125 سال نقد کتاب در نیویورک تایمز
در 10 اکتبر 1896، روزنامه نیویورک تایمز پس از سالها فعالیت جدی ادبی، اولین شمارهی نقد کتاب را منتشر کرد. حالا بعد از 125 سال گنجینهای از بررسی کتابهای مختلف در آرشیو این روزنامه جمع شده است که ارزش فراوانی دارد. خود نیویورک تایمز با دقت شخصی که آلبومهای خانوادگی اجداد پرافتخارش را از گنجه بیرون میکشد و به مهمانان نشان میدهد، مجموعهای از مشهورترینِ این نقدها فراهم کرده است که ما تعدادی از مشهورترها را گلچین و ترجمه کردهایم.
در 10 اکتبر 1896، روزنامه نیویورک تایمز پس از سالها فعالیت جدی ادبی، اولین شمارهی نقد کتاب را منتشر کرد. حالا بعد از 125 سال گنجینهای از بررسی کتابهای مختلف در آرشیو این روزنامه جمع شده است که ارزش فراوانی دارد. خود نیویورک تایمز با دقت شخصی که آلبومهای خانوادگی اجداد پرافتخارش را از گنجه بیرون میکشد و به مهمانان نشان میدهد، مجموعهای از مشهورترینِ این نقدها فراهم کرده است که ما تعدادی از مشهورترها را گلچین و ترجمه کردهایم.
نویسندگان: تینا جردن، نور قاسیم و جان ویلیامز
مترجم: سعیده شهسواری
در 10 اکتبر 1896، روزنامه نیویورک تایمز پس از سالها فعالیت جدی ادبی، اولین شمارهی نقد کتاب را منتشر کرد.
بعد از 125 سال از آن زمان، این فعالیت گستردهتر و عمیقتر شده است. نقد کتاب به دریچهای تبدیل شده که از طریق آن میتوان به واسطه محققان و اندیشمندانی که مردم و مسائل و موضوعاتی را که در کتابهای فلسفه، هنر، علوم، اقتصاد، تاریخ و … آمده است ارزیابی میکنند، نه فقط ادبیات، بلکه جهان را مشاهده کرد.
چرا که نویسندگان در قلب هر آنچه ما انجام میدهیم هستند. و ما خوشبختانه از نوشتههای بسیاری از چهرههای برجسته، از رماننویسان، موسیقیدانها، رئیسجمهورها، برندگان نوبل، مدیران، شاعران و نمایشنامهنویسان که بصیرتی توام با ذکاوت و ذوق دارند در روزنامهمان برخوردار بودهایم. تعدادی از آنها را در اینجا آوردهایم:

ولادیمیر ناباکوف
درباره «تهوع» اثر ژان پل سارتر
ناباکوف زمانی که در حال بررسی رمان فلسفی سارتر درباره آنتوان روکانتن، مورخ فرانسوی درگیر با واقعیت «وجود» بود، هنوز در آمریکا نامی مشهور نبود (حدود یک دهه بعد با انتشار «لولیتا» شهرت یافت).
«من متوجه شدم كه نام سارتر یک برند مد روز فلسفه كافهای است و از آنجا كه برای هر به اصطلاح «اگزیستانسیالیست»، تعدادی «مکنده» (اگر اصطلاح مودبانهای باشد) پیدا میشود، ترجمه انگلیسی اولین رمان سارتر، «تهوع» موفق خواهد شد.»
تنسی ویلیامز
درباره «آسمان سرپناه» اثر پل بولز
ویلیامز که در سال 1948 با نمایشنامه «اتوبوسی به نام هوس» برنده جایزه پولیتزر شده بود، اولین رمان بولز را که به عنوان یکی از بهترین آثار قرن بیستم مورد تحسین قرار گرفت، مورد بررسی قرار داد. این داستان، یک زوج جوان نیویورکی را که در بیابانی در آفریقای شمالی سرگردانند بیرحمانه دنبال میکند. ویلیامز نوشت: «من شک دارم که افراد زیادی این کتاب را بخوانند، بدون آن كه یك بار شک كنند كه این کتاب آینهای از ترسناکترین و رمزآلودترینها در صحرای پوچگرایی اخلاقی است، آنچه نژاد انسان اکنون کورکورانه در آن سرگردان است.»
لنگستن هیوز
درباره «یادداشتهای پسری بومی» اثر جیمز بالدوین
در این نقد، لنگستن هیوز که یک شخصیت برجسته ادبی و وقایعنگار تجربه سیاهان در آمریکا است، اولین مجموعه مقالههای بالدوین را بررسی میکند. او که خیلی تحت تأثیر قرار گرفته بود مینویسد: «او از واژهها همان استفادهای را میکند که دریا از موجها. برای جاری شدن و ضربه زدن، پیشروی و عقبنشینی، برخاستن و فرود آمدن و ناپدید شدن». او گفت بالدوین هنوز جای رشد دارد، اما «همین حالا هم آمریکا و جهان از یک مفسر بزرگ معاصر برخوردار است»

تونی موریسون
درباره «سرگذشتها و قصههایی برای سیاهان» اثر تونی کید بامبارا
وقتی این نقد در سال 1971 منتشر شد، تونی موریسون فقط یک رمان داشت. یکی از لذتهای آرشیو ما دیدن مطالب دستکمگرفته شدهای است که برای ما نوشته شدهاند. موریسون اینگونه معرفی شده است: «تونی موریسون، سردبیر انتشاراتی در نیویورک، نویسنده کتاب «آبی ترین چشم». او درباره اثر بامبارا نوشت: «این اثر یک مجموعه مهم است. در این صفحات شادی درد میکشد و درد میخندد و کل کتاب اثر ابریشم را در شما به جا میگذارد، اثری که زیباست چون توسط موجود زندهای به وجود آمده که یک چیز در ذهن خود داشته است: زنده ماندن».
مارگارت آتوود
درباره «معشوق» تونی موریسون
گاهی اوقات کتابی که به یک کتاب کلاسیک بلامنازع تبدیل میشود، در لحظه چاپ با احترامی درخور مواجه میشود. مورد «معشوق» موریسون، این داستان فوقالعاده که در سالهای پس از جنگ داخلی میگذرد اینگونه بود. کتاب برنده جایزه پولیتزر برای داستان شد و در سال 2006 در نظرسنجی نقد کتاب، توسط گروهی از نویسندگان، منتقدان و ویراستاران برجسته، به عنوان بهترین رمان 25 سال گذشته شناخته شد. مارگارت آتوود نویسنده آثاری همچون «سرگذشت ندیمه»، در سال 1987در نقد اصلی خود درباره کتاب نوشت: «معشوق، پنجمین رمان تونی موریسون و یک موفقیت دیگر است. در واقع، به نظر میرسد که گستره تنوعپذیری تکنیکی و عاطفی موریسون حد و مرزی ندارد. اگر در مورد جایگاه او به عنوان یک رماننویس سرآمد آمریکایی، در بین نسل خودش یا هر نسل دیگری تردیدی وجود داشته باشد، «معشوق» این تردید را برطرف میکند. در سه کلمه یا کمتر بخواهم دربارهاش بگویم: مو را بر تن سیخ میکند».

جومپا لاهیری
درباره «دود سیگار» اثر محسن حمید
ما دوست داریم برای یافتن جدیدترین استعدادهای کتاب و نقد، حواسمان را خوب جمع کنیم و اینجا به یک مورد عالی برخوردهایم. جومپا لاهیری حدود یک ماه پس از انتشار این نقد، برای اولین مجموعه داستان خود، «مترجم دردها» برنده جایزه پولیتزر شد.
و در این نقد او در حال بررسی اولین رمان محسن حمید بود که در اول راه حرفه نویسندگی و بردن جایزه بود. لاهیری نوشت: «حمید، مانند فیتزجرالد در مورد روابط ناپایدار بین افراد بسیار ثروتمند و کسانی که در درخشش خیرهکننده پول معلقند و زمین میخورند مینویسد. داستان حمید نیز در یك تابستان رو به زوال رخ میدهد، زمانی كه اشتیاق زیاد است و سستی اخلاقی غالب میشود. و مانند فیتزجرالد، حمید نیز ابتذال و خشونتی که در زیر سطح ثروت و آسایش کمین کرده است را میکاود.»
ماریو بارگاس یوسا
درباره «مانوئل پوییگ و زن عنکبوتی» اثر سوزان جیل لوین
ماریو بارگاس یوسا، نویسنده پرویی برنده جایزه نوبل ادبیات 2010، بررسی وسیعی بر روی زندگینامه مانوئل پوییگ، نویسنده آرژانتینی انجام داده است. بارگاس یوسا در این نقد هر چیزی را در نظر گرفته است، از تأثیر فیلمها بر روی پوییگ گرفته تا آنچه اثر او را بدیع ساخته تا اینکه آیا این اثر او «تعالی انقلابی که لوین و منتقدان دیگر به آن نسبت دادهاند» را دارد.
او اثر لوین را تحسین کرده است: «خواندن این کتاب جذاب(که لوین، مترجم چندین رمان او به انگلیسی، آن را کامل میداند) برای هر کس که علاقهمند به آثار پوییگ است ضروری است و با توجه به ارتباط تنگاتنگ بین فیلم و ادبیات که یک مشخصه زندگی فرهنگی در اواخر قرن 20 است، هر دوی آنها با هوشمندی و اطلاعات فراوانی توصیف شدهاند. من چند اشتباه در کتاب پیدا کردم، اما اینها به هیچ وجه از ارزشهای کتابی که سختگیری و خوانایی را با هم دارد نمیکاهد.»
پتی اسمیت
درباره «سوکورو تازاکی بیرنگ و سالهای زیارتش» اثر هاروکی موراکامی
پتی اسمیت که یک ستاره راک و شاعر قدیمی است، با انتشار «فقط بچهها» در سال 2010 برنده جایزه شد و به یک خاطرهنویس تبدیل شد. ما معتقدیم که او یک منتقد ادبی خوب نیز هست. او دانش عمیق خود درباره آثار هاروکی موراکامی را صرف ارزیابی سیزدهمین رمان او کرد. «این کتاب هم برای خوانندههای جدید و هم برای خوانندههای باتجربه مناسب است.
کتاب یک اتفاق عجیب دارد که هرچه موراکامی بیشتر در مورد آن مینویسد آشکارتر میشود و به نظر میرسد که این اتفاق، مقدمهی یک داستان کامل دیگر است. به واسطهی طرح داستان و یا ترجمه ناقص، احساس اثر خشن است و گفتگوها خیلی خشک هستند. ولی با این حال، در آن لحظاتی از تجلی و ادراک به خصوص در مورد چگونگی تأثیر مردم بر یکدیگر وجود داد که به زیبایی بیان شده است.»
بیل گیتس
درباره «21 درس برای قرن 21» اثر یووال نوح هراری
بله، ما عاشق انتشار آثار رماننویسان، مقالهنویسان، شاعران، روزنامهنگاران و مورخان بزرگ هستیم. اما گاهی اوقات پرداختن به کسی که برای چیز دیگری غیر از کتاب شناخته شده است هیجانانگیز است. و چه کسی بهتر از بیل گیتس، بنیانگذار مایکروسافت، که کارهای زیادی برای شکل دادن به دنیای ما کرده است میتواند مروری بر قرن 21 داشته باشد؟
«هراری چنان نویسندهی اشتیاق برانگیزی است که حتی وقتی با او مخالفم هم دوست دارم به خواندن و فکرکردن ادامه بدهم. هر سه کتاب او به اشکال مختلف با یک سوال یکسان دست و پنجه نرم میکنند: چه چیزی به زندگی ما در دههها و قرنهای آینده معنا میبخشد؟… اگر بگوییم که هراری هنوز پاسخ رضایتبخشی به این سوال نداده است قصدمان انتقاد نیست. هیچکس پاسخی ندارد. با این حال امیدوارم که او در آینده کاملتر به این پرسش بپردازد.»
برای مشاهده نسخه کامل مقاله به زبان انگلیسی اینجا را کلیک کنید.