سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

سندروم حافظه دروغین

سندروم حافظه دروغین

 

تعرض و تجاوز جنسی تاثیر عمیقی بر ذهن و روان آدمیزاد گذاشته و گاهی به سکوت، گاهی به خشم و گاهی به انکار ختم می‌شود. انکار یکی از مهم‎‌ترین سازوکارهای دفاعی در روانشناسی است که روند شناخت اختلال را سخت، درمان را طولانی و مسیر کلی شناخت را پیچیده‌­تر می‌کند. از این رو درگیری و حتی منازعات اجتماعی زیادی به بار می‌­آورد که خود می‌توانند خالق نارسایی‌های دیگری باشند. در مقاله پیش رو به یکی از سازوکارهای دفاعی جنسی با نگاهی به کتاب «فروید و سندروم حافظه کاذب» از فیل مالن پرداخته شده است.

تعرض و تجاوز جنسی تاثیر عمیقی بر ذهن و روان آدمیزاد گذاشته و گاهی به سکوت، گاهی به خشم و گاهی به انکار ختم می‌شود. انکار یکی از مهم‎‌ترین سازوکارهای دفاعی در روانشناسی است که روند شناخت اختلال را سخت، درمان را طولانی و مسیر کلی شناخت را پیچیده‌­تر می‌کند. از این رو درگیری و حتی منازعات اجتماعی زیادی به بار می‌­آورد که خود می‌توانند خالق نارسایی‌های دیگری باشند. در مقاله پیش رو به یکی از سازوکارهای دفاعی جنسی با نگاهی به کتاب «فروید و سندروم حافظه کاذب» از فیل مالن پرداخته شده است.

 

 

 چیزی نزدیک به سه دهه پیش، انقلاب جدیدی در مسیر روان­کاوی ایجاد شد. خانواده‌ها از هم گسیخت، والدین محکوم شدند، فرزندان قربانی شدند و در نهایت روان‌کاوی زیر سوال رفت. تعداد بسیار بالایی از کسانی که تحت روان‌درمانی قرار داشتند، بعد از گذراندن مراحلی از درمان، از خاطرات تلخ تعرض و تجاوز در حافظه خود می‌گفتند و خانواده نزدیک و حتی والدین خود را متهم این اتفاق معرفی می‌کردند.

به سرعت تعداد قربانیان این چنینی بالا رفت و مردم دست به اقداماتی برای دفاع از قربانیان زدند؛ «پیش‌دبستانی مک‌مارتین» براساس شواهد و صحبت‌های قربانیان جنسی خردسال این پیش‌دبستانی، متهمین را در پیش‌دبستانی جمع کرده و در مراسم «بیماران جنسی که به کودک نزدیک خود تعرض کردند» به نمایش گذاشت. به این تربیت بزرگترین بی‌آبرویی ممکن پیش آمد، اعتبار خانواده از بین رفت، اعتمادها سلب شد و همه چیز جنبه‌ای منفی به خود گرفت.

خانواده‌ها نیز به سهم خود مدارکی برای اثبات بی‌گناهی ارائه می‌کردند که تاثیرگذارترین آن، اثر سخنان و روش روان‌درمانگران در بروز این خاطرات است که در نهایت متهم ردیف اول آن «زیگموند فروید» و نظریات جنسی او بود چرا که معتقد بودند تمامی اختلالات را به غلط تشخیص داده و در مسیر درمانی بیماران این چنینی، چشمش را به روی حقیقت بسته و با پنهان کردن واقعیت به بیماران خود، علم روانشناسی و بیماران بعدی خیانت کرده است.

با این تفاسیر شورشی بزرگی پیش آمد. ناراحتی‌های روحی شدت پیدا کردند اما اعتماد به روانشناسی کم شده بود. مسیر روان‌درمانی به بی‌راهه رفته بود و دیگر چیزی نمانده بود که روانشناسی از حیث اعتبار ساقط شود. در همین اثنا محققین روان‌درمانی و فرویدشناسان، سازمانی به نام «سندروم حافظه دروغین» در سال ۱۹۹۲ تاسیس کردند.

 

فروید

 

جان کیل استورم، روانشناس شناختی و مشاور بنیاد سندروم حافظه دروغین، این اختلال را این گونه تعریف می‌کند: «وضعیتی که هویت و روابط فردی شخص، حول خاطره‌ای خیالی می‌چرخد که اصلاً وجود خارجی ندارد اما فرد، نه تنها آن را حقیقی دانسته که آن قدر بر آن تاکید می‌کند که بر زندگی شخصی و روابط اجتماعی‌اش تاثیر گذاشته و رفته رفته همه چیز را مختل می‌کند.»

ماجرا به همین تعریف ساده ختم نمی‌شود. «سندروم حافظه دروغین» هنوز هم یکی از پرچالش‌ترین و سخت‌ترین سوژه‌های درمانی، برای روان‌شناسان و متخصصان مغز و اعصاب ا‌ست. این سندروم با آن که با خاطرات تلخ جنسی نمود کرد، محدود به آن نیست و طبق الگوواره‌های دیز رودینگر و مک درموت شامل خاطرات دروغین یکپارچه و کاملی مربوط به خود فرد از فانتزی‌ها یا انگیزه‌های درونی بیمار است که با کمک تلقین و به جای خاطرات سرکوب‌شده، بروز می‌کنند. به طور کلی درک و شناخت سازوکارهای دفاعی، مطالعه و انرژی زیادی می‌طلبد اما در نهایت روان‌درمانگر را به شناخت دقیق‌تری از روان فرد می‌رساند.  

مبنای تاسیس این سازمان، «مطالعات هیستری» فروید است که در سال ۱۸۹۵ منتشر شد؛ فروید در سال۱۸۸۶ به دیدن شارکو رفت و در طی مکالماتی که با او داشت متوجه شد که شارکو نیز بیمارانی داشته که از علائم و نشانه‌های عصبی غیرقابل توضیحی رنج می‌بردند که ریشه در خاطرات آسیب‌زای نیمه‌خودآگاه دارند. برهمین اساس پروژه‌ای با یکی از بیماران شارکو، به نام «آنااو» شروع شد.

در طی روان‌درمانی آنااو، در حین خودآگاهی (و نه هیپنوتیزم) به خاطرات تلخی از زنای با محارم دست پیدا می‌کنند که رفته‌رفته و با گسترش تحقیقات و صحبت با خانواده آنااو به این نتیجه می‌رسند که این تصورات از اساس جعلی بوده و صرفاً زاده تخیل اوست و این «اغواگری» درونی ریشه در تمایلات جنسی سرکوب شده دوران نوزادی آنااو دارد.

یکی دیگر از نتایج این اختلال، مقاومت فرد در مقابل پذیرش حقیقت است. مورد دیگری به نام اِما از خاطره‌ای تلخ از دوران نوجوانی خود رنج می‌برد که پس از طی مراحلی از روان‌درمانی به این نتیجه رسیدند که خاطره‌ی نوجوانی از اساس جعلی و غیرواقعی بوده و ذهن اِما را درگیر می‌کرده تا از خاطره‌ی اصلی و واقعی دوران کودکی خود غافل شود.

 

سندروم حافظه دروغین

 

پس سوالی اساسی‌تر مطرح شد که این اختلال در نتیجه‌ی تفسیر خلاقانه از شرایط و سرکوب‌هاست یا راهی برای مسدود کردن واقعیت؟ این پیچیدگی‌های ذهنی و روانی آن‌قدر مهم و اثربخش‌اند که فروید از اصطلاح screen برای توصیف آن استفاده می‌کند. چرا که یکی از چالشی‌ترین مشکلات عملکرد حافظه ناشی از اهمیت و دلیل بروز خیال، فراموشی و تمایلات، خصوصاً تمایلات جنسی و تمایلات کودکانه است.

سنجش تعرض جنسی، سرکوب‌های قدیمی، خشم فروخورده، کشف و درک اختلالات روحی متضمن زمان، مطالعه و انرژی زیادی است که بسته به تغییرات خلق و خویی انسان‌ها و تغییرات فرهنگی جامعه مدام با چالش‌های جدی‌تری روبه‌‍‌رو می‌شود. با پیشرفت نوع بشر، روان نیز به همان نسبت به محاق می‌رود و دستیابی به تمایلات روانی و ذهنی را برای متخصصین و روان‌درمانگران دشوارتر می‌کند. بنابراین دور از ذهن نیست که علی‌رغم تمام نظریات دقیق و روشن فروید، چنین ملغمه‌ای برپا شده باشد.

در این متن تلاش شده تا با تعهد به متن کتاب «فروید و سندروم حافظه کاذب» با توصیفات و توضیحات دقیق‌تر از موضوع و اختلال فوق به همراه تعدادی مثال واقعی از مطالعات فروید، درک واضحی به مخاطب داده شود.

 

 

منابع:

مقاله هیستری، نوشته زیگموند فروید

کتاب «فروید و سندروم حافظه کاذب» اثر فیل مالن، ترجمه محسن محمودی، نشر مهرگان خرد

سایت journals.sagepub.com، مقاله Did Freud Mislead Patients to Confabulate Memories of Abuse، نویسندگان Russell A. Powell, Douglas P. Boer

 

 

 

 

  این مقاله را ۵ نفر پسندیده اند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *