آیینه سرتاسر ترک برداشت
نویسنده: آگاتا کریستی
مترجم: مجتبی عبدالله نژاد
ناشر: هرمس
نوبت چاپ: ۵
سال چاپ: ۱۳۹۸
تعداد صفحات: ۳۰۱
شابک: ۹۷۸۹۶۴۳۶۳۶۴۸۷
خانم مارپل، به طور اتفاقی در خیابان، با زنی مهربان به نام هدر آشنا میشود. پس از کمی معاشرت، صحبت از ملک گوسینگتون هال به میان میآید که حالا متعلق به ماریا گرگ، بازیگر مورد علاقه هدر است. او داستان ملاقاتش با ماریا را برای خانم مارپل بازگو میکند و میگوید چندین سال قبل، برای اینکه فرصت طلایی دیدارش را از دست ندهد، با وجود تب و بیماری مسری، به افتتاحیه نمایشی که برای خیریه برپا شده بود میرود و از خانم گرگ امضا میگیرد.
چند روز بعد، گوسینگتون هال برای جمعآوری کمکهای مالی، میزبان عموم میگردد. هدر با اشتیاق در مراسم شرکت میکند و در مواجهه با مارینا، داستان ملاقاتشان در سالهای دور را یادآوری میکند. مارینا، با این صحبتها، آشفته میشود و کمی بعد چهرهای عادی اما مصنوعی به خود میگیرد و هدر را به نوشیدن دعوت میکند. چند دقیقه نمیگذرد که هدر بدحال میشود و میمیرد. روز بعد، خانم مارپل از این مرگ مشکوک باخبر میشود…
در آیینه سرتاسر ترک برداشت، اتفاقاتی به ظاهر ساده، عواقبی وحشتناک از خود بر جای گذاشتهاند که نهایتاً منجر به قتل و جنایت میشوند. خانم مارپل هم با کنجکاوی و آرامش خاص خودش، ماجرا را دنبال میکند تا حقایق را آشکار کند.
اقتباسی از این داستان، در 1980، با نام The mirror crack’d ساخته شد. در مجموعههای تلویزیونی خانم مارپل نیز، این اثر با بازی جون هیکسون و جولیا مکنزی پخش شده است.
درباره نویسنده
#آگاتا-کریستی، نویسنده شهیر انگلیسی، در سپتامبر 1890 چشم به جهان گشود. از کودکی به شعر و داستاننویسی علاقهمند بود. مدتی برای تحصیل به پاریس رفت و پس از بازگشت به خانه، نویسندگی را با جدیت ادامه داد. خدمت او در بیمارستانها و داروخانهها طی دوران جنگهای جهانی، به احاطهاش بر خواص سمومی انجامید که اغلب در داستانهایش نقش اساسی بازی میکنند. سبک خاص و معماگونه نگارش داستانهای کارآگاهی کریستی، به سرعت توجه خوانندگان را جلب کرد و با آفریده شدن شخصیتهایی ویژه، نوشتههایش جذابیتی دوچندان یافت.
ماجرای اسرارآمیز در استایلز، با حضور مجذوبکننده هرکول پوآرو، کارآگاه بلژیکی باهوش، وسواسی، شیکپوش و مغرور، در 1920 منتظر میشود و چاپ آثاری چون قتل در زمین گلف و قتل راجر آکروید، روزبهروز بر دوستداران این کارآگاه میافزاید.
در همان دوران، دشمن پنهان، با شخصیتهای اصلی تامی و تاپنس، عرضه میگردد. در 1926، کریستی در داستان کوتاه باشگاه شبانه سهشنبه، دیگر کارآگاه جذاب داستانهایش را معرفی میکند: جین مارپل.
خانم مارپل، بعداً در قتل در خانه کشیش، در هتل برترام، و جنایت خفته و چند داستان دیگر، نقش ایفا میکند.
پوآرو نیز در داستانهای بینظیری چون قتل در قطار سریعالسیر شرق، شبح مرگ بر فراز نیل، مرگ در میان ابرها، شرارتی زیر آفتاب و نهایتاً، پرده ظاهر میشود.
تعطیلات برای قتل، تله موش، و سپس هیچکس نبود و خانهای در شیراز از دیگر آثار این نویسنده هستند. او در 1955، با نمایشنامه شاهدی برای دادگاه، برنده جایزه ادگار و بهترین نمایشنامه خارجی انجمن منتقدان تئاتر نیویورک شد.
کریستی در 12 ژانویه 1976 درگذشت. او در طول فعالیتش، نزدیک به 70 داستان جنایی نوشت. زندگی و رمانها و نمایشنامههای او، به خلق آثار ماندگاری در دنیای سینما و تئاتر منجر شدهاند؛ از جمله فیلمهای قتل در قطار سریعالسیر شرق (1974) به کارگردانی سیدنی لومت و شاهدی برای دادگاه (1957) به کارگردانی بیلی وایلدر؛ همچنین فیلم آگاتا (1979)، که ماجرای مرموز ناپدید شدن 11 روزه کریستی را روایت میکند.
لارا تامپسون با یاری گرفتن از نامهها و یادداشتها و مصاحبه با نزدیکان کریستی، در کتابی با نام آگاتا کریستی، (ترجمه نادر قبلهای، انتشارات روزنه)، سرگذشت این نویسنده را دنبال میکند.
بخشی از کتاب آیینه سرتاسر ترک برداشت
خانم مارپل فریادش به آسمان رفت. یک دانه را جا انداخته بود. آن هم نه حالا. خیلی وقت پیش. بعد که نوبت به بافتن گردن رسید و مجبور شد کم کند و دانهها را بشمارد، متوجه شد که قبلاً یکی را جا انداخته. یک میله اضافی برداشت، بافتنی را جلوی نور گرفت و نگاه کرد. حتی با عینک هم خوب نمیدید و به نظرش این ثابت میکرد که چشمپزشکهای امروزی با مطبهای شیک و آن همه ابزارهای جدید و نورهای قوی که توی چشم آدم میاندازند، کارشان را بلد نیستند.
یادش آمد که تا همین چند سال پیش (که البته بیشتر از «چند سال» بود) چقدر چشمهایش خوب میدید و افسوس خورد. از باغچه خانهاش که برای اطلاع از اتفاقات آبادی موقعیت خیلی خوبی داشت، همهجا را زیر نظر داشت و چیزی از چشمان تیزبینش دور نمیماند. تازه با آن دوربینها (که به ظاهر برای تماشای پرندهها بود و علاقه به پرندهشناسی هم که یک چیز کاملاً عادی بود!) همهچیز… در اینجا رشته افکارش از هم گسیخت و یاد گذشته افتاد…
نویسنده معرفی: مدیا نورخمامی