یک سرگذشتنامهی پرتعلیق
«استپ بیانتها» یکی از سرگذشتنامههای خواندنی است که در آن نویسنده، داستان زندگیاش در نوجوانی را نوشته است. کتاب فقط یک سرگذشتنامه نیست بلکه مخاطبان را با شرایطی که در روسیه و لهستان در جنگ جهانی دوم دارد آشنا میکند، در واقع ماجراهای بیرحمانهای که جنگ عامل ایجاد آن است. این اثر به نوعی ضد جنگ هم محسوب میشود.
«استپ بیانتها» یکی از سرگذشتنامههای خواندنی است که در آن نویسنده، داستان زندگیاش در نوجوانی را نوشته است. کتاب فقط یک سرگذشتنامه نیست بلکه مخاطبان را با شرایطی که در روسیه و لهستان در جنگ جهانی دوم دارد آشنا میکند، در واقع ماجراهای بیرحمانهای که جنگ عامل ایجاد آن است. این اثر به نوعی ضد جنگ هم محسوب میشود.
یک سرگذشتنامهی پرتعلیق
تعداد زندگینامهها و سرگذشتنامههایی که از زبان خود نویسنده برای نوجوانان نوشته شده باشد زیاد نیست و میتوان گفت در مقابل تعداد رمانها و داستانهای نوجوان محدود است. استپ بیانتها یکی از سرگذشتنامههای خواندنی است که در آن نویسنده، داستان زندگیاش در نوجوانی را نوشته است.
استر در لهستان به همراه خانواده در امنیت و رفاه زندگی میکند، اما به محض اینکه جنگ جهانی دوم شروع میشود، امنیت این خانواده به خطر میافتد. سربازان روسی مجبورشان میکنند تا وسایلشان را جمع و خانه را ترک کنند. آنها راه فراری ندارند. دختر نوجوان این کتاب به همراه پدر و مادر و پدربزرگ و مادربزرگش با قطار در واگن چهارپایان در وضعیت دشواری قرار میگیرد و به سیبری منتقل میشود.
استر مشکلات فراوانی را تحمل میکند، این خانواده و همینطور بسیاری از تبعیدشدگان لهستانی برای تامین نیازهای اصلی زندگی خود دچار مشکل میشوند. خواندن این مشکلات نشاندهندهی واقعیت تاریخی و غمانگیزی است که برای مخاطب پرتعلیق است:
ما دستور را اجرا کردیم: بین ما شورشی وجود نداشت، نه آن موقع، نه بعد. بیرون، استپ گسترده و خاموش بود _ در آن وقت صبح حتی صدای یک پرنده هم به گوش نمیرسید_ و این در تقلیل ما به حشرات، شریک جرم پوپراوکا شد.
پوپراوکا به اطلاع ما رساند:«چند ساعت که دوباره این سوت به صدا درآمد بروید دفتر مدیر. آنجا بهتان نان میدهند.»
مادرم رفت که دینامیت منفجر کند، پدرم رفت که گاری براند و مادربزرگم رفت که با بیل سنگگچ جمع کند. حتی یک لحظه هم وقت برای خداحافظی نبود. تا حالا ما شش هفته شبانه روز با هم بودیم، حالا من تنها مانده بودم و دلتنگ و غمزده. من از قافله عقب مانده بودم. دلم برای دوشیزه راشل که همیشه کنارم بود تنگ شده بود. در بهترین شرایط هم من از آن بچههایی نبودم که راحت با همه دوست شوند. احساس میکردم تکهتکه شدهام. (ص.۶۷)
نویسندهی این کتاب هم از سرگذشت اتفاقاتی که برایش افتاده نوشته و هم سعی کرده تا زیادهگویی نکند، به همین خاطر ریتم کتاب تند است و مخاطب خسته نمیشود. با اینکه ممکن است بسیاری از نوجوانان با سرگذشتنامه و یا داستان تاریخی میانهی خوبی نداشته باشند، اما در استپ بیانتها با فضایی روبرو میشوند که با کتابهای دیگر متفاوت است، چرا که این کتاب فقط یک سرگذشتنامه نیست بلکه مخاطبان را با شرایطی که در روسیه و لهستان در جنگ جهانی دوم دارد آشنا میکند، در واقع ماجراهای بیرحمانهای که جنگ عامل ایجاد آن است.
این اثر به نوعی ضد جنگ هم محسوب میشود و نشان میدهد چگونه حیات انسانها خصوصاً زنان و کودکان و نوجوانان به خطر میافتد. برای استر و خانوادهاش اتفاقات زیادی در تبعید اتفاق میافتد، مثلا پدربزرگ استر را از آنها جدا میکنند و مدت زیادی از او بیخبر میمانند. خانوادههای تبعیدشده مدام باید به دنبال محلی برای زندگی بگردند و روزهای زیادی با غذای ناچیز، بدون حمام و در هوای بسیار سرد سیبری به سر ببرند.
شخصیتهای واقعی این کتاب با گرهها و مشکلات زیادی روبرو میشوند، به عبارت دیگر گرهگشاییهای زیاد با یادآوری اینکه اتفاقها واقعی است، جذابیت کتاب را دوچندان کرده است. همچنین ترجمهی استپ بیانتها روان است و احساسات نویسنده را به خوبی منتقل کرده و همین به نزدیک شدن خواننده به ذهنیت نویسنده کمک کرده است:
هردو آرامآرام در زمینهایی که حالا بایر و بیحاصل بود به راه افتادیم، اما چوب من نه چوب الکترونیکی داشت نه خاصیت سیبزمینیسازی. چارهای نبود جز اینکه چهار دست و پا جلو بروم و با انگشت در زمین سرد و سفت کندوکاو کنیم. بوریس کوچولو هم پشت سر من سینهخیز میآمد. آب دماغمان روی زمین میچکید و انگشتهایمان در حد یخزدن بود. سیبزمینیهای سبز کوچک نرسیده برای ما حکم تکههای طلا را داشت و بر آنها قیمت نمیشد گذاشت و هر بار که یکی از آنها را از زمین بیرون میآوردیم فریاد شادی سر میدادیم. سه یا چهار ساعت همینطور ادامه دادیم. (ص.۹۸)
یکی از مزیتهای استپ بیانتها این است که مخاطبان این کتاب تنها نوجوانان نیستند و بزرگسالان هم میتوانند از خواندن آن لذت ببرند و با داستان زندگی پر فراز و نشیب یک نویسنده آشنا شوند.