سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

نقدی بر مقدمهِ‌ ترجمهِ‌ «فلسفه ساموئل بکت»

نقدی بر مقدمهِ‌ ترجمهِ‌ «فلسفه ساموئل بکت»

 

سال 1978 مجله آگزنته (Akzente) به مناسبت تولد هشتاد سالگی فیلسوف شهیر آلمانی، «هربرت مارکوزه» شماره ویژه‌ای را منتشر می‌کند. این شماره به عمده دستاوردهای فکری مارکوزه در طول دوران حرفه‌ای او می‌پردازد. تقریباً یک سال بعد، مارکوزه به عنوان آخرین فرد از نسل اول فیلسوفان نظریه انتقادی- چیزی که بعدها به مکتب فرانکفورت معروف شد- فوت می‌کند.

سال 1978 مجله آگزنته (Akzente) به مناسبت تولد هشتاد سالگی فیلسوف شهیر آلمانی، «هربرت مارکوزه» شماره ویژه‌ای را منتشر می‌کند. این شماره به عمده دستاوردهای فکری مارکوزه در طول دوران حرفه‌ای او می‌پردازد. تقریباً یک سال بعد، مارکوزه به عنوان آخرین فرد از نسل اول فیلسوفان نظریه انتقادی- چیزی که بعدها به مکتب فرانکفورت معروف شد- فوت می‌کند.

 

 

سال 1978 مجله آگزنته (Akzente) به مناسبت تولد هشتاد سالگی فیلسوف شهیر آلمانی، «هربرت مارکوزه» شماره ویژه‌ای را منتشر می‌کند. این شماره به عمده دستاوردهای فکری مارکوزه در طول دوران حرفه‌ای او می‌پردازد. تقریباً یک سال بعد، مارکوزه به عنوان آخرین فرد از نسل اول فیلسوفان نظریه انتقادی- چیزی که بعدها به مکتب فرانکفورت معروف شد- فوت می‌کند.

شماره ویژه مجله آگزنته برای مارکوزه اهمیت خاصی داشت، نه به این خاطر که تمجیدی شایسته از ماحصل اندیشه‌‌اش داشته است، بلکه بخاطر انتشار یک قطعه شعر در آن که به او تقدیم شده بود؛ شعری به زبان فرانسوی و با کمتر از 15 کلمه. سراینده‌ی شعر به گواه منتقدین نامداری چون هیو کِنر، شاعری دسته چهارم، اما رمان‌نویس و نمایشنامه‌نوسی برجسته بود[1].
و به شهادت هیئت آکادمی نوبل ادبیات در 1969 «نوشته‌های او – با قالب جدیدی برای رمان و نمایش – در فقر انسان مدرن، اعتلای خود را می‌یابد»؛ سُراینده شعر کسی نبود جز «ساموئل بارکلی بکت».

 

مارکوزه بارها در نوشته‌هایش از نقد رادیکال و سازش‌ناپذیر بکت گفته بود و در شناخته‌ترین کتابش «انسان تک ساحتی. 1964» نوشته بود: «چهره واقعی دوران ما در رمان‌های بکت نشان داده می‌شود.» معروف است مارکوزه از اینکه بکت برایش شعر سُروده چنان به وجد می‌آید که نمی‌تواند شادی‌اش را پنهان کند.
چند ماه بعد، در نامه‌ای برای بکت از این شعف می‌گوید و در آخرین سطر خطاب به او می‌نویسد: «ابراز امیدواری از توان ما خارج است. اما انسان، تنها تحت تاثیر «اصل امید» می‌تواند چیزی بنویسد که شما نوشته‌اید.»[2]

 

ستایش فلاسفه از آثار ساموئل بکت از خیل شمار بیرون‌اند.  تقریباً نمی‌توان فیلسوف برجسته‌ای را یافت که واکنشی به آثار او نداشته باشد. میشل فوکو، تئودور آدورنو، ژیل دلوز، لئو لوونتال، آلن بدیو، جورجو آگامبن و سایمون کریچلی تنها تعداد معدودی از این چهره‌ها هستند. جالب این است که آثار بکت فقط موضوع فلسفه‌ورزی فلاسفه نبوده‌اند، بلکه اندیشه‌هایش تاثیر انکارناپذیری در زندگی شخصی و حرفه‌ای آنها هم داشته است.

مثلاً میشل فوکو در مصاحبه‌ای از گسست فلسفی می‌گوید که بعد از دیدن نمایش «در انتظار گودو» در دهه 1950 تجربه‌اش می‌کند[3]. و یا سایمون کریچلی در کتاب «خیلی کم… تقریباً هیچ» تلاش می‌کند از خلال تحلیل آثار بکت پیوندی بین ادبیات و تجربه «امر عادی» در زندگی روزمره ایجاد کند[4].

 

آثار بکت مملو از ارجاعات فلسفی ست. درموت موران، استاد برجسته فلسفه، در مقاله‌ای به مناسبت صدمین سال تولد او و غنای فلسفی آثارش می‌نویسد: «ساموئل بارکلی بکت (1906-1989) فیلسوف‌ترین نویسنده قرن بیستم است.[…] نوشته‌های بکت حاوی مجموعه‌ای دلخواه یا بریکولاژی(bricolage) از ایده‌های فلسفی هستند. شخصیت‌های او، در مشاجره‌های بی‌پایان متافیزیکی، بی‌معنی و در حین حال سرگرم‌کننده به وجد می‌آیند.

از آثار او، دلهره‌ی وجودی، ناامیدی و رهایی انسان در مسیر بی‌رحم جهان، تراوش می‌شود. شخصیت‌های بکت، انسانی بی‌ریشه، بی‌خانمان و بیگانه را به تصویر می‌کشند.[…] هر نمایشنامه و قطعه نثری از او، این فهم و درک ظلمانی از وضعیت انسان را استحکام و غنای بیشتری می‌بخشد‌، و یک جهان‌بینی فراگیر را بوجود می‌آورد که به‌طور موجهی «بکتی» خوانده می‌شود.»[5]

اما با این وجود- به قول آدورنو و کریچلی- نوشته‌های بکت دربرابر تفسیر فلسفی مقاومت می‌کنند. البته این به معنای اجتناب از خوانش فلسفی آثار او نیست، بلکه بیشتر «فلسفیدن به روشی متفاوت» را گوش زد می‌کند. به عبارتی نمی‌توان با ابزار معمول به تحلیل نوشته‌های بکت پرداخت. بکت قالب و نوع جدیدی برای رمان و نمایشنامه ابداع کرد و روش برخورد او با موضوعات، متفاوت از نویسنده‌های دیگر است، پس شیوه جدیدی از تحلیل فلسفی را می‌طلبد.

 

بدون شک مشتاقان این مبحث راه‌های گوناگونی برای یافتن تفاسیر فلسفی یا حتی فلسفه‌ی بکت امتحان کرده‌اند، از چندباره خواندن رمان‌ها و نمایشنامه‌هایش گرفته تا مطالعه‌ی تحلیل‌ها، نقد‌ها و بررسی‌ها از آثار بکت که تعدادشان در کتابخانه‌‌ی جهان کم نیست. شاید همین اشتیاق باعث شده که (نشر فلسفه) در ایران، ترجمه‌ی فارسی کتابی با عنوان «فلسفه ساموئل بکت» از «جان کالدر»( ترجمه: سعید جهانپولاد) را منتشر کند.

کالدر، دوست و ناشر انگلیسی زبان آثار بکت بود. اما متاسفانه، برخلاف عنوان بسیار جذاب کتاب، کالدر چیز قابل توجهی از فلسفه بکت یا تفسیر فلسفی آثار او ارائه نمی‌دهد و در کتابش رویکردی فلسفی و نظام یافته‌ای موجود نیست. اگرچه وی ادعا می‌کند «بر روی نگرش‌ها، تفکر و پیشنه فکری ساموئل بکت فیلسوف تمرکز» می‌شود(ص:23-24)

اما آنچه بیان می‌کند مجموعه‌ای پراکنده از تاملات پیرامون برخی نوشته‌ها-البته اساسی- بکت است.  جان کالدر از زبان فنی فلسفه استفاده نمی‌کند و تلاشی هم برای نشان دادن غنای فلسفی در آثار بکت نمی‌کند [6].

 

من در این نوشته قصد ندارم رویکرد جان کالدر را نقد کنم- شاید اگر فرصتی دست دهد در مقاله‌ای جداگانه به آن بپردازم. اما آنچه بیشتر از محتوای مباحث کتاب به نظر من قابلیت نقد را دارد، ترجمه نامفهوم و ویراستاری غیردقیق فارسی آن است که در بسیاری موارد برای درک این نامفهومی حتی نیاز به مقایسه متن اصلی با ترجمه‌ی آن نیست.

صد البته و بدون شک در نقد ترجمه مقایسه بین دو متن مبدا و مقصد، اصل و اساس محسوب می‌شود، اما ترجمه فارسی کتاب، از چنان اشتباهاتی سرشار است که حتی بدون مقایسه هم می‌توان فهمید تا چه میزان ترجمه نادقیقی از متن صورت گرفته است.

 

من در اینجا تنها به 7 صفحه از مقدمه‌ی مترجم، که به گفته‌ی او «مختصری درباره‌ی ساموئل بکت براساس نظر منتقدان مشهور از مجله بنیاد شعر آمریکا» ست می‌پردازم. مترجم در پایان این هفت صفحه اشاره می‌کند که «فرازهای از مقاله» یاد شده را ترجمه کرده است. و در ادامه زیر عنوان «منبع خارجی مقاله» در عبارتی نامانوس از صفحه‌ی 19، به جای ذکر منبع، آدرس خیابان ساختمان مجله بنیاد شعر آمریکا را می‌آورد:

Poetry Magazine 61 West Superior Street, Chicago, IL 60654

 

چنین ذکر منبعی درست مانند آن است که من از مقاله‌ای منتشر شده در ژورنال «پژوهش‌نامه نقد ادبی و بلاغی» دانشگاه تهران استفاده کنم و به جای ذکر نام خانوادگی و نام نویسنده، سال چاپ، عنوان مقاله و عنوان ژورنال، بنویسم: «تهران، خیابان انقلاب، دانشگاه تهران، دانشکده ادبیات و علوم انسانی».

لازم به گفتن نیست که انواع شیوه‌ی رفرنس‌نویسی وجود دارد و اینکه از منابع آنلاین استفاده کرده باشیم یا کتاب و مقاله با هم دیگر متفاوت هستند. اما در هیچ روشی از منبع‌نویسی، آدرس خیابان و ساختمان را نمی‌آورند. به هر حال، من در پایین‌تر به جای مترجم منبع دقیق «مقدمه مترجم» را می‌آورم:

Poetry Foundation (n d). Samuel Beckett. https://www.poetryfoundation.org/poets/samuel-beckett

 

مترجم سعی کرده «فرازهای» از این نوشته را برای معرفی ساموئل بکت به خواننده انتخاب و ترجمه کند. مجموعه منتقدانی که در این یادداشت از آنها نقل‌قول شده، برخلاف ادعای مترجم، «منتقدان مشهور از مجله بنیاد شعر آمریکا» نیستند، بلکه نظرات نویسندگان مستقل یا از مجلات گوناگونی هستند که سایت «بنیاد شعر» برای آگاهی خوانندگان جمع آوری کرده است.

در قسمت باکس جستجوگر سایت، نام هر شاعر اسم و رسم داری را بنویسید یک یادداشت را با همین کیفیت برایتان بالا خواهد ‌آورد. با این وجود، انتخاب «فرازهای» از این نقل‌قول‌ها تنها در حالتی می‌تواند مفید واقع شود که اولاً به ساختار مباحث لطمه‌ای وارد نکند و دوماً ترجمه دقیقی از آن را ارائه دهیم. متاسفانه این دو مهم در مقدمه‌ مترجمِ کتاب «فلسفه ساموئل بکت» صورت نگرفته است. در پایین‌تر به مواردی از این اشتباهات اشاره می‌کنم:

 

مقدمه مترجم فارسی

در صفحه 10 از ترجمه فارسی، مختصری درباره معرفی کتاب -که در سایت‌های انگلیسی زبان نوشته شده- آورده شده است. یکی از جملات معرفی این است:

متن اصلی: His satire can be biting and his wit devastating

ترجمه جهانپولاد: طنز و گروتسک «بکت» می‌تواند گزنده باشد و شوخ طبعی‌اش ویرانگر است.

 

در جمله انگلیسی، واژه‌ی گروتسک (Grotesque) که تفاوت زیادی با طنز (satire) دارد، وجود ندارد. مترجم بدون دلیل این واژه را به متن اضافه کرده است. صد البته گروتسک در نوشته‌های بکت فراوان است اما عبارت انگلیسی در بالا از آن چیزی نمی‌گوید.

در صفحه 12 از ترجمه جهانپولاد می‌خوانیم:

«در مدت پنج سال او «در انتظار گودو»، «پایان بازی» و «بازی» و رمان‌های مشهور «مُولُوی»، «مالون می‌میرد»، «نام ناپذیر» و «مرسیه و کامیه»، دو کتاب داستانی کوتاه و یک کتاب نقد نوشت،»(ص:12)

 

متن اصلی عبارت فوق:

In five years, he wrote Eleutheria, Waiting for Godot, Endgame, the novels Malloy, Malone Dies, The Unnamable, and Mercier et Camier, two books of short stories, and a book of criticism.

به‌طوریکه مشخص است در ترجمه، نمایشنامه «الوتریا» آورده نشده است و اثر «بازی» بدون آنکه در متن انگلیسی وجود داشته باشد به ترجمه فارسی اضافه شده است.

در متن انگلیسی بلافاصله بعد از پاراگراف فوق، عبارت زیر نوشته شده است:

He wrote a trilogy of novels in the 1950s as well as famous plays like Waiting for Godot.

 

ترجمه جهانپولاد: «سه‌گانه‌های مشهور بکت و نمایشنامه‌های و داستان‌های کوتاه وی همه در دهه 1950 نوشته شده است.»(ص:12)

ترجمه دقیق این عبارت می‌گوید: «او [بکت] رمان‌های سه‌گانه معروف‌اش و همچنین در انتظار گودو را در دهه 1950 نوشت.» اما ترجمه جهانپولاد این را می‌رساند که «همه‌ی» نمایشنامه‌ها و داستان‌های کوتاه بکت همراه با رمان‌های سه‌گانه (مُولُوی، مالون می‌میرد و نام‌ناپذیر ) در دهه 1950 نوشته شده‌اند. این درحالی ست که برخی از آثار معروف بکت، قبل یا بعد از دهه 1950 نوشته شده‌اند.

در صفحه 13 از ترجمه فارسی، به شکل عجیب غریبی عبارت : « A Time reviewer note» که منظور « منتقد یا مرورنویسی از [مجله] تایم» است، به عنوان شخصیتی مجهول الهویه‌ای به نام «اِی مِرور گِر» ترجمه شده است:

 

متن اصلی:

A Time reviewer noted: “Some chronicle men on their way up; others tackle men on their way down…

ترجمه جهانپولاد: «اِی مِرور گِر» خاطرنشان می‌کند:« برخی از اشخاص داستانی بکت در مسیر صعودی و نقطه اوج داستان با دیگران که دارند سقوط می‌کنند برخورد می‌کنند. …»(ص:13)

مترجم در صفحه 13، بعد از حذف نقل قول‌های از هارولد پینتر و آر.دی اسمیت -البته حذف این موارد اشکالی در متن ایجاد نکرده است- عبارت زیر را بدون آنکه در متن اصلی وجود داشته باشد آورد است. این درحالی است که متن اصلی در جمله پایانی خود، دقیقاً خلاف ترجمه را می‌سارند. و عبارت: «بکت پیام‌آور نفی و عقیمی و سترونی است» که در ترجمه آورده شد، گفته‌ای از «جورج ولوارس»( George Wellwarth) است که در متن فارسی به نام وی اشاره نشده است:

 

ترجمه جهانپولاد: «تئاتر ابزورد با همراهی آثار اورژن یونسکو، ژان ژنه و هارولد پینتر و نمایشنامه‌های تند و تیز و گاه تلخ بکت «تئاتر پوچ» آن طور که گفته شده است، پایه‌ریزی می‌شود و نقش بکت را در این میانه می‌توان این‌طور توصیف کرد که بکت پیام‌آور نفی و عقیمی و سترونی است،»(ص:13)

متن اصلی:

Along with the work of Eugene Ionesco, Jean Genet, and Harold Pinter, Beckett’s stark plays are said to compose the “Theatre of the Absurd.” But to so label Beckett’s work is to disqualify one of his own first premises—that, since no human activity has any intrinsic meaning, it is pointless to ascribe traditional or categorical significance to the existence of an object or the performance of a deed.

 

ترجمه این قسمت چنین است: «گفته می‌شود نمایشنامه‌های خشک بکت، به همراه آثار اوژن یونسکو، ژان ژنه و هارولد پینتر، «تئاتر ابزود» را پدید آورده‌اند. اما برچسب زدن به آثار بکت، رد یکی از اولین مقدمات [نظری] اوست – از آنجایی که هیچ فعالیت انسانی معنای ذاتی در خود ندارد، بنابراین نسبت دادن مفهومی مرسوم یا طبقه‌بندی‌کردن آنها در رده‌ی یک موضوع یا یک فعالیت، بی‌معنی می‌نماید.»

بعد از جمله فوق، مترجم بلافاصله نام «جان کالدر» را به متن اضافه می‌کند، این درحالی ست که در هیچ جای مقاله «بنیاد شعر» اسمی از کالدر آورده نشده است. بدتر از این، نقل‌قولی از «جورج ولوارس» را به جان کالدر نسبت می‌دهد. مترجم می‌نویسد:

 

جهانپولاد: «جان کالدر معتقد است که بکت به خاطر تربیت خانوادگی و خصائص اخلاقی و شخصی‌اش آخرین بازمانده بزرگان رواقی معاصر است، فلسفه رواقی‌گری آن چیزی است که می‌توان نسبت‌اش را تا اندازه‌ای به زندگی و طرز تقلی بکت نسبت داد، او هیچ امیدی به بشریت ندارد، فقط تصویری از سیاهی و تیره‌روزی بشری ارائه می‌دهد که هنوز درمانی برای آن یافت نشده و کسانی که ادعا می‌کنند در بکت نشانه‌های رهایی از رویکرد مسیحی یا نشانه‌هایی از شفقت را می‌بینند، به سادگی از دیدن آنچه در آنجاست امتناع می‌کنند.»(صص: 13-14)

 

متن اصلی:

He [Beckett] holds out no hope to humanity, only a picture of unrelieved blackness; and those who profess to see in Beckett signs of a Christian approach or signs of compassion are simply refusing to see what is there.

جمله فوق-همانگونه که اشاره کردم- از عبارت:« او هیچ امیدی به بشریت ندارد…» تا انتها از جورج ولوارس است که در مقاله بنیاد شعر آمریکا بعد از نقل جمله‌ای از او با مضمون ناامیدی و بی‌معنای در آثار بکت آورده شده است. مترجم حتی عبارت: «هنوز درمانی برای آن یافت نشده» را بدون آنکه در متن اصلی موجود باشد، اضافه کرده است.

در صفحه 14 از متن فارسی، عبارت «feels and suffers with them» به « احساس همدردی و رنج با آن‌ها را به ما انتقال می‌دهد.» ترجمه شده که آشکارا اشتباه است. منظور از جمله یاد شده این است که با شخصیت‌ها احساس رنج را تجربه می‌کند، نه اینکه این احساس را به «ما»-همچون مخاطب- انتقال می‌دهد:

 

متن اصلی:

Smith writes: “Beckett’s characters remain at their darkest moments anguished human beings: Beckett, when intellectually at his most pitiless, feels and suffers with them.”

ترجمه جهانپولاد: اسمیت می‌نویسد: « شخصیت‌های بکت در تاریک‌ترین لحظات انسان‌های مضطرب باقی می‌مانند: بکت، زمانی که از نظر فکری در بی‌رحم‌ترین حالت قرار می‌گیرد، احساس همدردی و رنج با آن‌ها را به ما انتقال می‌دهد.»(ص:14)

در همین صفحه، مترجم نقل قولی از «الک رید» (Alec Reid)- یا همان الکساندر رید (Alexander Reid)- را به «مارتین اسلین» نسبت می‌دهد و در متن خود می‌‌آورد:

ترجمه جهانپولاد: اسلین استدلال می‌کند که پیام بکت «هرچیزی غیر از تراژدی یا ناامیدی محض است.» او می‌نویسد: «دنیای بکت، دنیای تاریکی، صدای بی‌تن، جهل، ناتوانی و اندوه است…»(ص: 14)

 

متن اصلی:

Alec Reid also believes that Beckett’s message must be interpreted optimistically. “Beckett’s world,” he writes, “is one of darkness, of disembodied voices, of ignorance, impotence, and anguish….

باز در این صفحه نام «جان کالدر» را بدون آنکه در متن اصلی وجود داشته باشد به متن ترجمه اضافه می‌کند. عبارت انگلیسی به شرح زیر است:

Esslin, J.D. O’Hara, and John Fletcher prefer to align Beckett with the philosophers.

در ترجمه فارسی جمله فوق نوشته شده: «اسلین، جی دی اوهارا، و جان فلچر و جان کالدر ترجیح می‌دهند بکت را با فیلسوفان دیگر هماهنگ کنند و مرتبط کنند.»(ص:14) فارغ از کم و کیف ترجمه، به طوری که در متن انگلیسی مشخص است نامی از جان کالدر در متن اصلی برده نمی‌شود. همچنین در صفحه 15، بعد از نقل قولی از «اوهارا»، برای چندمین بار مضمونی از جان کالدر را می‌آورد که در متن اصلی وجود ندارد.

 

در صفحات 15 و 16، مترجم نقل‌قولی از «دیوید هسلا» را ترجمه می‌کند، اما بخشی از صحبت‌های وی که در متن اصلی در ادامه نقل‌قول یاد شد و برای توضیح بیشتر استدلال آمده است، از متن فارسی حذف شده. در قسمت ترجمه شده، دیوید هسلا از دیدگاه بکت به رابطه متناقضی می‌پردازد که هنرمند در جهان مدرن با آن دست به گریبان است؛ از یک سو «آشوب و به هم ریختگی» و از سوی دیگر، شکل بخشیدن به این آشوب در جهت تحقق امر زیبای‌شناختی.

دیوید هسلا بعد از تفسیر دیدگاه بکت، تحلیل مختصری از رمان «وات» ارائه می‌دهد تا خواننده را متوجه این مهم کند که بکت چگونه دو سر تضاد «جهان پر آشوب» و «امر زیبایی‌شناسی» را در رمان بهم گره می‌زند. متاسفانه این بخش بنیانی از سخنان هسلا در ترجمه فارسی آورده نشده است. از این‌رو بحث او-مانند بیشتر نقل‌قول‌های پیشین- ناقص و نامفهوم باقی می‌ماند.

 

درست بعد از حذف بخشی از تحلیل هسلا، مترجم جمله‌ای را از او نقل می‌کند که در متن انگلیسی وجود ندارد. او می‌نویسد: « این گفته‌ی هسلا پر بیراه نیست: « که آثار بکت متعلق به دوران پست مدرنیسم است و جزو آثار متاخر مدرن می‌باید دوباره مورد سنجش قرار گیرد.»(ص:16) همچین جمله‌ای در کل متن انگلیسی مقاله بنیاد شعر آمریکا وجود ندارد.

دقیقاً بعد از عبارت فوق، جمله‌ای آورده شده که به خوبی بیانگر عدم توانایی مترجم از ترجمه حتی عبارات ساده‌ی انگلیسی است. جمله مورد نظر این است:

 

جهانپولاد: «اکثر منتقدان در نشریه‌های انگلیسی معتقدند «در انتظار گودو» در 1954 شهرت بکت را در ایالات متحده رواج داده است»(ص:16)

متن اصلی:

Most critics agree that the 1954 English-language publication of Waiting for Godot established Beckett’s prominence in the United States.

ترجمه دقیق این است: «عمده‌ی منتقدان براین باورند که انتشارِ «در انتظار گودو» به زبان انگلیسی در 1954، منجر به شهرت بکت در ایالات متحده شد.»

در صفحه 17 بعد از آنکه بخشی از سخنان «کنت تینان»-در اصل «کنت تاینان»( Kenneth Tynan)- حذف شده و در نتیجه تحلیل آن را ناقص ارائه می‌کند، با اضافه کردن ضمیر «او» جمله‌ای از «ریچارد ان. کو» ( Richard N. Coe) را به وی نسبت می‌دهد. در متن اصلی آمده است:

Coe explains: “Beckett, in the final analysis, is trying to say what cannot be said….

 

اما در ترجمه فارسی این جمله با عبارت زیر به تاینان نسبت داده می‌شود. «او توضیح می‌دهد: بکت، در تحلیل نهایی، تلاش می‌کند چیزی را بگوید که نمی‌توان گفت….»(ص:17)

جهانپولاد معتقد است تمام مطلبی که به عنوان «مقدمه مترجم» درباره ساموئل بکت آورده، فرازهای از «مجله بنیاد شعر آمریکا» ست. با این وجود، آخرین پاراگراف آن- مستقیم و بدون تغییر حتی یک کلمه- بخشی از یادداشت بنده با عنوان «لطفاً مخفی شوید!»-منتشر شده در 10 خرداد 1401، سایت وینش- است. این یادداشت -که در اصل نقد و بررسی رمان «تی‌یر-تام» از « مِلیس بِسِری» ست- از خوش اقبالی، شایدم بد اقبالی، یکی از منابع ارجاع ویکی‌پدیا فارسی ساموئل بکت است.

به نظر می‌رسد مترجم از همان ویکی‌پدیا این بخش را کُپی گرفته باشد، چراکه جمله‌ای پیونددهنده بین پاراگراف قبل و متن بنده، تنها در ویکی‌پدیا وجود دارد. اگرچه ویکی‌پدیا به یادداشت مذکور ارجاع داده است، اما در مقدمه ترجمه فارسی ارجاعی به آن نیست. پاراگراف مورد نظر این است:

 

«بکت شخصیتی منزوی داشت و از قیل و قال‌های رسانه‌ای به کلی دور بود. وقتی ناشرش ژروم لیندون در سال ۱۹۶۹، خبر جایزه‌ی نوبل ادبیات بکت را از آکادمی سوئد دریافت می‌کند، در تلگرافی فوری به وی می‌نویسد: «به شما توصیه می‌کنم خود را مخفی کنید!» و بکت -که برای تعطیلات در تونس اقامت داشت- خود را برای مدتی در هتل مخفی می‌کند.

لیندون به توصیه‌ی بکت به جای او برای دریافت جایزه به استکهلم می‌رود و در سخنرانی‌اش از «پریشانی مطلق» نویسنده از دریافت جایزه می‌گوید. بکت می‌داند معروف شدن برایش گران تمام می‌شود چراکه او را در ورطه سرگیجه‌آور صنعت فرهنگ‌سازی رها می‌کند، و آثارش را به درجه‌ی تقلیل یافته از کالاهای سرمایه‌داری تنزل می‌دهد.»

 

متاسفانه اشتباهات مترجم تنها به موارد یاد شده خلاصه نمی‌شود. گنگی که در ترجمه‌ی مقاله بنیاد شعر وجود دارد در سرتاسر ترجمه کتاب جان کالدر هم محسوس است. بعضاً با جملاتی روبرو می‌شویم که هیچ معنای نمی‌توان از آنها دریافت کرد. تقربیاً در کل ترجمه، مشخص نیست کجا یک جمله شروع می‌شود و درکجا پایان می‌پذیرد. سرتاسر جملات، عمدتاً با ویرگول به همدیگر وصل شده‌اند و نقطه‌گذاری به عنوان پایان جمله، کمتر در آن بکار رفته است.

در برخی صفحات جمله‌های تکراری وجود دارد: به عنوان نمونه در صفحه 45 عبارت: «اینجا البته این بخش از نامه توسط مارتین اسلین ترجمه شده است» دو بار در ابتدا و انتهایی پاراگراف آمده است. پانوشت‌های مترجم، بدون ذکر ضرورت، عیناً در انتهای کتاب به عنوان پی‌نوشت تکرار شده‌اند. فارغ از عدم پاراگراف‌بندی در ترجمه فارسی-که در متون انگلیسی بسیار مورد توجه است- انبوهی از غلط‌های املائی در متن فارسی وجود دارد.

 

همچنین اشکلات فراوانی در ترجمه لغات و عبارات ساده موجود است. به عنوان نمونه در صفحه 250، جایی که نویسنده کتاب‌های را درباره بکت معرفی می‌کند، مترجم عبارت: «Princeton University Press» را به جای «انتشارات دانشگاه پرینستون» به « دانشگاه پرینستون مطبوعات» برگردانده است.

همچنین در بخش «نمایه»(INDEX)(صص: 251 تا 260) که علی‌القاعده برای هر کتاب متفاوت است و در آن فهرستی از اشخاص، اصطلاحات، کتاب‌ها و… را با ذکر صفحات تهیه می‌کنند، مترجم-و شاید ناشر- تنها به ترجمه بخش (INDEX) کتاب انگلیسی و صفحات ذکر شده در آن بسنده کرده‌اند. این درحالی ست که همچین نمایه‌ای برای کتاب انگلیسی تهیه شده است نه ترجمه فارسی.

به عنوان مثال در برابر اسم «Fletcher, John 110» ترجمه‌ی «فلچر، جان  110» و برای «Arikha, Avigdor 135» ، «آریخا، آویگدور 135» قرار داده است. این در حالی ست که این اسم‌ها در صفحات 110 و 135 ترجمه فارسی وجود ندارند، بلکه در صفحات یاد شده از متن انگلیسی قرار دارند. تمام بخش نمایه به این شکل است. عدم توجه به این بخش، از بی دقتی ناشر و مترجم سرچشمه می‌گیرد. در هیج ترجمه‌ای بخش نمایه را از روی صفحات متن اصلی تعیین نمی‌کنند.

 

متاسفانه ترجمه کتاب «فلسفه ساموئل بکت» پر اشتباه‌تر از آن است که حتی بتوان عنوان «ترجمه غیردقیق» را روی آن نهاد. متن فارسی چنان مکانیکی، نامفهوم و بریده بریده است که به سختی می‌توان درکی از کلیت کتاب داشت. اصل و اساس هر ترجمه‌ای، فارغ از شناخت کافی و وافی از زبان‌های مبدا و مقصد، نیازمند دانش کافی در موضوع و زمینه‌ی مورد نظر نیز است.

بدون معرفت لازم از موضوع ترجمه، حتی درصورت فهم کامل زبان متن اصلی، نمی‌توان ترجمه دقیقی از آن ارائه داد. اگرچه کتاب جان کالدر در متن اصلی، زبان فنی ندارد و به راحتی قابل فهم است، اما مترجم فارسی نتوانسته است چنین زبان ساده‌ای را به خوبی برگرداند.

 

پی‌نوشت‌ها:

[1] . به نقل از مراد فرهادپور در: بادهای غربی، گزیده‌ای از گفتگوها و سخنرانی‌ها (1392). چاپ سوم. تهران: انتشارات هرمس. ص: 47

[2] . Marcuse, H. (2007). Art and Liberation. Editor: Douglas Kellner. United Kingdom: Routledge. p. 201

[3] . Foucault, M. (2006). Death and the Labyrinth. Trans, Charls Ruas. London: Continuum. p. 176

[4] . کریچلی، سایمون (1397). خیلی کم…تقریباً هیچ. ترجمه: لیلا کوچک‌منش. تهران: نشر نی. صص: 277-350.

[5] . Moran, Dermot. (2006) ‘Beckett and Philosophy’, in Christopher Murray, ed., Samuel Beckett – One Hundred Years .Dublin: New Island Press. p. 93

[6] . در فضای انگلیسی زبان، کتاب (فلسفه ساموئل بکت) برخلاف دیگر نوشته‌های جان کالدر، واکنش مثبتی را دریافت نکرده است. بنگرید به ریویوی زیر:

Callanan, Bill. The Philosophy of Samuel Beckett by John Calder. Studies: An Irish Quarterly Review. Vol. 91, No. 361 (spring, 2002), pp. 83-85.

 

  این مقاله را ۳۷ نفر پسندیده اند

7 دیدگاه در “نقدی بر مقدمهِ‌ ترجمهِ‌ «فلسفه ساموئل بکت»

  1. امیر خدابنده می گوید:

    به معنای واقعی یک نقد کوبنده بود. راستش وقتی کتاب را میخوندم همه اش حس می کردم من سواد ندارم که متوجه نمیشم چی میگه، نگو ترجمه اش با گوگل ترانسلیت بوده! مرسی از سایت وینش و نویسنده مطلب

  2. بزرگمهر علیزاده می گوید:

    امان از ترجمه های بد و مترجم های ناآشنا. ممنون برای سایت وینش که به این متن ها توجه دارد.

  3. حسن می گوید:

    بنظرم برای ترجمه آثاری مثل نوشته های بکت،جدا از آگاهی از زبان های مبدا و مقصد،فلسفه و ادبیات،باید زیست بکتی داشت.حداقل تمایلی به اون مدل زیستن.خیلی هم کار سختی نیست در این زمانه.فقط تمایل و آگاهی لازمه
    ممنون وینش

  4. علی می گوید:

    عالی بود. من کتاب را خوندم و همون 30 صفحه اول ولش کردم. فک میکردم من بی سوادم. چیزی ازش نمی فهمیدم! راستش خیلی جمله بندی عجبی داشت. پس نگو ترجمه اش مشکل دارد. به نظر من بهترین مترجم بکت مراد فرهاد پوره. کامل میفهمی چی میگه

  5. حسن می گوید:

    خیلی ممنون از روشنگری و شفاف سازی تون. امید به تحول و آگاهی بیشتر در کار اینچنین مترجمانی.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *