سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

دختر وسطی

دختر وسطی


اولین نفری باشید که به این کتاب امتیاز می‌دهید

 

تهیه این کتاب

«شیرفروش» که برای نویسنده‌ی ایرلندی‌اش جایزه‌ی من بوکر را به ارمغان آورد، یک رمان تجربی است درباره‌ی دختری که به «دختر وسطی» مشهور است و یک مرد چهل و یک ساله‌ی نظامی که مردم گمان رابطه‌اش را با دختر در سرشان می‌پرورانند.

شیر فروش

نویسنده: آنا برنز

مترجم: سونیا سینگ

ناشر: مجید

نوبت چاپ: ۱

سال چاپ: ۱۳۹۸

تعداد صفحات: ۳۸۶

«شیرفروش» که برای نویسنده‌ی ایرلندی‌اش جایزه‌ی من بوکر را به ارمغان آورد، یک رمان تجربی است درباره‌ی دختری که به «دختر وسطی» مشهور است و یک مرد چهل و یک ساله‌ی نظامی که مردم گمان رابطه‌اش را با دختر در سرشان می‌پرورانند.

شیر فروش

نویسنده: آنا برنز

مترجم: سونیا سینگ

ناشر: مجید

نوبت چاپ: ۱

سال چاپ: ۱۳۹۸

تعداد صفحات: ۳۸۶

 


اولین نفری باشید که به این کتاب امتیاز می‌دهید

 

تهیه این کتاب

دختر وسطی

 

تصویر جلد کتاب، دختری است که فریاد می‌زند، فریادی حاکی از ترس، بی قراری و دلتنگی! ورای حصارهایی که خورشیدش بر تمام چشم انداز منطقه غروب می‌کند. خورشیدی بزرگ در آسمانی مخلوط از رنگ صورتی، لیمویی و کمی یاسی! دختری در سرگشتگی و حیرت، با فریادها، اشک‌ها و غمی ناب که در ادبیات زیبای آنا برنز بیان می‌شود و به عنوان برنده ی جایزه ی «من بوکر» انتخاب می‌شود.

 

آنا برنز نویسنده‌ای از ایرلند شمالی، داستانش را در سال ۱۹۷۰ شکل می‌دهد، دو سال پس از زمانی که ارتش بریتانیا در «جمعه ی خونین» ۱۳ معترض ایرلندی کاتولیک را کشت، اگر چه حوادث داستان به این تاریخ محدود نمی‌شود، زیرا «آنا برنز» تمام حوادث خونین آینده و تأثیرات ناشی از آن را در تاریخی محدود می‌گنجاند، از جمله انفجار یک خودروی بمب گذاری شده در ایرلند، زندانیان ارتش جمهوری‌خواه که در اعتصاب غذا جان خود را از دست دادند، اعلام آتش بس و…

 

اگر اطلاعی از محل تولد و زندگی نویسنده  نداشتیم، نمی دانستیم، داستان در کدام کشور و کدام شهر اتفاق می افتد، سونیا سینگ مترجم، در مقدمه ی کتاب به این موضوع اشاره می کند: «برنز قصد ندارد چالش های خسته کننده ی قوم و قبیله‌ای را که در آن دوره‌ی تاریک ایرلند شمالی وجود داشتند، برای ما به تصویر بکشد.»

 

آنا برنز، مکان و حوادث مربوط به آن را با استعاره، ادراک و احساسات دختری هجده ساله بیان می‌کند با زبانی که طنزی تلخ در آن نهفته است. دختر هجده ساله، دختری که از میان جمعیت ده نفری یک خانواده به خواهر وسطی مشهور است، او راوی داستان شیر فروش است، ساکن شهری که از آن نام برده نمی‌شود، در احاطه‌ی کسانی که او را درک نمی‌کنند، مادر، خواهرهای بزرگ، همسایه‌ها، فروشنده‌ها، کسانی که دوستشان می‌دارد و کسانی که از آن‌ها متنفر می‌شود.

 

سیاست، تراژدی‌های سیاسی، سلسله مرگ‌ها و مسائل آن، تعصبات، شایعه پراکنی‌ها، موشکافی‌ها و کوته فکری آدم‌ها موجب خفقان او می‌شود، او در جامعه‌ای زندگی می‌کند که هرکسی را به خاطر بی‌ریا و ساده بودن اذیت می‌کنند، جایی که انگار همیشه در تاریکی است. بخشی از کیفیت این نفرت نسبت به نور به مسائل سیاسی ربط دارد، ضربه‌هایی که مردم به خاطرش خورده بودند، از دست رفتن امید، اعتماد و ناتوانی روحی که باعث می‌شود هیچ‌کس هدفمند و قادر به پیروزی نباشد. در جایی که مردم دچار خشم و ترسند و نمی‌توانند کسی را که دوستش دارند، تحمل کنند، سگی را بدون دلیل می‌کشند، به این خاطر که انسان‌ها را دوست می‌داشت.

 

در پس‌زمینه‌ی این اتفاقات، مردی به نام شیر فروش وجود دارد که اطراف «دختر وسطی» نفس می‌کشد، او را می‌پاید و همه‌ی برنامه و طرح هایش را زیر نظر گرفته است، شایعه‌سازهای منطقه نیز روابط آن‌ها را کم‌کم زیر نظر می‌گیرند و شایعاتی ساخته می‌شود، هرچد در واقعیت رابطه‌ای وجود ندارد و به وجود نیز نخواهد آمد.

 

شیر فروش، مرد نظامی چهل و یک ساله‌ای است با یک ون کوچک که البته تنها تنها ماشینش هم نیست. او ماشین‌های دیگری هم دارد، ماشین‌های پر زرق و برق. به گفته‌ی راوی «شیرفروشی که شیرفروش واقعی نبود، سفارش‌های شیر را قبول نمی‌کرد، حتی کامیون حمل شیر هم نداشت.» (به عنوان دو پهلوی Milkman در انگلیسی دقت کنید).

 

شیرفروش هرکس که بود، میل به کنجکاوی مردم را تحریک می‌کرد. اگر دختر وسطی می‌گفت: «اون ماشین ون سفید و کوچکش رو جلوی من پارک کرده بود و من داشتم توی کلاس فرانسه به غروب خورشید نگاه می‌کردم» مردم می‌گفتند: «تو محله‌ی امن و ساحلی ما رو ول کردی، رفتی مرکز شهر، یه محله‌ی مختلط تا زبون فرانسه بخونی و به سمبل زندگی نگاه کنی؟»

 

اگر دختر می‌گفت: «اون به خاطر مرگ عشق قدیمی خواهرم همدردی کرد و هم‌زمان دوست پسر احتمالیم رو به مرگ در اثر بمب گذاری تهدید کرد» مردم می‌گفتند: «تو چرا ازدواج نکردی و چرا اصلاً با دوست پسر احتمالی رابطه داری؟»

 

«از خیابان بین محله‌ای رد می‌شدم و کتاب می‌خوندم، به من پیشنهاد می‌داد که من و برسونه»

 

«چرا داشتی توی اون خیابون خطرناک پیاده می‌رفتی و چرا داشتی کتاب می خوندی؟»…

 

کتاب خواندن یکی از خط قرمزهای منطقه به حساب می‌آمد، مردم معتقد بودند که کتاب‌خواندن دختر وسطی سبب می‌شود هشیاری‌اش از بین برود و متوجه‌ی محیط اطراف نشود یا آن‌که یک کتابخوان آدمی معمولی نیست، نماد شخصیت لجباز و گمراهی است… یا اصلاً کتابخوان موجودی زنده نیست چون مخصوصاً یک کاری می‌کند تا مردم نتوانند با او ارتباط برقرار کنند، خواندن ذهن کتابخوان‌ها سخت است، بنابراین کتاب خواندن می‌تواند یک عیب بزرگ باشد، همان‌طور که یک شخص درخشان واقعی با ذهنی روشن مورد پذیرش جامعه قرار نمی‌گیرد.

 

 

آنا برنز

 

 

دختر وسطی در برابر تمام شایعات سکوت می‌کرد یا با دو کلمه‌ی «من نمی‌دانم» از خودش دفاع می‌کرد، اگر کاری غیر از این می‌کرد، در آن دوره و در آن منطقه، معادل آن بود که خودش را بدون هیچ دفاعی در میان جمعیت ظالم رها می‌کرد. از زبان راوی می‌خوانیم «مردم اگر بخواهند می‌توانند داستان‌هایی بسازند که حتی فراتر از مرزهای مسخره بودن و تناقض پیش می‌رود، بعد خودشان این داستان را باور می‌کنند و به آن شاخ و برگ می‌دهند.»

 

به جز مردم عادی، عکاس‌هایی هم بودند که به بهانه‌ی حفظ امنیت ملی از تمام حرکات، پروندهسازی می‌کردند. به گفته‌ی یکی از شخصیت‌های داستان «کل جامعه‌ی ما موارد مشکوک حساب می‌شن و پرونده دارن، خونه‌ی همه، رفتار همه، ارتباطات مدام بررسی می‌شه و زیر نظره. اگه کسی رو توی منطقه‌ی جدایی‌طلبا پیدا می‌کردی که پرونده نداره، مطمئن باش که یه جای کارش ایراد داره، اونا حتی از سایه‌ها هم عکس می گیرن.»

 

حتی قبل از ورود شیرفروش به زندگی دختر وسطی، یک پرونده به نام او به خاطر همکاری‌های دیگر وجود داشته؛ بنابراین با وجود اهمیت ندادن به شایعه پراکنی‌ها و سکوت در برابرشان، شایعات تأثیر خودشان را در زندگی و روان دختر می‌گذاشتند، روی روابط احتمالی با دوست پسر احتمالی که موجب مشاجره، محدود شدن و دور شدن از او می‌شد.

هر لحظه ممکن بود وارد فضایی شود که دوست ندارد و اگر از آن حرف‌ها از آن فضا از آن مردم دوری می‌کرد، یک انسان غیر قابل قبول می‌شد، یک غیر قابل قبول معروف. درباره‌ی غیرقابل‌قبول‌ها گفته می‌شد، جریان حاکم بر جامعه را مسخره می‌کنند و اگر مشکلی در جامعه پیش بیاید برخوردشان با آن مشکل مثل بقیه‌ی اعضای جامعه نیست و آن را تقصیر دو یا سه چیز می‌اندازند.

 

با این حال، تنها دختر وسطی دختر برگزیده نبود که تشویش‌های حاکم بر منطقه را تحمل می‌کرد، همه سرنوشتی واحد داشتند، اکثریت قریب به اتفاق، آسودگی خاطر را از دست داده بودند و نمی‌دانستند با آن شیوه‌ی زندگی عاری از فرهنگ، بی‌قاعده و قانون نمی‌توان آسودگی را به‌دست آورد، در هیچ نقطه‌ای از دنیا.

 

شیرفروش اولین بار در سال ۲۰۱۸ وارد بازار نشر شد. این رمان تجربی که سومین رمان آنا برنز است حول مفاهیمی نظیر  مسئولیت و انفعال می‌چرخد و برای نویسنده‌اش جایزه‌ی پنجاه هزارپوندی من بوکر را به ارمغان آورده است. ترجمه‌ی کتاب کمی دشوار است و کتاب به علت تجربی بودن ممکن است سخت‌خوان به نظر برسد اما به احتمال زیاد، خوانندگان با خواندن این کتاب سیصد و هفتاد صفحه‌ای به حقیقت بسیاری چیزها واقف می‌شوند و به جستجوی منشأ آسودگی نه در هیچ نقطه‌ای از دنیا که در وجود خودشان خواهند رفت.

 

 

ادبیات ایرلند

  این مقاله را ۱۱۱ نفر پسندیده اند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *