نگاه آمریکاییان به ایران قجری
برای یاری در حمایت از کتابفروشیهای محلی این گزینه را انتخاب کنید.
موسسه گسترش فرهنگ و مطالعاتبرای تهیه سریع کتاب از کتابفروشیهای آنلاین این گزینه را انتخاب کنید.
بزودی 30book بزودی انتشارات آگاه بزودی بزودیکتاب «ایرانیان از نگاه آمریکاییان» با گردآوری و ترجمه علیرضا ساعتچیان، روایتی است از انعکاس اخبار ایران در روزنامههای آمریکا حد فاصل سالهای ۱۲۲۷ش/۱۸۴۸ تا ۱۳۰۵ش/۱۹۲۶ شمسی. به طور کلی گزارشهای کتاب را میتوان در سه دسته اخبار و رویدادهای سیاسی، مصاحبهها و یادداشتهای دیپلماتها و میسیونرها و نیز تحلیلهای ژورنالیستی-شرقشناسانه از منطقه دستهبندی کرد.
ایرانیان از نگاه آمریکاییان؛ ایران عهد قاجار در روزنامههای آمریکا
نویسنده: علیرضا ساعتچیان
مترجم: علیرضا ساعتچیان
ناشر: بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه
نوبت چاپ: ۱۳۹۷
سال چاپ: ۱
تعداد صفحات: ۲۱۶
کتاب «ایرانیان از نگاه آمریکاییان» با گردآوری و ترجمه علیرضا ساعتچیان، روایتی است از انعکاس اخبار ایران در روزنامههای آمریکا حد فاصل سالهای ۱۲۲۷ش/۱۸۴۸ تا ۱۳۰۵ش/۱۹۲۶ شمسی. به طور کلی گزارشهای کتاب را میتوان در سه دسته اخبار و رویدادهای سیاسی، مصاحبهها و یادداشتهای دیپلماتها و میسیونرها و نیز تحلیلهای ژورنالیستی-شرقشناسانه از منطقه دستهبندی کرد.
ایرانیان از نگاه آمریکاییان؛ ایران عهد قاجار در روزنامههای آمریکا
نویسنده: علیرضا ساعتچیان
مترجم: علیرضا ساعتچیان
ناشر: بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه
نوبت چاپ: ۱۳۹۷
سال چاپ: ۱
تعداد صفحات: ۲۱۶
برای یاری در حمایت از کتابفروشیهای محلی این گزینه را انتخاب کنید.
موسسه گسترش فرهنگ و مطالعاتبرای تهیه سریع کتاب از کتابفروشیهای آنلاین این گزینه را انتخاب کنید.
بزودی 30book بزودی انتشارات آگاه بزودی بزودینگاه آمریکاییان به ایران قجری
ایرانیان هم چون هر ملت دیگری از دیرباز به انعکاس تصویر خود در آینه افکار عمومیِ آنچه امروزه «غرب» خوانده میشود علاقه داشتهاند و استقبال از سفرنامهها و یومیهنویسیهای غربیانی که پای در آن دیار گذاشتهاند خود گواه این امر است. اگر از خود بپرسیم کدام خبر و روایت و تصویر ماندگارترین تصویری است که از تاریخ آشوبناک این سرزمین در «مطبوعات» غربی حک شده بعید است اشاراتمان از تعداد انگشتان یک دست فراتر رود. پرتره هراسیدهی محمدرضا شاه پهلوی روی جلد مجله تایم بریتانیا در شهریور ۱۹۷۸ و یا تصویر دکتر مصدق در ۱۹۵۱ بر همان مجله از آن جملهاند.
واقعیت این است که با همهگیر شدن رسانههای نو همچون روزنامه و مجله از اواسط قرن نوزدهم در اروپا مسائل ایران به دلیل موقعیت سوقالجیشی آن در مصون نگهداشتن هند از تعدی امپراطوری روسیه کم و بیش مورد توجه مطبوعات انگلیسی قرار داشت و هیچ بعید نیست جایگاه اولین خبر از سرزمین پرشیا در آرشیو یک مطبوعه گمنام انگلیسی باشد.
با این حال جای تعجب نیست اگر اخبار ایران همواره در سایه دو همسایه شرقی و غربی خود قرار داشته باشد: هند بزرگ که مهمترین مستعمره شرقی امپراطوری بریتانیا بود و عثمانی، مرد بیمار اروپا، که با فواصل زمانی گوناگون در قرن نوزدهم با دنیای مسیحی-اروپایی در جنگ بود. در اواسط دوران قاجار و با سفرهای سیاحتی ناصرالدینشاه و مظفرالدینشاه به به پاریس و لندن نام ایران بیشتر و بیشتر در عرصه افکار عمومی تکرار شده و نماد گربه برای آن در کنار خرس قهوهای و جاهطلب روسها در کاریکاتورها جا میافتاد.
با شکست تمام تلاشهای قبلی حکام ایرانی برای باز کردن پای یک طرف سوم به موازنه قدرت امپراطوری روسیه و انگلیس (دولتهایی مانند اطریش-مجارستان یا فرانسه) این بار قرعه به نام سرزمین ینگه دنیا یا در روایت فرانسه آن «اوتازونی» افتاد تا چون قدرتی منزوی ولی تازهنفس چشم امید ایرانیان را به خود بدوزد.سنگ بنای روابط ایران و آمریکا در ۱۸۸۳، سیزده سال پیش از ترور ناصرالدینشاه و در زمان رییس جمهور چستر آرتور جمهوریخواه و با افتتاح کنسولگری آمریکا در خیابان علاالدوله تهران به دست ساموئل بنجامین اولین دیپلمات اعزامی آمریکایی رسماً برقرار شد.
با اینحال این روابط تا پنج سال یکطرفه بود و دولت ایران هیچ دیپلماتی به آمریکا نفرستاد. با انتساب حسینقلی خان صدرالسلطنه (حاجی واشنگتن معروف) فرزند میرزا آقاخان نوری صدر اعظم بدنام عهد ناصری به نمایندگی ایران در واشنگتن روابط سیاسی و فرهنگی دو کشور گستردهتر شده و دیپلماتها و سیاحان و میسیونرهای بیشتری از آمریکا روانه تهران و شهرهای دارای جمعیت مسیحی از جمله ارومیه و تبریز شدند.
کتاب «ایرانیان از نگاه آمریکاییان» با گردآوری و ترجمه علیرضا ساعتچیان، روایتی است از انعکاس اخبار ایران در روزنامههای آمریکا حد فاصل سالهای ۱۲۲۷ش/۱۸۴۸ تا ۱۳۰۵ش/۱۹۲۶ شمسی. در ابتدا و به دلیل عقبماندگی صنعت چاپ و نشر در ایران، این روزنامههای استانبول و ایرانیان فعال در عثمانی بودند که منبع معتبری برای پیگیری اخبار ایران به شمار میآمدند. به تدریج و با توسعه خطوط ارتباطی اخبار با سهولت بیشتری و به شکل مستقیم از داخل کشور انتقال مییافت. به طور کلی گزارشهای کتاب را میتوان در سه دسته اخبار و رویدادهای سیاسی، مصاحبهها و یادداشتهای دیپلماتها و میسیونرها و نیز تحلیلهای ژورنالیستی-شرقشناسانه از منطقه دستهبندی کرد.
بر مبنای ترتیب تاریخی اخبار، اولین خبر منتشره مربوط به فوت محمدشاه قاجار بر اثر بیماری نقرس «طبق خبر روزنامه اسلامبول» در روزنامه دیلی کِرِسنت است و آخرین خبر، تاجگذاری رضاشاه «طی یک مراسم شکوهمند شرقی» در روزنامه کرنل دیلیسان. نکته اینکه خبر تاجگذاری در همان روز وقوع مخابره شده و در روزنامه فردای آمریکا نیز انتشار یافته است که نشان از پیشرفت چشمگیر ارتباطات و سرعت نشر اخبار نسبت به سالیان ماقبل خود دارد.
روزنامه پورتسموث اینکوایر در ۱۴ خرداد ۱۲۳۱ شمسی خبر برکناری امیرکبیر را چنین نقل میکند:
«پادشاه ایران صدراعظم خود را که از آغاز حکومت زمام امور را به دست داشت، از کار برکنار نمود. او اکنون یک زندانی در شهری دور از تهران است. گفته میشود که صدراعظم از اعلیحضرت خواهش نموده تا دلیل خود را فاش سازد که چرا اینگونه مورد بیمهری قرار گرفته است. پادشاه در پاسخ اظهار داشته: من ایرادی در سیاستمداری شما نمیبینم فقط اینکه از شما بدم میآید.»
اما یکی از جالبترین مقالات، تحلیل معروف کارل مارکس است در انتقاد از اعزام قوای بریتانیا از هند به جنوب ایران که در پاسخ به فتح هرات از سوی قشون ناصرالدینشاه اتفاق میافتاد. باید توجه داشت در این زمان هشتاد سال بیشتر از جنگهای استقلال آمریکا و نطقهای پرشور پدران بنیانگذار جمهوری در ستایش آزادی نگذشته بود و خاطره استعمار بریتانیا همچنان پررنگ بود لذا بسیاری از منتقدانِ سیاستهای بریتانیا در هر گوشه جهان از آزادی بیان حاکم بر مطبوعات این جمهوری نوظهور بهره برده و آنها را برای اعلام موضع انتخاب میکردند.
در حالی که روسها به هرات به عنوان جای پایی محکم برای نزدیکی بیشتر به هند مینگریستند و بریتانیا نیز امیرنشین دستنشانده خود را در آن ولایت برپا داشته بود حضور یک نیروی سوم مزاحم هر قدر هم که به لحاظ تاریخی و حقوقی محق محسوب میشد قابل تحمل نبود. این مقاله پیشتر نیز در سالهای اول انقلاب در مجموعه «پنج مقاله از مارکس و انگلس درباره ایران» ترجمه و منتشر شده بود. مارکس، حقوقدان و ژورنالیست جوان، در جایی از تحلیل خود که با عنوان «عهدنامه ایران» به تاریخ ۲۴ ژوئن ۱۸۵۷ در روزنامه نیویورک دیلی تریبون منتشر شده پس از برشمردن نقایص بندهای گوناگون عهدنامه میان ایران و انگلستان مینویسد:
«حال اگر کاغذبازیهای تشریفاتی این فقره را کنار بگذاریم، تنها چیزی که باقی میماند اقرارنامه ایران به استقلال هرات است؛ پذیرشی که فرخ خان (امینالملک دیپلمات ایرانی) در گردهماییهای اسلامبول آشکارا اعلام کرده بود. در واقع طبق این مدرجات، دولت بریتانیا در مقام میانجی میان ایران و افغانستان در نظر گرفته شده و حق تداوم آن [میانجیگری]، نه برآمده از محق بودن بلکه از جهت زورمندی است.
وانگهی اگر شاه در دربار تهران نظرات هوگو گروتیوس را از نظر بگذراند، در نهایت پی خواهد برد که هر عهد و پیمان کشوری مستقل با یک دولت بیگانه در زمینه حق مداخله در روابط جهانی خود طبق حقوق بینالملل پوچ و بیاعتبار است و در مورد انگلستان نیز چنین است. آنان با کلامی منظوم که مناسب اقوام و ممالک گوناگون است، افغانستان را به کشوری رسمیت یافته تحریف میکنند. به لحاظ مفهوم سیاسی، موجودیت کشور افغانستان به همان اندازهی کشور پان اسلاویاست.»
و در بند آخر چنین هشدار میدهد که:
«نتیجه آشکاری که لشگرکشی به ایران نصیب بریتانیای کبیر نمود، بیزاری گستردهای است که در آسیای مرکزی برای بریتانیا به بار آورده است. عقبنشینی سربازان هندی و بار سنگین جدید بر خزانهداری هند موجب افزایش نارضایتی شده و کمابیش روی دادن فاجعه کریمه حتمی است که در آن صورت شاهد میانجیگری رسمی بناپارت میان انگلستان و دولتهای آسیایی خواهیم بود و در پایان، چیزی که روسیه به دست میآورد مناطق بسیار مهمی در دریای خزر و مرز ساحلی شمال ایران است.»
در اکتبر ۱۸۸۸ بالاخره حسینقلی خان نماینده ایران وارد واشنگتن شده و در مصاحبههای خود میکوشد اهمیت محصولات کشور متبوعش از قبیل فرش و قالیچه و شالهای ابریشمین و معادن طلا و نقره و فیروزه را یادآوری کرده و از تجّار آمریکایی بخواهد تا در ایران سرمایهگذاری کنند. اما روزهای سخت حاجی واشنگتن بلافاصله آغاز میشود: روزنامههای آمریکا اخبار تلگرافی از سفر ناصرالدینشاه به اروپا را که بعضاً پر از طعن و کنایه و تمسخر است بی هیچ حذف و اضافه منتشر میکنند. خاطر حسینقلی خان مکدر شده و بلافاصله در یک مصاحبه عمومی اعلام استعفا میکند. روزنامه ایندیاناپولیس جورنال در ۶ جولای ۱۸۸۹ با اعلام خبر این استعفا تحت عنوان «سیاستمدار زودرنج» گفتههای او را نقل میکند:
«من نمیتوانم این نکاتی که در خصوص شاهِ من گفته شده را تحمل کنم. آن هم پادشاهی که قلبی سرشار از لطف و محبت نسبت به سفیر آمریکا و همه شهروندان آمریکایی در ایران دارد. هنگام آمدن به این کشور وقتی به نیویورک رسیدم در آنجا «مجسمه آزادی روشنگر جهان» را دیدم… فکر کردم در اینجا انسان میتواند همیشه به دور از رنجش و آزردگی زندگی کند. حالا پس از نه ماه اقامت همچون زندانیای که از محبس میگریزد هر چه سریعتر این کشور را ترک میکنم.»
روزنامه البته این اظهارات را بی پاسخ نگذاشته و در «گزارشی مخصوص» متقابلاً کنایه میزند که:
«[ظاهراً] سفیر ایران فکر میکند دولت ما باید همچون ایران بر مطبوعات نظارت کرده، گزارشگران روزنامههایی را که مطالب نامطلوب به چاپ میرسانند بازداشت کند.» و اینچنین حسینقلی خان با عصبانیت آمریکا را به مقصد شاهنشاهی ایران ترک کرد، در حالیکه قبله عالم همچنان در لندن اروپاگردی پرماجرای خود را ادامه میداد و برنامه سفر به پاریس را میریخت. سفری که اینبار تحتالشعاع حضور ادیسون در پاریس و معرفی لامپ برق قرار گرفت و ظاهراً از ادیسون استقبال باشکوهتری از سلطان صاحبقران به عمل آمد.
نکته پررنگ دیگری که در گزارشها به چشم میخورد، حساسیت فوقالعاده مطبوعات آمریکا نسبت به میسیونرهای بختبرگشتهای است که گاه و بیگاه در ایران کشته شده و به بحران دیپلماتیک و پرداخت دیههای سنگین توسط دولت ایران منجر میشدند. اولین بار در ۱۸۹۰ همسر ایرانی-آمریکایی یک کشیش اهل اوهایو به نام جان رایت در سلماس به قتل میرسد. قاتل یک معلم ارمنی دورگه بود که خانم شوشن اوشانا را با خنجر به قتل رساند.
میسیونر بعدی بنجامین لاباری کشیش بود که در ۱۹۰۵ توسط «گروهی از متعصبان کُرد» به قتل رسید؛ چون درخواست غرامت بیوه او سرانجامی نمییابد کاخ سفید اولتیماتوم شدیداللحنی صادر کرده و در نهایت ۳۰هزار دلار خونبها پرداخت میشود. این سیاهه با قتل هوارد باسکرویل مشروطهخواه در تبریز و سرگرد ایمبری جوان در تهران ادامه مییابد.
نبردهای خیابانی و کشمکشهای مشروطه، عزل و تبعید محمدعلی شاه و یکی دو مصاحبه کوتاه از او و شاه کوچک بعدی، قتل عام مردم تبریز به دست روسها، دعوت و اخراج مفتضحانه مورگان شوستر از ایران و قحطی بزرگ از دیگر رویدادهای مهمی هستند که مورد توجه مطبوعات ینگه دنیا قرار گرفتهاند. همچنین یادداشت تندی از ماکسیم گورکی در آوریل ۱۹۱۲/فروردین ۱۲۹۱ شمسی در انتقاد از اختناق ایران توسط دولت تزار نیکلای دوم که در روزنامهای در هاوایی منتشر شده است نیز باید در نوع خود برای دوستداران گورکی جالب باشد.
اما فارغ از وقایع سیاسی، چند گزارش خواندنی نیز از اوضاع فرهنگی کشور در سالهای پایانی قاجارها به چشم میخورد، مانند خاطره بانو پرل شوستر، همسر مورگان، که تجربیات خود را از حضور در یک ضیافت بانوان ایرانی در ۱۲۹۱ شمسی بیان میکند:
«هنگام ورود به باغ توسط یک دوشیزه خدمتکار زیبا به نحو دلانگیزی به سوی بانوان میزبان راهنمایی شدم که در حال نظارت بر خوراکهای روی میزی واقع در زیر یک درخت سیب بزرگ بود. در آن حال متوجه جمعی از زنان شدم با لباسهای بلند که جدیدترین و برازندهترین مدلهای پاریس را به تن داشتند و بسیاری از آنها به زبان انگلیسی و همچنین زبان آهنگین خودشان یا فرانسه صحبت میکردند. جامه بسیاری از آنان به طرزی هنرمندانه با شنلهای نازک توری آذین شده و روبندههای سنتیشان به کنار گذاشته شده بود.
با چهرههای بسیار زیبایی مواجه شدم که جمع باشکوه روشنفکرانهای را شکل میداد… به نظرم اشاره به نقش حماسی زنان ایران در تلاش جهت رهایی از سلطه بیگانه، بازگویی یک داستان تکراری است. من نمیتوانستم بفهمم زنانی که به ندرت خانههایشان را ترک میکنند و هیچ یا کمترین مجالی برای ماروده عادی روزمره ندارند، قادر به درکی موشکافانه از سیاستهای مشرقزمین باشند. اما به هر حال مقدّر بود که این امر بر من معلوم گردد.»
نثر گزارشوار، بستر ژورنالیستی و تنوع ماجراهای نقل شده جذابیت دوچندانی به کتاب بخشیده است گویی خواننده گالریگردی باشد که با سهولت در دالانهای مملو از عکسهای یک مقطع تاریخی قدم میزند و تصاویر را از پیش چشم میگذراند. این معرفی مختصر را با گزیدهای از مصاحبه فرانک کیرنز دستیار ارشد مورگان شوستر پس از بازگشت از تهران به سان فرانسیسکو در ۱۲۹۰ شمسی/۱۹۱۲ میلادی به پایان میبریم:
«ایران در وضعیت هرج و مرج به سر میبرد. جامعه از یک سری جماعت قانونشکن تشکیل شده که زیر نظر سرکردههایی زورمند قرار دارند که همچون اشراف زمیندارِ هزار سال پیشِ اروپا حکمرانی میکنند. فساد و رشوهخواری در همه جا به چشم میخورد و چون یک خصیصه همگانی درآمده است…من قصد دارم دوباره به فیلیپین برگردم. کشوری متمدن با مردمانی درستکار. شما در سراسر ایران یک آدم روراست نمیتوانید پیدا کنید.»
* عکس بالایی حسینقلی خان صدرالسلطنه (همان حاجی واشنگتن معروف) را نشان میدهد و عکس پایینی میرزا علیقلی خان کاردار بعدی ایران در واشنگتن را به همراه همسر آمریکاییاش