لیست مقالاتی که از این کتاب استفاده کرده اند
بی تابوت دومین تجربه «لاله زارع» در نوشتن رمان جنایی است. لاله زارع در اثر قبلیاش جمجمه جوان، کارآگاه پلیس ایرانی به اسم سروان روزبه افشار را خلق کزد، کارآگاه ایرانیای که توانست برای مخاطبان یک داستان پلیسی ایرانی، شخصیتی ملموس و قابل ارتباط باشد. حالا در دومین اثر میبینیم که سروان افشار دوباره حضور دارد و این نوید خلق و استمرار یک کارآگاه پلیس ایرانی را میدهد.
سروان افشار در پرونده جدیدش درگیر کشف ماجرای پیدا کردن جسد مثله شده زنی شده که داخل چمدانی در ایستگاه راه آهن پیدا میشود. بدن قطعه قطعه شده زن که بعضی از تکههایش هم مفقود است، چیز زیادی از هویت او را فاش نمیکند و تنها سرنخ قابل اتکای افشار یک تکه پارچه سبز است که داخل آن کاغذی با چند نوشته است و سرنخش به یک دعانویس میرسد.
زارع در خلال دومین داستان پلیسیاش به سراغ یکی از موضوعاتی رفته که در این سالها به شدت رواج پیدا کرده: دعانویسی و رمالی. با این حساب با خواندن کتاب بی تابوت هم لذت خواندن یک داستان پلیسی ایرانی را تجربه میکنید و هم با پشت پرده یکی از مسائل اجتماعی آشنا میشوید.
کتاب بی تابوت هم یکی از کتابهای مجموعه رمان ژانر نشر ققنوس است که با برچسب جنایی اولین بار در سال 1397 به چاپ رسید.
ژانر جنایی چیست؟
محمدحسن شهسواری، دبیر مجموعه رمان ژانر در مقدمه کتاب توضیحاتی درباره ژانر جنایی آورده است، اینکه وقتی موضوع رمانی قتل است کمابیش در ژانر جنایی است. او میگوید اگر تمرکز رمان بر پرسش قاتل کیست باشد، ژانر جنایی با ژانر معمایی تلفیق میشود و بر این اساس رمان بی تابوت را در دسته جنایی-معمایی قرار میدهد، آن هم در گروهی که راز قتل در آن برعهده شخصیت اصلی است که جز نیروهای رسمی و قانونی مثل افسران و بازپرسان نیروی پلیس به حساب میآیند.
درباره نویسنده
لاله زارع پیش از آغاز به نوشتن کتاب در ژانر پلیسی با نام مستعار مژگان زارع چند رمان عاشقانه نوشته بود. اما نوشتن کتاب جمجمه جوان او را بین علاقمندان به ژانر پلیسی محبوب کرد. او متولد 1359 است و از سال 1380 فعالیت ادبیاش را آغاز کرده. زارع همچنین از مدیران انجمن نویسندگان عامهپسند و سردبیر مجله سرنخ است.
گفتوگوی سایت وینش با لاله زارع را میتوانید اینجا بخوانید.
بخشی از کتاب بی تابوت
رمال تاسها را دوباره ریخت روی کاغذ. تاسها نشستند روی دایرهای که با مرکب رسم شده بود:«گفتم بهتان. موکل دارد. برایش خبر میآورد از مردم. دیگر کسی را آنجا نمیبیند.»
این را گفت و ساکت شد. افشار سر درنمیآورد جنت چه میگوید:«یعنی چی کسی رو اونجا نمیبینه؟ محل کار دیگهای داره؟»
جنت سر بالا انداخت و زل زد به افشار: «گفتم که موکل دارد.»
کمی مکث کرد و انگار تازه فهمیده باشد منظورش را نگرفتهاند با چشمهای درشت شده گفت: «اجنه، سروکارش با آنهاست. هر کسی کار دارد فقط تلفن میکند مشکلش را میگوید. اسد با موکلش مشورت میکند بعد برایشان دعایی یا طلسمی میپیچد روانه میکند.»
Thanks for clicking. That felt good.
Close