شاپور از زمان خودش عبور کرده است
سادهترین تعریف برای کاریکلماتور شاید این باشد: «کاریکلماتور، نوشتههای پرویز شاپور است.» نوشتههای شاپور در مسیر نامگذاری تا ارائهی کتابهای او، دچار تغییرات اساسی شده است. در ابتدا کاریکلماتورهای شاپور لطیفههایی متفاوت و چندخطی بود که بعداً تبدیل به نوشتههایی خطی و کوتاهتر شده است. این یادداشت مروری دارد بر حیات کاری او و سپس برخی ویژگیهای نوشتههای او را بررسی خواهد کرد.
شاپور از زمان خودش عبور کرده است
نویسنده: مهدی فرجاللهی
تولد و تحصیلات
پرويز شاپور پنجم اسفند ماه سال 1302 ه.ش در قم –به قول خودش- و در تهران –به قول شناسنامهاش- از در ورودی زندگی وارد شد. تحصيل را از مدرسه دقيقی آغاز کرد و رشته اقتصاد را با مدرک کارشناسی به پايان رساند.
شاپور سال 1333 درحالیکه خودنويسش را از خورشيد پر کرده بود؛ فعاليت مطبوعاتیاش را با نشريات اهواز آغاز کرد. سال 1334 پس از بازگشتش به تهران با نشريات سپيد و سياه و توفيق همکاری کرد. آثارش با نامهای مستعار «کاميار» -پسرش- و «مهدخت» -خواهرش- در صفحات «دارالمجانين»، «سبديات» و «برخورد عقائد و آرا» چاپ میشد.
عمران صلاحی و شاپور به مجله خوشه در خيابان صفیعليشاه میرفتند و آثار مشتركشان را به شاملو که سردبير نشريه بود؛ تحويل میدادند. صلاحی كاريكاتور میكشيد، شاپور سوژهها را میداد. يك صفحه ثابت داشتند. فكر از شاپور ذكر از صلاحی، طرح از شاپور شرح از صلاحی، تقرير شاپور تحرير صلاحی و … .
خردادماه سال 1346 شاپور نوشتههای کوتاهش را به مجله خوشه داد. شماره بعد كه چاپ شد؛ اسم كاريكلماتور را روی آن گذاشته بودند. شاملو گفته بود: «يه چيزی خودمون سرهم كرديم، جا اُفتاده ديگه.» يك لغت مندرآوردی که از ترکيب كاريكاتور و كلمات به دست آمده است. ناصر فيض گفته بود که کاريکلماتور يعنی كاری بكنيم كه كلمهها به تور بيفتند.
عمران صلاحی او را شاعری طنزاندیش و طنزپردازی شاعر میدانست. شاپور به نوشتاری روی آورد که دکتر سيروس شميسا از آن به عنوان يک نوع جديد ادبی ياد میکند.
چندوقت پیش مقالهای را با موضوع کاریکلماتور میخواندم. مقاله را یکی از استادان ادبیات در دانشگاه نوشته بود. بخش خندهدار این مقاله آنجایی بود که به تعریف کاریکلماتور پرداخته بود. در بخشی از یادداشتِ خود، کاریکلماتور را به گونهای تعریف کرده بود که بخشی از آثار شاپور را شامل نمیشد. در بعضی از یادداشتهای دیگری که در اینباره نوشته شده است، با همین موضوع روبهرو شدم. یعنی برخی افراد موضوع را آنگونه که دلشان خواسته تعریف کردهاند. با این حساب تعدادی از آثار شاپور را پشت در جا گذاشتهاند.
سادهترین تعریف برای کاریکلماتور شاید این باشد: «کاریکلماتور، نوشتههای پرویز شاپور است.»
نوشتههای شاپور در مسیر نامگذاری تا ارائهی کتابهای او، دچار تغییرات اساسی شده است. در ابتدا کاریکلماتورهای شاپور لطیفههایی متفاوت و چندخطی بود که بعداً تبدیل به نوشتههایی خطی و کوتاهتر شده است. در ادامه چند نمونه از این آثار اولیه را میخوانیم.
«ماشین تخممرغزنی را توی چشمم گذاشتم و سفیدی و سیاهی آن را بههم ریختم.
نتیجه: حالا دارای چشمانی زیبا به رنگ خاکستری شدم.» (شاپور)
«مژده به متملقان گرامی!
با دستمال کاغذی حریر، قضیه ارزانتر تمام میشود … با یکبار امتحان مشتری دائمی ما خواهید شد.» (شاپور)
«برای آنکه هنگام خوابیدن احتیاجی به بالش نداشته باشم کلهام را پُر از پَر کردهام.
شما هم بکنید. قول میدهم راحتتر بخوابید!
نتیجه: از همه چیز گذشته میتوانید با خیال راحت با کله خود پرواز کنید. ( البته با کله سقوط کردنتان نیز محتمل است.)» (شاپور)
با توجه به تغییر رویه شاپور و اینکه بیشتر نوشتههای او پس از این با مثالهای بالا متفاوت است، اساس بررسی خود را بر غالب آثارش میگذاریم.
آثار شاپور معمولا در سه ویژگی با هم مشترکند؛ کوتاهی، ایجاز و کشف. کشفی در حوزه زبان یا معنا و یا هر دو. کاریکلماتورهای شاپور را میتوان در چند گروه تقسیمبندی کرد، از جمله شعر، لطیفه و حکمتهای کوتاه. بخش قابل اعتنایی از آثار شاپور را اشعاری کوتاه و منحصربهفرد تشکیل داده است.
اینکه نوشتههای شاپور را صرفا در نوع طنز طبقهبندی کنیم؛ درست نیست. درحالیکه بخش قابلتوجهی از نوشتههای شاپور عاشقانههایی زیبا هستند و در ادب غنایی قرار میگیرند. با این حساب بیشتر آثار شاپور را میتوان در انواع شوخطبعی و عاشقانه طبقهبندی کرد.
از دیگر ویژگیهای شاپور علاقهاش به طبیعت و طبیعتگرایی است. وی در کاريکلماتورهايش با طبعی انسانی به سراغ همه چيز مخصوصا طبيعت میرود. او دنيايی متفاوت و مخصوص به خود دارد. واقعيت را جور ديگری میبيند. بسیاری از موضوعاتی را که شاپور به سراغ آنها رفتهاست، طبيعت و عناصر آن تشکيل میدهد. شاپور عاشق آب، ماهی، تُنگ، آبشار، رودخانه، باران و درياست.
«آب در آبشار میدود، در رودخانه قدم میزند و در مرداب استراحت میکند.» (شاپور)
در نوشتههای شاپور، سگها از گربهها فرار میکنند و موشها به خودشان سس گوجهفرنگی میزنند تا زحمت گربه کمتر شود.
«گربه از درخت بالا میرود و من لبخندزنان پايين آمدن درخت از گربه را به تماشا نشستهام.» (شاپور)
شاپور براي پرواز شخصيت مستقلی قائل است. شاپور هر برگ زرد را پاييز کوچکی میداند. در سراب آبتنی میکند و از آن ماهی میگيرد. پشهها برای شاپور احترام خاصی قائلند زيرا هيچگاه نمیگذارد که نااميد شوند.
«برای آنکه پشهها کاملا نا اميد نشوند؛ دستم را از پشهبند بيرون میگذارم.» (شاپور)
از شاپور هشت عنوان کتاب به یادگار مانده است که درحالحاضر در یک جلد و با عنوان «قلبم را با قلبت میزان میکنم» در دسترس علاقهمندان است.
شاپور از سال 1370 تا پايان عمر با نشريه گلآقا همکاری داشت. نویسندگان زیادی در پیروی از او به کوتاهنویسی روی آوردند و آثار متعددی از آنها در این زمینه منتشر شده است.
منوچهر احترامی قریب به این مضمون گفته بود که اگر همه کسانی که درحالحاضر کاريکلماتور مینويسند دست از نوشتن بردارند؛ كاريكلماتور جای خودش را باز كرده است، اما همينكه به پيروی از كاريكلماتورهای شاپور مینويسند و در اين سطح، نشان میدهد كه شاپور از زمان خودش عبور كرده است.
در ادامه نگاه شما را به تعدادی از بهترین نوشتههای شاپور مهمان میکنم.
«وقتی عکس گل محمدی در آب افتاد؛ ماهیها صلوات فرستادند.»
«قلبم پرجمعیتترین شهر دنیاست.»
«غرور سیل اجازه نمیدهد از زیر پل بگذرد.»
«آدم ولخرج، قرض پسانداز میکند.»
«سایه درخت چون ریشه در خاک ندارد؛ نمیتواند سرپا بایستد.»
«برای بادکنک میسر نیست؛ «یک سوزن به خودش بزند یک جوالدوز به دیگری».»
«خشم راهی را پیش پای آدم میگذارد که چشم از دیدن آن عاجز است.»
«گلی که بر قله کوه میروید؛ حکایت از کوهنوردی بهار میکند.»
«به نگاهم خوش آمدی.»
پانزدهم مرداد سال 1378 ، قلبِ شاپور برای شنيدن رازی که مرگ با دلش در ميان نهاد؛ سکوت کرد و پيکرش را به گورستان هديه داد. روحش شاد و یادش گرامی باد.
ادبیات ایران
این مقاله را ۵ نفر پسندیده اند