دیوانه کسی است که در بیداری رویا میبیند
ذهن و زمان، کتاب کمرقیبی است، حداقل در زبان فارسی نمونهی مشابه و یا نزدیک به خود ندارد. از میان ترجمهها و تالیفها کتاب دیگری را نمیتوانید بیابید که به «رویا» آنچنان که موللی پرداخته است، بپردازند. موللی که سالها تجربهی کار بالینی دارد در آخرین اثر خود سعی دارد، نسبت رویا را که مفهومی روانکاوانه است با «زمان» که از ارسطو تا اکنون محل پرسش فلاسفه بوده روشن کند، بنابراین پیش از آنکه روانشناسانه باشد، کتابی است فلسفی پیرامون روانکاوی.
ذهن و زمان، کتاب کمرقیبی است، حداقل در زبان فارسی نمونهی مشابه و یا نزدیک به خود ندارد. از میان ترجمهها و تالیفها کتاب دیگری را نمیتوانید بیابید که به «رویا» آنچنان که موللی پرداخته است، بپردازند. موللی که سالها تجربهی کار بالینی دارد در آخرین اثر خود سعی دارد، نسبت رویا را که مفهومی روانکاوانه است با «زمان» که از ارسطو تا اکنون محل پرسش فلاسفه بوده روشن کند، بنابراین پیش از آنکه روانشناسانه باشد، کتابی است فلسفی پیرامون روانکاوی.
ذهن و زمان را که تمام کردم مطمئن نبودم تمام آنچه را در کتاب گفته شده، دریافته باشم. کتابی پر از ارجاعات و متنی اگرچه روان اما با نحو و نگارشی نهچندان آشنا. به قدر کفایت از کتاب بهره برده بودم اما از یک چیز مطمئن بودم: قرار است باز هم به این کتاب برگردم.
ذهن و زمان، کتاب کمرقیبی است، حداقل در زبان فارسی نمونهی مشابه و یا نزدیک به خود ندارد. از میان ترجمهها و تالیفها کتاب دیگری را نمیتوانید بیابید که به «رویا» آنچنان که موللی پرداخته است، بپردازند. موللی که سالها تجربهی کار بالینی دارد در آخرین اثر خود سعی دارد، نسبت رویا را که مفهومی روانکاوانه است با «زمان» که از ارسطو تا اکنون محل پرسش فلاسفه بوده روشن کند، بنابراین پیش از آنکه روانشناسانه باشد، کتابی است فلسفی پیرامون روانکاوی.
ذهن و زمان نسخهی فارسی و سوم کتابی است که ابتدا در سال ۲۰۰۷ به زبان فرانسه و ده سال بعد از آن به زبان انگلیسی توسط انتشارات « Routledge» با عنوانی مشابه به قلم موللی منتشر شده. اما در حقیقت ذهن و زمان ترجمهی عین به عین هیچکدام از دو کتاب فوق نیست. موللی که خود بر هر سه زبان تسلط دارد و در بیمارستانهای مختلف کشور فرانسه بهعنوان روانکاو فعالیت داشته مدعی است در نگارش هر یک از این سه نسخه بافت فرهنگی کاربران زبانی را لحاظ کرده و متن هر کتاب را در عین اشتراک در موضوع اصلی، متفاوت از دیگری نوشته است.
موللی در این کتاب با تکیه بر ادبیات روانکاوانه مرز باریکی را که میان دیوانگی و رویا وجود دارد تبیین میکند، درواقع ایدهی اصلی کتاب، توضیحی بر جمله درخشان فروید است: «دیوانه کسی است که در بیداری رویا میبیند.»[۱] (ترجمهی فارسی درستی از جمله پیدا نکردم و اصل جمله را که در پانویس آوردهام به این شکل برگرداندم.)
«چه تفاوتی میان رویا و دیوانگی وجود دارد؟ چه امری موجب میگردد که رویا به آن نوع فروپاشیدگی روانی که نزد افراد پسیکوتیک (دیوانه) وجود دارد تبدیل نشود؟ در رویا نیز مانند هذیان درگیر رابطه با غیر بوده فرمانهای او را به مرحلهی اجرا میگذاریم. این تابعیت از غیر چنان است که هر نقشی را در خواب برای ما در نظر بگیرد ایفا میکنیم و دستوراتش را همچون فرمانهای آسمانی از جان و دل میپذیریم. نه تنها فعالانه در خلق صحنههای نمایشی او شرکت میکنیم، بلکه با ایمانی راسخ آنها را به جد میگیریم.
با تمام این اوصاف رویا در جهتی کاملا مخالف با هذیان عمل میکند. چرا که رنج و دردی غیرقابل تحمل نیست که برای التیام آن یعنی پر کردن خلأ دهشتناک وجود خود و فائق آمدن بر فقدانمان از ساحت رمز و اشارت به تنها چیزی که برایمان باقی میماند یعنی به حدیث خیال متوسل شویم.
رویا صحنهای است نمایشی نه هذیانی، صحنهای که در آن دو وجه متفاوت از ما در مقام خواببیننده و به عنوان کسی که در حال دیدن رویاست با یکدیگر دست و پنجه نرم میکنند. عجیب آنکه همین کشمکش و تعارض است که ما را قادر میسازد از آسودگی لازم در خواب برای ترمیم و رفع خستگی روزانهی خود بهرهمند شویم. از همین روست که فروید رویا را حافظ و نگهبان خواب میداند.»
کتاب از دو بخش «جسم و جان» و «خواب و رویا» تشکیل شده، نویسنده با پرسش «موجود زنده چیست؟» بخش اول را آغاز میکند، سپس کمی به نقد رویکردهای رقیب روانکاوی میپردازد و در ادامه به پرسش از زمان میرسد. بخش دوم به رویا اختصاص دارد، از بررسی فیزیولوژیک رویا تا تعبیرهای روانکاوانه و فلسفی آن و ضمناً روشنکردن ارتباط رویا و زمان، آنچه کتاب از ابتدا در پی آن بوده است.
همانطور که از فهرست کتاب نیز مشخص است فصلها هرکدام موضوع نسبتاً متفاوتی دارند، نویسنده در متن کتاب ارتباط مفهومی فصلها را با یکدیگر روشن میکند اما به نظر میرسد آنچه تحت عنوان یک کتاب آمده، موضوع گستردهای است که اگرچه مهم و خواندنی است اما پرداخت به آن، آنهم با چنین تفصیلی کتاب یا مقالات مکمل دیگری را میطلبد.
یادداشت نویسنده در ابتدای کتاب، گویای نگارش متفاوت کتاب است، موللی که نگاه اغلب نویسندگان را مبنی بر تبعیت زبان از آنها چیزی جز اعمال خشونت بر زبان نمیداند، در این کتاب سعی کرده از تحریف صرف و نحو و سیاق خط فارسی بپرهیزد و برخلاف مترجمین و نویسندگانی که به تقلید از زبان انگلیسی قواعد نحوی فارسی را رعایت نمیکنند به سنت نوشتاری فارسی پایبند باشد.
او معتقد است: «کسی که رابطهای معیوب با زبان مادری داشته باشد، آن را لزوماً به زبانهای دیگر نیز انتقال میدهد و در بازگشت به زبان، خود عیوب و نواقص کلامی خود را دوچندان میکند.» به طور کل نویسنده در این کتاب بنابر ادعای خود تلاش کرده تا روال طبیعی زبان فارسی را رعایت کند و علیرغم وفور اصطلاحات در علومی که به مطالعهی رویا میپردازند هیچ لفظ یا اصطلاحی را جعل نکند مگر آنکه سابقهای در زبان فارسی داشته باشد. اما باید پرسید باوجود حسن نیت نویسنده و تلاش چشمگیر او، تا چه حد متن کتاب برای اکثریت قابل دریافت و دسترسی است؟
گمان میکنم اگرچه تلاش نویسنده به پیچیدهگویی و یا به اصطلاح فاخرنویسی نینجامیده اما واژگان او اغلب دور از دسترس مخاطبی است که به ترجمهی رایج برخی کلمات تخصصی عادت دارد، حتا اگر آن کلمات از ابتدا ترجمهی مناسبی نشده باشند!
نوشتهی پشت کتاب نیز ذهن و زمان را معرفی نمیکند، نمیتوان با خواندن آن از موضوع اصلی کتاب سردرآورد، نوشتهای گنگ و نامفهوم که معرف محتوای کتاب و قلم نویسنده نیست. انتخاب نامناسبی از متن کتاب است که خواننده را برای تصمیم به خرید یا خواندن آن سردرگم میکند. بدسلیقگیای که از نویسنده و ناشر نکتهسنج کتاب دور از انتظار است.
دیوانه کسی است که در بیداری رویا میبیند
[۱] The madman is a dreamer awake