود که مثل کوره میسوخت. انگار فهمیده بود که خانه تحت نظر است. میگفت :«من از مرگ نمیترسم» نمیدانم، شاید راست میگفت. مهم انتخاب لحظهای میان مرگ و زندگی نیست؛ مهم تاب آوردن است، آن هم به مدتی طولانی، آن طور که طاهر بود، یا آن طور که از من انتظار دارند باشم،زنی سیاهپوش و البته بلندبالا و زیبا که در فیلمها دیدهاند، الگوی مقاومت.
*ساکت نگاهش کرد. بالاخره میگفت. چشم بسته، صنم دستی بر چانه نشسته بود رو به او، یا اصلا بر او. گفت: زهره درست چهارماهش بود که باز گرفتندش. یک ماه و نیم بیشتر نماند. خوب کسی را نگفته بود، اگر نه خیلیها را گرفته بودند، ازجمله پدر را. پس فقط میشود گفت که آن روزها دوستم داشته، دست کم حسادت میکرده به تو.
نویسنده معرفی: گیسو فغفوری