اولگا توکارچوک، رواندرمانگر گذشته
اولگا توکارچوک نویسنده لهستانی را ما، مثل خیلی ملتهای دیگر دنیا، بعد از اهدای جایزه نوبل به او شناختیم. این کنجکاوی پیرامون او شکل گرفت که نویسندهی پنجاهوچندساله لهستانی چه داشت که آکادمی نوبل او را دید؟ توکارچوک که سال 1962 به دنیا آمده در رشته روانشناسی تحصیل کرده اما کار در این رشته را رها کرد چون اعتقاد داشت روانرنجورتر از آن است که بتواند رواندرمانگر باشد. اما عمر خود را صرف رواندرمانی تاریخ ملتش کرد و به چیزی تبدیل شد که میتوان آن را «رواندرمانگرِ گذشته» نامید. این پرونده تلاشی است برای شناخت بیشتر این نویسندهی عمیق.
اولگا توکارچوک نویسنده لهستانی را ما، مثل خیلی ملتهای دیگر دنیا، بعد از اهدای جایزه نوبل به او شناختیم. این کنجکاوی پیرامون او شکل گرفت که نویسندهی پنجاهوچندساله لهستانی چه داشت که آکادمی نوبل او را دید؟ توکارچوک که سال 1962 به دنیا آمده در رشته روانشناسی تحصیل کرده اما کار در این رشته را رها کرد چون اعتقاد داشت روانرنجورتر از آن است که بتواند رواندرمانگر باشد. اما عمر خود را صرف رواندرمانی تاریخ ملتش کرد و به چیزی تبدیل شد که میتوان آن را «رواندرمانگرِ گذشته» نامید. این پرونده تلاشی است برای شناخت بیشتر این نویسندهی عمیق.
اولگا توکارچوک که برنده نوبل ادبیات در سال 2018 شد، چطور نویسندهای است؟
کاویدن و بیرون کشیدن بخشهای فراموش شده تاریخ لهستان و بازنگری آن در یک زمینه معاصر تبدیل به امضای توکارچوک شده است. او در تاریخ کشور خود و اروپای مرکزی غور میکند و رمانهایش فرم متفاوتی دارند. ویژگی اصلی کشور او این است که مرزهایش در طول تاریخ بارها و بارها تغییر کردهاند و حتی مدتی طولانی این کشور وجود نداشته یا جزئی از امپراتوریهای همسایه مثل روسیه، پروس و آلمان، اتریش و هنگری، بوده است.
برای یک رمان لهستانی، فرمی مبتنی بر قطعات مختلف و جدا از هم، فرم مناسبی است. کشوری که در آن قومیتهای مختلف لهستانیها، اوکراینیها، لیتوانیاییها، آلمانیها، روتیها و یهودیان با وجود ناهماهنگیهای زبانی و تجربه زیستی در کنار یکدیگر زندگی کردهاند. به عقیده توکارچوک، ادبیات اروپای مرکزی به طور کلی، پرسشگر واقعیت است و نسبت به چیزهای ناپایدار و موقت، بیاعتماد است.
توکارچوک در 1962 در روستایی در لهستان کمونیستی به دنیا آمد. درباره نوجوانیاش میگوید: «همه چیزهای جالب بیرون از لهستان بودند. موسیقی خوب، هنر، فیلم، هیپیها، میک جاگر. حتی رویای فرار کردن هم ناممکن بود. من به عنوان یک نوجوان متقاعد شده بودم که باید بقیه عمرم را در این دام بگذرانم.»
در 1980 برای تحصیل در رشته روانشناسی به ورشو رفت و در 1985 بعد از فارغالتحصیلی و ازدواج در همین رشته مشغول به کار شد. اما نتوانست این کار را ادامه دهد. همانطور که نوشتیم خودش را روانرنجورتر از آن میدید که چنین کاری را انجام دهد. به انگلستان رفت و غرب را دید، به لهستان برگشت و اولین رمانش را در 1993 نوشت.
اولین رمانش در فرانسه قرن هفدهم میگذشت و دومی داستان یک روانی در وروتسواف قرن ۱۹ و ۲۰ است و سومین رمانش روابط بین لهستانیها و یهودیان در یک دهکده را به تصویر میکشد. بیشتر این اطلاعات از مقالهای است که روث فرانکلین در نیویورکر نوشته و در آبان 98 ترجمه کرده بودیم.
اولگا توکارچوک، علیه ناسیونالیسمدر برخورد با جزماندیشی راستگرای دولت لهستان، اولگا توکارچوک نویسنده برجسته این کشور تاریخچهی آمیختگی قومی را بررسی میکند. توکارچوک ابتدا روانشناسی خوانده بود و به کار با معتادین به مواد و الکل میپرداخت. اما بعد از گذشت چند سال احساس آسیب شدید کرد و گفت: «من روانرنجورتر از آن هستم که یک رواندرمانگر باشم.» به نویسندگی روی آورد و متوجه چندپارگی فرهنگی لهستان و گذشته پردرد آن شد و در کتابهایش تاریخ لهستان را کاوید. او حالا به چیزی تبدیل شده است که خود به آن میگوید: «رواندرمانگر گذشته» |
مهمترین کتاب توکارچوک تا اینجا رمانی بوده است به نام لهستانی «Bieguni»(دوندگان) که در انگلیسی با عنوان «Flights» و در فارسی با عنوان «گریزها» ترجمه شده است. توکارچوک زمانی که او شروع به جمعآوری یادداشتهای خود کرد، متوجه شد که آنها میتوانند یک رمان باشند. او برای تعیین فرم نهایی، بخشهای کتاب را در کف اتاق کار خود پهن کرد و روی یک میز ایستاد تا بتواند آنها را از بالا بررسی کند.
«وقتی که من اولینبار کتابم را برای ناشر ارسال کردم آنها با من تماس گرفتند و از من پرسیدند آیا من پوشههایم در کامپیوتر را با هم ترکیب کردهام؟ چون این یک رمان نیست.»
مهدی ملکشاه درباره این کتاب نوشته است: گریزها نه فقط دربارهی تن، که دربارهی هر چیزی است که تنانه است: نواقص، جراحات، خطاهای طبیعت، نمونههای نادر، کژی، کوژی، معلولیت، درد، فساد.
انسان روح است و جسدگریزها نه فقط دربارهی تن، که دربارهی هر چیزی است که تنانه است: نواقص، جراحات، خطاهای طبیعت، نمونههای نادر، کژی، کوژی، معلولیت، درد، فساد. ایالدکتروف زمانی گفت: «تاریخدانان به تو میگویند چه اتفاقاتی افتاد، رماننویسها میگویند چه حسی داشت.» توکارچوک هم مثل دکتروف با تاریخ شوخی میکند و حتی فراتر از آن، با قالب ادبی رمان هم شوخی میکند؛ هر کجا که دلش میخواهد جریان قصهگویی را رها میکند و حرفی، سخنی، اشارهای، نکتهای، لطیفهای، مینویسد. خواندن رمان که به پایان میرسد احساس میکنیم حالا درک عمیقتری نسبت به روح، جسم، نژاد، مهاجرت، جنسیت، جنگ، تکنولوژی، و اخلاق، داریم. |
از توکارچوک کتاب کوچکی هم با نام «بچههای سبز» با ترجمه کاوه میرعباسی به فارسی درآمده است. داستان کتاب در قرن هفدهم در لهستان میگذرد. یادداشتی هم درباره این کتاب به قلم سمیه نوری داریم.
تصور کن چنین باشد«ماجرا در بهار ۱۶۵۶ رخ داد، همان هنگام که در لهستان اقامت داشتم» داستان بلند «بچههای سبز» اینطور شروع میشود. ماجرا سالها پیش در اروپایی اتفاق میافتد که درگیر جنگهای داخلی است. این داستان بلند را طبیب درباری روایت میکند که روحیهی علمی و شم محققگونهاش او را به ناظری دقیق برای تمام اتفاقات تبدیل کرده است. |
کتاب جدید توکارچوک «کتابهای جیکوب/یعقوب» (که امسال یکی از شش کاندیدای جایزه بوکر بینالمللی است) به فارسی درنیامده. به همین جهت درباره آن نقدی ترجمه و منتشر کردهایم که آنتونی کامینز در نوامبر 2021 در نشریه گاردین نوشته است.
بخشی از این نقد: «کتابهای جیکوب مثل یک خیالپردازی دیوانهوار به نظر میرسد. با این حال، اینطور نیست. در حالی که غیاب راهنماییهای نویسنده میتواند خواندن را مشکل کند، بیشترین چالش به خاطر گستردگی کتاب ایجاد میشود، زیرا شخصیتها در طول 50 سال کنش، در معرض توجه کتاب قرار میگیرند و از آن خارج میشوند. مهمترین عامل بیثباتکننده این داستان، انفعال و به نوعی بیتفاوتی صدای روایت است که اساساً دست خواننده را برای قضاوت و تفسیر کردن باز میگذارد.
نگاهی به «کتابهای جیکوب» نوشته اولگا توکارچوک«کتابهای جیکوب» را اولگا توکارچوک در سال 2014 در لهستان منتشر کرد اما شش هفت سال بعد بود که جنیفر کرافت آن را به انگلیسی (زبانی که خیلیها در دنیا بلدند، مسلماً بیشتر از لهستانی) برگرداند و کتاب معروفیتی بینالمللی پیدا کرد. کتابی که بسیار هم پرورق است و امسال یکی از کاندیداهای فهرست اولیهی بوکر بینالمللی است. آنتونی کامینز در نوامبر 2021 در نشریه گاردین درباره این کتاب و ویژگیهایش و نویسندهی آن یعنی اولگا توکارچوک (برنده نوبل ادبی سال 2018) ریویویی کوتاه نوشته است. |
اما اگر میخواهید اولگا توکارچوک را بیشتر بشناسید میتوانید به این مصاحبه نیویورک تایمز با او مراجعه کنید. در این مصاحبه نیویورک تایمز از او درباره کتابهایی که میخواند، ژانرهایی که دوست دارد و نویسندگانی که میپسندد سوال پرسیده است. مصاحبه شیرین و جذابی از آب درآمده.
چرا اولگا توکارچوک دوست دارد ترجمههای تی. اس. الیوت را بخوانداولگا توکارچوک برنده نوبل سال 2018 ادبیات حالا به سرشناسترین چهره ادبی لهستان بدل شده است. توکارچوک در 1962 در غرب لهستان به دنیا آمده و ابتدا به روانشناسی اشتغال داشته است. هرچند بعدها گفت «من روانرنجورتر از آن هستم که یک رواندرمانگر باشم.» و به نوشتن روی آورد. ابتدا به شعر و سپس به رمان. در این مصاحبه نیویورک تایمز از او درباره کتابهایی که میخواند، ژانرهایی که دوست دارد و نویسندگانی که میپسندد سوال پرسیده است. مصاحبه شیرین و جذابی از آب درآمده. |
از اولگا توکارچوک رمان «با گاوآهن استخوان مردگان را شخم بزن» هم به فارسی ترجمه شده است. رمانی که خیلیها ممکن است آن را با اقتباس سینماییاش توسط هنرمند هموطن و همجنسش آنییژکا هولند به یاد بیاورند و داستانی جنایی دارد. دو کتاب دیگر با نامهای «کمد» توسط نشر آگه و «خانهی روز، خانهی شب» توسط نشر گویا هم از او ترجمه شده است. درباره این کتابها هم سعی میکنیم در آینده مطالبی داشته باشیم. این پرونه فتح بابی است در شناخت این نویسندهی عمیق به خود ما و به کتابخوانان فارسی زبان.