جمع پربار افسانههای ایرانی
افسانههای ایرانی در حافظهی مردم سرزمینهای قدیمی وجود دارند، هنوز نفس میکشند و یا برخی از آنها به فراموشی سپرده شده است. توجه به افسانههای یک سرزمین و مکتوب کردن و به یاد آوردن آن از اتفاقاتی است که به حیات بیشتر افسانهها کمک میکند. از آنجایی که محمدرضا شمس ۱۸۰ افسانهی ایرانی را از شهرهای مختلف ایران در کتابی گردآوری و بازنویسی کرده است، افسانههای این ور آب را برای مرور کردن این ویژگیها انتخاب کردم.
افسانههای این ور آب
نویسنده: محمدرضا شمس / تصویرگر کتاب: رودابه خائف
ناشر: افق
نوبت چاپ: ۱
سال چاپ: ۱۳۹۴
تعداد صفحات: ۴۵۶
افسانههای ایرانی در حافظهی مردم سرزمینهای قدیمی وجود دارند، هنوز نفس میکشند و یا برخی از آنها به فراموشی سپرده شده است. توجه به افسانههای یک سرزمین و مکتوب کردن و به یاد آوردن آن از اتفاقاتی است که به حیات بیشتر افسانهها کمک میکند. از آنجایی که محمدرضا شمس ۱۸۰ افسانهی ایرانی را از شهرهای مختلف ایران در کتابی گردآوری و بازنویسی کرده است، افسانههای این ور آب را برای مرور کردن این ویژگیها انتخاب کردم.
افسانههای این ور آب
نویسنده: محمدرضا شمس / تصویرگر کتاب: رودابه خائف
ناشر: افق
نوبت چاپ: ۱
سال چاپ: ۱۳۹۴
تعداد صفحات: ۴۵۶
افسانههای این ور آب مجموعهای از افسانههای ایرانی است که برای کودکان و نوجوانان جمعآوری شده است. هر افسانه بین ۱ تا ۴ صفحه دارد و با قصهگویی مخاطبان را به سادگی سرگرم میکند، مستقیم یا غیرمستقیم پند و اندرز میدهد و یا تخیل خوانندگان را به کار میاندازد. این افسانههای ویژگیهای مشترکی دارند که آنها را مرور میکنیم:
۱. عشق، خانواده، تشکیل خانواده و مشکلاتی که در پی آن به وجود میآید در افسانهها نقش پررنگی دارد. تشکیل خانواده میتواند برای حل مسائل دیگر باشد، به عشق مربوط نشود و با معیارهای امروزی همخوانی نداشته باشد، مانند افسانهی تاجر و خارکن که داستان یک برادر تاجر است و هفت دختر، و برادر خارکنش که هفت پسر دارد. یک روز که هفت روز پشت سر هم باران بارید، خارکن نتوانست به کوه برود و خاربیاورد. زنش به او گفت از برادر تاجرش غذا بگیرد و در ازایش پول یا یکی از دخترها را به او میدهند.
اتفاق عاشقانه هم از اتفاقهایی است که در افسانهها زیاد رخ دهد، مثل محمد گل بادام که دختر پادشاه با تعریفهای دیگران ندیده و نشنیده عاشق محمد گل بادام میشود.
۲. پادشاه و یا سلطان به عنوان فرد اول کشور از شخصیتهایی است که دربارهاش قصههای زیادی گفتهاند، مانند افسانههای کریم پادشاه، فداکار، نجما و دختر پادشاه، وصیت پادشاه و شاه و باغبان در کتاب افسانههای این ور آب. در وصیت پادشاه میخوانیم:
«پادشاهی بود که سه پسر داشت. موقع مرگ، فرزندانش را صدا کرد و به آنها گفت: اگر به حرفهای من گوش کنید، هیچ وقت در زندگی دچار مشکل نخواهید شد.»
از سه پسر فقط یکی از پسرها به حرف پدر گوش میکند. این داستان به داستان حضرت یوسف شباهت دارد، در جایی از قصه دو برادر برای طمع برادر کوچکشان ملکمحمد را در چاه تنها میگذارند و میروند. زن تاجر هم با دیدن ملکمحمد عاشق او میشود، مانند زلیخا در داستان حضرت یوسف.
۳. طرح مفاهیم اخلاقی و پند و اندرز از موارد دیگری است که در افسانهها وجود دارد، مثل دوستی نکردن با شغال در افسانهی شغال خرسوار و همسایه نشدن با گرگ. همینطور در افسانهی معروف سه حرف. در این قصه میخوانیم:
صیادی یک روز پرندهی قشنگی را گرفت و چون گرسنه بود، میخواست کبابش کند. پرنده به او گفت با خوردن من سیر نمیشوی، در عوض سه چیز به تو یاد میدهم تا به درد زندگیات بخورد.
۴. حضور شخصیتهایی خیالی و فانتزی مثل دیو و پری جذابیت افسانهها را بیشتر میکند، مثلا در افسانهی یک وجبی قصه از این قرار است:
«زن و مردی بودند که بچه خیلی دوست داشتند، اما از بخت بد بچهدار نمیشدند. تا اینکه خداوند پسری به آنها داد که قدش یک وجب بود. اسم او را “یک وجبی” گذاشتند.»
و یا در افسانهی غولچاه، مسافری به شهری میرسد و بچههایی را میبیند که سنگ توی چاه میاندازند. غولی تا سینه داخل چاه فرو رفته بود و کمک میخواست. مسافر به او کمک میکند و غول به او قول میدهد که روزی جبران کند.
۵. خطی و ساده بودن روایت از دیگر ویژگیهای افسانههاست. از آنجایی که مخاطب افسانهها از کودک تازه متولد شده تا افرادی در همهی سنین را شامل میشود، ساده و قابل فهم است.
۶. در برخی از افسانهها طنز به کار رفته است و در این کتاب نمونههایی از آن وجود دارد. مثلا در قصهی احمد ترسو احمد مرد تنبلی است که زنش او را از خانه بیرون میاندازد. احمد به بیابانی میرود. درختی پیدا میکند و از ترس تنهایی و دیو و اژدها چماق بزرگی برمیدارد و رویش مینویسد: با این چماق هزار نفر را کشتم، دو هزار نفر را زخمی کردم و سه هزار نفر را فراری دادم.
دیوی از آنجا رد میشود، چماق را میبیند و به پادشاه دیوها خبر میدهد. پادشاه دیوها میگوید به چنین کسی احتیاج دارد. اتفاقهایی که در ادامه میافتد، نشان میدهد چطوری احمد از یک فرد ترسو به قهرمان تبدیل میشود. و یا در قصهی حکیم دوغی، چوپان به حرفهای فرشتهی مرگ گوش میدهد و وقتی از دختر حاکم خوش میآید، فرشته نمیگذارد او ازدواج کند و میخواهد جانش را بگیرد.
حکیم دوغی زیرکانه میخواهد چهار رکعت نماز بخواند، از فرشتهی مرگ میخواهد قسم بخورد که تا پایان نماز جانش را نگیرد. او دو رکعت را میخواند و بقیه را به بیست سال دیگر موکول میکند.
هر افسانه یک تصویرگری دارد که به حال و هوای قصهها مرتبط است، کودکانه و فانتزی است و به درک بیشتر افسانه کمک میکند. تصویرگریها با وجود اینکه در داخل کتاب سیاه و سفید کار شدهاند، جذابیت خود را حفظ کردهاند.
از این مجموعه جلد دیگری به نام افسانههای آن ور آب هم منتشر شده است که به روایت افسانههای ملل اختصاص دارد.
یک دیدگاه در “جمع پربار افسانههای ایرانی”
تصویرش به نظرم خیلی شبیه تصاویر کتاب رول دال است
من اول فکر کردم با یک کتاب خارجی طرف هستم