لنگرگاهی در شن روان، شش مواجهه با سوگ و مرگ
مترجم: الهام شوشتریزاده
ناشر: اطراف
نوبت چاپ: ۲
سال چاپ: ۱۴۰۰
تعداد صفحات: ۱۸۹
برای یاری در حمایت از کتابفروشیهای محلی این گزینه را انتخاب کنید.
موسسه گسترش فرهنگ و مطالعاتبرای تهیه سریع کتاب از کتابفروشیهای آنلاین این گزینه را انتخاب کنید.
انتشارات آگاه 30book بزودی بزودی بزودی بزودیلیست مقالاتی که از این کتاب استفاده کرده اند
کتاب لنگرگاهی در شن روان همانطور که از نامش پیدا است درباره مواجهه با مرگ و سوگواری است. درباره واقعیتی که بسیاری از ما مواجهه با آن را دوست نداریم اما در همهگیری کرونا بود که با شکل دیگری از مرگ و نیستی آشنا شدیم.
گردآورنده و ناشر آن را در آستانه کرونا و همهگیری تهیه و منتشر کردند و آثار شش فرد مشهور و مواجههاشان دربرابر مرگ عزیزانشان را در یک مجلد گردهم آوردند. شاید در آن زمان کمتر کسی فکر میکرد ایران در شرایطی قرار گیرد که روزانه بیش از 700 کشته داشته باشد آن هم به دلیل این بیماری و کمتر کسی گمان میکرد مرگ به این ارزانی بر سر هر کوچه و برزن به فروش برسد.
حالا دیگر کمتر کسی را میتوان یافت که در خانوادهاش با مرگ روبهرو نشده باشد و کمتر کسی را میتوان یافت که به نوعی درگیر این فاجعه نباشد. حالا دیگر بسیاری تجربه «سوگ» را پشت سر گذراندهاند، به جایی رسیدهاند که تا قبل از آن شناختی ازش نداشتهاند. دیگر بسیاری از کلیشههای رایج درباره ختم و بزرگداشت به فراموشی رسیده، بغل کردن، بوسیدن و سر مزار رفتن، عادات قدیمی و از یاد رفته شده است. این کتاب میتواند مروری باشد بر نحوه سوگواری و مواجهه با مرگ آن هم پیش از کرونا و در اوایل این بیماری.
اگر از «ماریا ریکله»، جستاری در مواجهه با مرگ انتخاب میشود، در کنارش میتوان اثری را از «انگزی آدیچدی» در نیویورکر را خواند که امکان سوگواری جمعی را به دلیل همهگیری نداشته است . این کتاب امکانی است برای سوگواری و مواجهه با فقدان که شامل 6 متن است. یادداشت2های سوگ از « چیماماندا انگزی آدیچی» پس از مرگ پدرش در همهگیری در نیویورکر نوشته شده است، «درنگ تاریک» گزیدهای است از نامههایی که راینر ماریا ریلکه برای تسلیت به دوستان و نزدیکانش نوشته و «پس از زندگی» جستاری است از جون دیدیون دربارهی سوگ شوهرش.
«آکواریوم» جستار کمنظیری است از الکساندر همن دربارهی مرگ دختر خردسالش ایزابل. «تجربه» جستار بلندی است از رالف والدو امرسون دربارهی تجربهی از دست دادن پسر خردسالش و «قصهی بیوهزن» ترجمهی منتخبی است از خردهروایتهای خاطرهپردازانهی جویس کرول اوتس دربارهی تجربهی سوگ شوهرش.
درباره گردآورنده
الهام شوشتریزاده مترجم و متولد 1360 است و پیشتر کتاب روایت و کنش جمعی را ترجمه کرده بود. او پس از مرگ یکی از عزیزانش، آن هم چند روز پیش از اعلام کرونا در ایران، با سوگ آشنا شده بود و برای گذر از آن به سراغ نوشتههایی میرود. این کتاب انتخابهای اوست که در آن دوران توانسته است به او کمک کند.
بخشهایی از کتاب لنگرگاهی در شن روان
*سوگ معلم سنگدلیست. یادت می دهد عزاداری چه بی مروت است، چقدر پر از خشم است. یادت میدهد تسلیتها چقدر پوچ اند. یادت میدهد سوگ چقدر به زبان مربوط است، به ناتوانی زبان، به پرپر زدن برای کلمهها. چرا پهلوهایم این قدر درد میکنند و تیر میکشند؟ بهم می گویند از گریه است. نمیدانستم با ماهیچههایمان هم گریه میکنیم. خود درد عجیب نیست، حس کردنش در پوست و گوشتم عجیب است. دهانم آن قدر تلخ است که نمیتوانم تحملش کنم. انگار غذای فاسدی خورده باشم و بعد یادم رفته باشد مسواک بزنم.
انگار وزنهی سنگین و مهیبی روی سینهام گذاشتهاند. توی بدنم حسی از فروپاشی ابدی دارم. اختیار قلبم از دستم در رفته؛ استعارهای در کار نیست، همین قلب گوشتی را میگویم. خودسر شده. زیادی تند میزند. ضربانش با ضرب آهنگ خودم جور نیست. رنجی که میکشم فقط روحی نیست، جسمی هم هست. گوشت تنم، ماهیچههایم، همهی اندامهایم ناخوشاند. ایستاده، نشسته، خوابیده، در هیچ حالتی راحت نیستم.
تا چند هفته دلم آشوب است و پیچ میزند. مدام حس میکنم اتفاق بدی در راه است. به دلم افتاده کس دیگری هم میمیرد و چیزهای بیشتری هم از دست خواهیم داد. یک روز صبح، اکی کمی زودتر از معمول بهم تلفن میکند. در دلم میگویم بگو، زود بگو، باز کی مرده؟ مامان مرده؟
* طبیعت از حسابگران بیزار است، راه و رسم طبیعت جست و خیز بی حساب و کتاب است. انسان با ضربان لحظه زندگی میکند، شیوه کار بدن ما چنین است و محرکهای شیمیایی و اثیری ما موج آسا در نوساناند. ذهن من نیز با حساب و کتاب ناسازگار است و شکوفاییاش گهگاه و ناگهانی است. کامیابی ما از سر تصادف است. مهمترین تجربههای ما اتفاقیاند. دلپذیرترین انسانها آناناند که قدرتشان اتفاقی جانبی است نه ثمره تلاشی هدفمند، نابغههایی که هنوز کشف نشدهاند.
Thanks for clicking. That felt good.
Close