خروش رود ارس
سه سرباز به همراه سرجوخهشان در پایگاه مرزی ارس تنها ماندهاند. ارتش بزرگی آنسوی پل است و این سو، آنها هیچ مهماتی ندارند. آنها منتظرند تا کمکی از راه برسد. اما گویی جز رود ارس، کسی صدای آنها را نمیشنود.
سه سرباز به همراه سرجوخهشان در پایگاه مرزی ارس تنها ماندهاند. ارتش بزرگی آنسوی پل است و این سو، آنها هیچ مهماتی ندارند. آنها منتظرند تا کمکی از راه برسد. اما گویی جز رود ارس، کسی صدای آنها را نمیشنود.
آرش نصرتاللهی میخواهد نقش آن سربازی را بازی کند که پرچم سفید به دست دارد. او خودش را بندهی شعر و کلمه میداند و این چیزی است که از همان آغاز کتاب «صدای من را از خواستن میشنوید» متوجه آن خواهید شد. کتابی که بیش از هر چیزی در پی جان بخشیدن به کلمه است. طوری که میتوان گفت آرش نصرتاللهی شاعر «جان بخشی» است. شعری از او نیست که این آرایه ادبی در آن به کار نرفته باشد.
Thanks for clicking. That felt good.
Close