اسلحه، میکروب و فولاد
نویسنده: جرد دایموند
مترجم: حسن مرتضوی
ناشر: بازتاب نگار
نوبت چاپ: ۴
سال چاپ: ۱۳۹۷
تعداد صفحات: ۵۴۰
شابک: ۹۷۸۹۶۴۸۲۲۳۳۷۸
اسلحه، میکروب و فولاد سومین و شناخته شدهترین کتاب جرد دایموند است که سبب شد او در سال 98 میلادی برنده جایزه پولیتزر آثار علمی شود. کتابی که در آن دایموند به عنوان یک استاد جغرافیا و فیزیولوژیست درصدد است تا جواب سوال مهمی را بدهد، آنکه چرا در منطقه اوراسیا، تکنولوژی و تمدن سریعتر از بقیه نقاط جهان پیشرفت کرده است ومردمان این منطقه در طول تاریخ بر مردمان دیگر مناطق جهان سلطه داشتهاند.
او با سود بردن از شواهد متعدد در علوم باستانشناسی، ژنتیک، زبانشناسی و مطالعات موردی مختلف تاریخی دلیلی ساده میآورد و آن را در تفاوت با خصوصیات محیط زیستی جغرافیایی میداند. او معتقد است نه نژاد و نه فرهنگ دلیل این تفاوتها نیست، جغرافیا، سرسبزی، تنوع زیستی، مزیتی ذاتی به نژادهای مختلط اروپایی و آسیایی نسبت به جوامع دیگر داده است.
جوامعی که از نظر تولید غذا، بهتر از سایرین عمل کردند، توانستند از مرحلهی اجتماعهای «شکارچی_گردآورنده» بگذرند و پس از آن، نوشتن، فناوری، دولت، دین و البته میکروبها و سلاحهای جنگی قدرتمند را به وجود آوردند. این جوامع، در دریا و خشکی به ماجراجویی پرداختند تا فرهنگهای توسعه نیافته را تحت سلطهی خود درآورند.
در واقع هرجا که امکان رشد و گسترش از سه شیوه «اسلحه»(قدرت نظامی حکومت نوین)،«میکروب» و «فولاد»(روندهای تولید مبتنی بر علم)، فراهم بود امکان رشد فراهم شد و جوامع کم بهره دیگر را نابود کرد.
کتاب در چهار بخش و نوزده فصل است که شاید سادهترین بخش آن فصل آخر و سخن نویسنده باشد که در واقع جمع بندی بخشهای 1ـ از عدن تا کارخامارکا, 2ـ پیدایش و گسترش تولید خوراک, 3ـ از غذا تا اسلحه, میکروب و فولاد و 4ـ دور دنیا است. نویسنده به یک معنا جبر جغرافیایی را مطرح کرده است و درعینحال روند شکلگیری تمدن جهان را ترسیم کرده است و البته مستندی تلویزیونی نیز بر مبنای آن در سال 2005ساخته شده است.
دایموند در 1937 در بوستون، ماساچوست، در خانوادهای یهودی لهستانی متولد شد. پدر او پزشک بود و مادرش معلم، موسیقیدان و زبانشناس. او سال 58 از هاروارد و سال 61 از کمبریج دکترای خود را در فیزیولوژی و بیوفیزیک غشاء دریافت کرد.
دایموند مدتی درگیر پروندههای گینه نو و جزایر مجاورش بود. او علاقمند علم آموزی بود و در 50 سالگی به سراغ رشته تاریخ محیطزیست رفت و سرانجام هم استاد جغرافیا در دانشگاه یو سی ال ای شد. جوایز متعدد از جمله پولیتز کتاب علمی و مدال ملی دانش را در 1998 برای سومین کتابش دریافت کرده است. او با چند کتاب عام علمی مشهور شد و تعداد زیادی مقاله در بومشناسی و پرندهشناسی دارد .
جراد دایموند نویسنده ای است که آثارش بارها مورد ستایش قرار گرفته است، از یووال هراری تا بیل گیتس. او اصرار دارد که میتواند برای برخی مسایل پیچیده جهان با یک کتاب نسخه بپیچد و زبان ساده و نثر روان او این امکان را برایش فراهم میکند. گاهی کتابش بدون استناد به منابع پیش میرود و گاهی برای جزبهجز جملات و تحلیلهایش به منبع اشاره میکند.
البته دایموند برنده پولیتزر اکنون 83سالگی را پشت سر گذرانده و از اینکه به دورانی دیگر تعلق دارد به خود میبالد. میگوید دستنوشتههایش را کسی دیگر تایپ میکند. او در استفاده از رایانه به کمک همسر و منشیاش متکی است. دایموند همچنین بر این نظر است که گوشیها آمریکا را به نابودی میکشانند، چون مردم هر چهار دقیقه یکبار گوشی خود را چک میکنند.
کتاب او با نام فروپاشی: چگونه جوامع راه فنا یا بقا را بر میگزینند با ترجمه فریدون مجلسی در انتشارات فرهنگ نشر نو منتشر و مستندی براساس این کتاب در سال 2010 ساخته شده است. هرچند منتقدان از کتاب آشوب: نقاط عطف برای کشورهای بحران زده، آخرین اثر او استقبال چندانی نکردند.
حسن مرتضوی، مترجم این کتاب، مترجم حوزهی فلسفه و اقتصاد است. از جمله مهمترین ترجمههای مرتضوی میتوان به ترجمه جلد اول و دوم سرمایه؛ نقدی بر اقتصاد سیاسی و دستنوشتههای اقتصادی-فلسفی ۱۸۴۴ از کارل مارکس، بخش منطق از دائرةالمعارف علوم هگل ، آثاری از پری اندرسون، تئوری مدرن گشایش شطرنج الکسی سوئتین، روانشناسی و رفتار ورزشی دکتر آن ماری برد، عصر نهایتها، گزیدههایی از رزا لوکزامبورگ اشاره کرد.
بخشی از کتاب اسلحه، میکروب و فولاد:
*تاریخ برای مردم مختلف مسیرهای مختلفی را برگزیده است و علت آن تفاوتهای محیطی مردم است, نه تفاوتهای زیستی میان مردمان.
**شخصاً نمیتوانم به کنه این موضوع پی ببرم که چرا غولهای استرالیائی باید از بیشمار خشکسالی در دهها میلیون سال تاریخ استرالیا جان سالم به در برده باشند و بعد تقریبا همزمان (دست کم از نقطه نظر یک مقیاس زمانی چند میلیون ساله) دقیقا و درست مقارن با ورود انسانها تصمیم گرفته باشند بمیرند. غولها نه تنها در استرالیای مرکزی خشک بلکه همچنین در گینه نو به شدت مرطوب و استرالیای جنوب شرقی نیز منقرض شدند. آنها بیاستثنا در هر زیست بومی، از صحرا گرفته تا جنگلهای بارانی سرد و جنگلهای بارانی استوائی، منقرض شدند.
از این رو به نظرم به احتمال قوی غولها در واقع به دست انسانها نابود شدند ، هم مستقیم (با کشته شدن به خاطر تأمین غذای انسانها) و هم غیر مستقیم (در نتیجه آتش سوزی و تغییرات زیست بومی ناشی از حضور انسانها). اما صرف نظر از اینکه فرضیه کشتار بیش ازحد درست باشد یا فرضیه تغییر اقلیم، ناپدید شدن تمام حیوانات بزرگ استرالیا / گینه نو، چنان که خواهیم دید پی آمدهای مهمی برای تاریخ بعدی بشر دارد.
این انقراضها تمامی حیوانات بزرگ وحشی را که قابلیت اهلی شدن داشتند، از بین برد و برای بومیان استرالیا و گینه نو حیات یک حیوان اهلی بوم باقی نگذاشت.
*** شایان توجه است که بومیهای آمریکا، در مقابل بسیاری از بیماریهای واگیردار کشندهای که از «جهان قدیم» نصیبشان شد، هیچ بیماری واگیردار کشندهای نداشتند که به اروپاییها بدهند.
نویسنده معرفی: گیسو فغفوری