5 کتاب از آگاتا کریستی
آگاتا کریستی، نویسنده شهیر انگلیسی، در سپتامبر 1890 چشم به جهان گشود. از کودکی به شعر و داستان نویسی علاقهمند بود. مدتی برای تحصیل به پاریس رفت و پس از بازگشت به خانه، نویسندگی را با جدیت ادامه داد. او در طول فعالیتش، نزدیک به 70 داستان جنایی نوشت. زندگی و رمانها و نمایشنامههای او، به خلق آثار ماندگاری در دنیای سینما و تئاتر منجر شدهاند.
آگاتا کریستی، نویسنده شهیر انگلیسی، در سپتامبر 1890 چشم به جهان گشود. از کودکی به شعر و داستان نویسی علاقهمند بود. مدتی برای تحصیل به پاریس رفت و پس از بازگشت به خانه، نویسندگی را با جدیت ادامه داد. او در طول فعالیتش، نزدیک به 70 داستان جنایی نوشت. زندگی و رمانها و نمایشنامههای او، به خلق آثار ماندگاری در دنیای سینما و تئاتر منجر شدهاند.
یک مجموعه داستان از آگاتا کریستی:
شاهدی برای دادگاه
مجموعهای از 10 داستان کوتاه به قلم آگاتا کریستی است؛ از جمله داستانهای تازی مرگ، مرد چهارم، قصه عجیب سر آرتور کارمایکل و شاهدی برای دادگاه. این داستانها را میتوان نسبت به دیگر آثار کریستی، کمی متفاوت و خیالپردازانهتر دانست. |
از آثار آگاتا کریستی که در آن شخصیت خانم مارپل مطرح میشود:
آیینه سرتاسر ترک برداشت
اتفاقاتی به ظاهر ساده، عواقبی وحشتناک از خود بر جای گذاشتهاند که نهایتاً منجر به قتل و جنایت میشوند. خانم مارپل هم با کنجکاوی و آرامش خاص خودش، ماجرا را دنبال میکند تا حقایق را آشکار کند. |
از داستانهای معروف آگاتا کریستی که با نام ده بچه زنگی هم شناخته میشود:
و سپس هیچکس نبود
میهمانانی در انتظار سفری مفرح، به واسطه جنایات خود، در کابوسی گرفتار و مجازات میشوند. فضای رازآلود جزیره و رفتار پرتنش شخصیتها، داستانی گیرا ایجاد میکند وتا پایان، خواننده را سردرگم و متحیر نگه میدارد. |
داستانی با حضور شخصیت یک زن جنایی نویس که تداعیگر خود آگاتا کریستی است:
فیلها به خاطر میآورند
آریادنه اولیور، نویسنده موفق داستانهای جنایی، به مراسمی برای بزرگداشت نویسندگان دعوت میشود. در آنجا، زنی به طرزی عجیب از او درباره یکی از دخترخواندههایش سوال میکند؛ سلیا. دخترخواندهای که جز جامهای نقرهای مراسم غسل تعمیدش، تصویری در ذهن خانم اولیور تداعی نمیکند. |
آغازی بر همکاری شخصیت کاپیتان هستینگز و پوآرو:
ماجرای اسرارآمیز در استایلز
هستینگز، در حین گشت و گذار در روستا، اتفاقاً هرکول پوآرو را میبیند که اولین ملاقاتشان به چند سال پیش برمیگشت. پوآرو که به خاطر جنگ، از بلژیک به انگلستان پناهنده شده، به لطف خانم اینگلثورپ در خانهای در همان روستا، اقامت دارد. نیمهشبی، حال خانم اینگلثورپ به طرز مشکوکی بد میشود و کمی بعد، میمیرد. |