گول ظاهر سادهاش را نخورید!
کتابهایی هستند که در نگاه اول ساده به نظر میرسند، نگاهی به اسمشان میاندازیم و با خودمان میگوییم از همان اولش معلوم است چه خبر است. اما اگر دیدید که نام نویسندهی کتاب دیوید کالی است، گول اسمهای سادهی کتاب را نخورید. مطمئن باشید که کالی زیر پوست یک اسم به ظاهر ساده و ماجرای معمولی، حرف عمیقی برای گفتن دارد.
کتابهایی هستند که در نگاه اول ساده به نظر میرسند، نگاهی به اسمشان میاندازیم و با خودمان میگوییم از همان اولش معلوم است چه خبر است. اما اگر دیدید که نام نویسندهی کتاب دیوید کالی است، گول اسمهای سادهی کتاب را نخورید. مطمئن باشید که کالی زیر پوست یک اسم به ظاهر ساده و ماجرای معمولی، حرف عمیقی برای گفتن دارد.
معلوم نبود اگر ذوق و پیگیری و روحیهی کنجکاو رضی هیرمندی نبود، چه کسی در این سالها ما را با طیفی از نویسندگان متفاوت کودک و نوجوان آشنا میکرد؟ نویسندگانی که اول با دیدن دنیایشان شوکه میشویم و بعد از این شگفتزدگی لذتبخش، هم ما و هم بچهها، دیگر مشتری پروپاقرص آثارشان به شمار میآییم. از جمله کشفیات جدید رضی هیرمندی، مترجم باسابقهی کودک و نوجوان، دیوید کالی است.
دیوید کالی از نویسندگان نوآور این سالها در اروپا است که از سال ۲۰۰۰ میلادی که شروع به نوشتن برای بچهها کرده، بیشتر از صد کتاب نوشته که تا الان هشت کتابش توسط رضی هیرمندی ترجمه شده و به دست ما رسیده است، و هنوز حداقل نودتایش مانده!
اما از بین این هشت کتاب من دو نمونه را برای معرفی انتخاب کردهام که احتمالا همان کار مشت نمونهی خروار را میکنند. کتابهای تصویری صبح بهخیر همسایه و خرس شمشیر به دست دو تا از کتابهای کالی برای بچههای سالهای اول مدرسه هستند که بخش کتاب کودک و نوجوان نشر چشمه چاپ کرده است.
شاید در نگاه اول اسم کتابها خیلی معمولی به نظرتان بیاید و خوب که نگاه میکنم میبینم سایر کتابهای کالی هم همینطوری هستند، یعنی اسمهایشان از فرط معمولی بودن کمی در برخورد اول آدم را پس میزنند. اما شاید همین یکی از شگردهای این نویسنده باشد، یعنی بیرون کشیدن دنیاهای متفاوت از دل چیزهای خیلی ساده و معمولی. مثلا فرض کنید شما یک روز هوس املت میکنید ولی متوجه میشوید که تخم مرغ ندارید، چه کار میکنید؟
اگر حال و حوصلهی رفتن تا مغازه را نداشته باشید هیچ بعید نیست که سراغ همسایهتان بروید و بخواهید از او یک تخم مرغ قرض کنید. موش قصهی صبح بهخیر همسایه هم دقیقا به همین نیت سراغ توکای سیاه میرود. توکای سیاه تخم مرغ ندارد اما آرد دارد و میداند اگر یک تخم مرغ پیدا کنند با آن آرد میتوانند کیک درست کنند.
حالا موش با توکای سیاه سراغ همسایهی او میروند تا یک تخم مرغ پیدا کنند برای درست کردن کیک. اما سنجابک همسایهی توکای سیاه هم تخم مرغ ندارد، درعوض کره دارد که برای درست کردن کیک لازم و ضروری است. حالا لازم است که سه تایی سری به موش کور بزنند که همسایهی سنجابک است، هرچند او هم تخم مرغ ندارد اما به جایش شکر دارد که یکی دیگر از مواد لازم پخت کیک است.
خلاصه همسایه به همسایه ماجرا پیش میرود تا در نهایت به خفاش میرسند که تخم مرغ دارد و وقتی کیک را آماده میکنند و میخواهند بپزند دست به دامان همسایهی آخر یعنی جغد میشوند که داخل آشپزخانهاش فر وجود دارد.
حالا توکا، سنجابک، موش کور، جوجه تیغی، راکن، مارمولک، خفاش که هرکدام یکی از مواد کیک را آورده بودند و البته جغد که فر آشپزخانهاش را در اختیارشان قرار داده بود بالای سر کیک پخته شده ایستادهاند و میخواهند آن را به تعداد خودشان تقسیم کنند؛ نفری یک سهم برای هرکسی که مشارکتی داشته، کاملا عادلانه. اما صبرکنید، پس چرا موش فراموش شد؟
چون هیچکدام از اجزای کیک، از آرد گرفته تا کشمش یا حتی فر پخت کیک را او نیاورده. اما حقیقت این است که اگر موش اول از همه در جستوجوی تخم مرغ راه نمیافتاد و سراغ همسایهاش نمیرفت، الان چنین کیکی آماده نشده بود.
اکنون راز شگفتانگیز داستان کالی برای ما معلوم میشود، از یک داستان خیلی معمولی به سراغ همسایه رفتن و مشارکت جمعی برای پختن یک کیک، میرسیم به جایی که از خودمان میپرسیم واقعا سهم هرکس در یک ماجرا چهقدر است؟ به اندازهی ارزش مادی چیزی که وسط میگذارد یا به اندازهی فکر یا خواست یا حرکت اول که جریانساز یک ماجرا میشود؟
با این حساب حالا دیگر فریب اسم ساده و معمولی خرس شمشیر به دست را نمیخورید و میدانید که داخل داستان به ظاهر سادهی آن یعنی خرسی که یک شمشیر دارد و خیلی هم به آن مینازد و با آن همه چیز را تکهتکه میکند، قاعدتا یک نگاه و معنای عمیق دیگری وجود دارد. هرچند بنا ندارم سرگذشت این قصه را مثل قبلی برایتان تعریف کنم اما گوشی را دستتان میدهم که شمشیر به دستها روزی میفهمند که دشمن اصلی خودشان، خودشان بودهاند.
در هردو کتاب تصویرسازیها توسط تصویرگران ماهر و با ذوق ویژهای انجام شده. جانلوکا فولی تصاویر کتاب خرس شمشیر به دست را کشیده که برای همین تصاویر برندهی جایزهی کتاب تصویری در کشور کره شده. تصاویر کتاب صبح بهخیر همسایه هم از ماریا دک است که یک تصویرگر لهستانی است با شیوههای سنتی تصویرگری.
قطع هر دو کتاب و ساده و کوتاه بودن جملات داستانها، خواندنشان را برای گروه سنی اوایل دبستان که در اول راه سوادآموزی هستند آسان میکند. و اگر از قیمت کمی گران هر دو کتاب که متاثر از شرایط عمومی اقتصادی است بگذریم، انتخاب خوبی برای آغاز کتابخوانی بچههاست.
اگر این دو کتاب را خواندید، سراغ شش کتاب دیگر دیوید کالی هم بروید و امیدوار باشید که کتابهای بیشتری از او به فارسی ترجمه شود.
2 دیدگاه در “گول ظاهر سادهاش را نخورید!”
با درودهای قلبی و آرزوی تندرستی و سربلندی برای آقای رضی هیرمندی. رضی هیرمندی انسانی توانا در ترجمه ، بویژه ادبیات کودکان و نوجوانان است. ایشان خدمات ارزنده ای در پرورش فکری سالم کودکان و جوانان به جامعه ایران ارایه کرده است . جناب هیرمندی با ترجمه کتاب های با ارزشی از دیوید کلی و … نشان می دهند که هر انسانی می تواند در هر شرایطی نقشی مثبت و مفید داشته باشد و با کارخود به تنویر افکار هم وطنان خود همت گمارد. برای ایشان و خانواده محترمشان آرزوی تندرستی و سربلندی دارم.
ممنون از توجهتان به مقاله و فعالیتهای آقای هیرمندی