سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

یک فنجان قهوه با شخصیت محبوب

تا به حال پیش آمده که با خودتان فکر کنید ای کاش شخصیت این کتاب را در زندگی واقعی ملاقات می‌کردم؟ ای کاش می‌شد او را به صرف یک فنجان قهوه و مکالمه گرم دعوت کنم؟

 

 

یک فنجان قهوه با شخصیت محبوب

 

تصور کنید در یک کافه نشسته‌اید و یکی از شخصیت‌ها یا قهرمان‌های کتاب مورد علاقه شما وارد می‌شود و کنار شما می‌نشیند. دوست دارید آن شخصیت که باشد؟

 

یک فنجان قهوه با شخصیت محبوب

 

در بخش نظرات برای ما بنویسید.

 

شخصیت
شخصیت‌پردازی در داستان

  این مقاله را ۴۲ نفر پسندیده اند

9 دیدگاه در “یک فنجان قهوه با شخصیت محبوب

  1. شادی زارعی آذر می گوید:

    جستجوگر عزیز؛
    از بابت این داستان زیبایی که نوشتید،بسیار بسیار سپاسگزارم ???

  2. نسرین می گوید:

    شازده کوچولو
    تیستو سبزانگشتی
    زندگی در پیش رو
    مسیو ابراهیم و گل‌های قرآن
    هولدن کالفیلد
    و آنی شرلی

  3. جستجوگر می گوید:

    معلم خوش فکر

    اواخر سال ۲۰۰۶ خانم لاک‌وود، معلم دبیرستان خاویر نیویورک، از دانش‌آموزانش
    خواست تا به عنوان تکلیف، با نوشتن نامه‌ای به نویسندۀ موردعلاقه‌شان، او را متقاعد
    کنند از مدرسه‌شان بازدید کند.
    پنج نفر از شاگردان خانم لاک‌وود نامه را به کورت ونه‌گات نوشتند.
    ونه‌گات (که اتفاقا پنج ماه پس از این اتفاق مرد،) برای بازدید از مدرسه به علت کهولت سن نیامد. اما جوابیه‌ای برای دانش‌آموزان فرستاد.
    نامۀ ونه‌گات چنین بود:

    + پنجم نوامبر ۲۰۰۶

    دبیرستان خاویر، خانم لاک‌وود، و آقایان پرین، مک‌فیلی، باتن، ماورِر و کانجیوستای
    عزیز

    بابت نامه‌های دوستانه‌تان از شما ممنونم. حقا که خوب بلدید چطور حال یک پیرمرد
    پیزوری (هشتاد و چهار ساله!) را در روزهای خانه‌نشینی و به غروب فکر کردنش،
    خوب کنید. از آنجایی که ریخت فعلی‌ام ایگواناها را هم رو سفید می‌کند، این روزها
    دیگر در انظار عموم ول نمی‌چرخم.

    آنچه می‌خواهم به شما بگویم هم چندان طولانی نیست و توی چند خط جمع و جور
    میشود. مختصر و مفید: به هر هنری که دلتان می‌خواهد سیخونکی بزنید. تمرینش
    کنید اگر حوصله‌تان می‌کشد: موسیقی، آواز، رقص، بازیگری، طراحی، نقاشی،
    مجسمه‌سازی، شعر و اگر به مذاق‌تان خوش می‌آید نوشتن؛ خواه داستان، خواه مقاله و
    یا هر چیز دیگری که اسمش نوشتن است.

    فارغ از خوب یا بدش، فارغ از دغدغۀ پول یا شهرت؛ برای تجربۀ «تعالی» -اگر بشود اسمش را چنین گذاشت-؛ برای این‌که ببینید درون‌تان چه خبر است، برای این‌که روح‌تان را خوب بپرورانید.

    جداً عرض می‌کنم! همین حالا یک هنری را شروع کنید و آن را تا آخر عمرتان ادامه
    دهید. یک نقاشی از خانم لاک‌‍وود بکشید. بامزه یا خیلی موقر خیلی فرقی نمی‌کند.
    مسیر مدرسه تا خانه را برقصید. توی حمام بزنید زیر آواز. توی پورۀ سیب‌زمینی‌تان
    دوتا چشم و یک بینی و یک دهان بِکَنید. ادای کُنت دراکولا را دربیاورید، یا هر چیز
    شبیه این که هم کار هنری محسوب می‌شود. این مشق شب‌تان است. امیدوارم اگر انجامش ندادید، خانم لاک‌وود
    کارتان را با یک صفر بزرگ یک‌سره کند.

    یک شعر شش‌خطی بنویسید؛ راجع‌به هر چیزی می‌تواند باشد، ولی بگذارید قافیه
    داشته باشد. تنیس بازی کردن هم بدون تور منصفانه نیست.

    هرچه در چنته دارید، رو کنید. ولی به کسی نگویید دارید چه کار می‌کنید. شعرتان را به کسی نشان ندهید و آن را برای کسی نخوانید، نه برای دوست‌دخترتان نه برای خانم لاک‌وود و مشخصاً نه برای پدر و مادرتان. قبول؟

    شعرتان که تمام شد، ریزریزش کنید و تکه‌ها را توی یک سری سطل‌های زباله‌ای که
    دورترین فاصله را از هم دارند، بریزید. خودتان به این نتیجه خواهید رسید که تا
    همان جایش هم شعرتان کار کرده و پاداش‌تان را گرفته‌اید. شما «تعالی» را تجربه
    کرده‌اید، یاد گرفتید درون‌تان چه خبر است و خب طبیعتاً روحتان را هم پرورانده‌اید.

    خدا خیرتان بدهد!
    #کورت_ونه‌_گات

  4. فاطی می گوید:

    من بارها عاشق شخصیت های توی کتاب ها شدم و به شدت می خواسته ام بتوانم تا آخر دنیا آن کتاب را بخوانم و تمام نشود…حتی از پایان کتاب گریسته ام
    چیزهای خوب مثل چیزهای دیگر تا عبد نمی مانند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *