گزارشی از پاریس: نمایشگاه سالوادور دالی
وقتی نقاشیها زنده میشوند
این روزها در محلهی یازدهم پاریس و در نزدیکی قبرستان معروف پرلاشز، یک ضیافت دلپذیر برپاست. فقط کافیست از یکی از ایستگاههای متروی پرلاشز و یا سنمور به سمت آتلیهی لومیرها بپیچی تا به دنیای کاملاً متفاوت پا بگذاری و غرق در فضای گیرا و تأثیرگذارش، به کلی از جهان بیرون غافل شوی.
این آتلیه از همان زمان تأسیساش در سال ۲۰۱۸ تصمیم گرفت خودش را وقف هنر دیجیتال کند و نمایشگاههای هنری را با رویکردی کاملاً نو در معرض دید عموم بگذارد. برای شهری مثل پاریس که ۱۳۰ موزه و انبوهی گالری هنری دارد، تصمیم هوشمندانهای به نظر میرسد. در این آتلیه میتوانید وجه دیگری از آثار چهرههای شاخص هنرهای تجسمی که قبل از این نسخههای اصلشان را در موزههای کوچک و بزرگ شهر دیدهاید، با یک شکل و شمایل کاملا متفاوت تماشا کنید؛ در قالب چیدمانهای بصری و گرافیکی که بر روی دیوارهای بلند آتلیه به نمایش درمیآید.
این چیدمانهای گرافیکی با موسیقیهای انتخابی یا موسیقی ساخته برای این نمایشگاه (Original) و نورپردازی حسابشده عجین میشود تا نتیجه به لحاظ حسی تأثیرگذار باشند. جدیدترین نمونه از این نمایشگاهها در آتلیهی لومیرها به نمایش چشماندازی از آثار متنوع سالوادور دالی اختصاص دارد. و این همان ضیافتی است که از چند ماه پیش تاکنون تماشاگران زیادی را به گوشهی پاریس کشانده است.
سالوادور دالی هنرمندی اسپانیایی بود اما نامش با فرانسه بیشتر از کشور زادگاهش پیوند خورده است. فرانسه در فاصلهی دو جنگ جهانی، مهد هنر اروپا بود و دالی هم مثل خیلیهای دیگر خیلی زود سر از کافهها و بعدتر آتلیههای پاریس درآورد. اولین بار در میانهی دههی ۱۹۲۰ برای ملاقات با پابلو پیکاسو و کمی بعد برای معاشرت با دوستانی مثل لوئیس بونوئل و فردریکو گارسیا لورکا تا با هم ایدههای سوررئالیستیشان را در سینما و ادبیات و نقاشی پرورش بدهند.
دالی سالهای زیادی از عمرش را در پاریس گذراند و در گوشه و کنار آن رشد کرد و به یکی از مهمترین چهرههای هنر قرن بیستم تبدیل شد. وقتی دربارهی او صحبت میکنیم پای هنرمند گمنامی در میان نیست که قرار باشد مخاطب با افت و خیزهای زندگی و کم و کیف آثارش آشنا شود. دالی هنرمندی است که به دلیل ماهیت نامتعارف آثارش و ظاهر عجیباش با آن سبیل منحصر به فرد، به یک شمایل هنری تبدیل شده است. شمایلی که حتی کسانی که به طور جدی پیگیر جریانهای هنری قرن بیستم نیستند هم او و آثارش را میشناسند و به احتمال زیاد اگر تصویر یکی از تابلوهای او را ببیند به راحتی بتوانند خالق آن را تشخیص دهند.
بنابراین اگر قرار باشد پای مخاطب به بهانهی مرور آثار دالی به یک مرکز هنری باز شود، شیوهی ارائهی و کیوریتوری نمایشگاه بیشتر از هر چیزی اهمیت پیدا میکند. این همان کاری است که آتلیهی لومیرها در نمایشگاه اخیرش کاملاً به آن بها داده و به همین دلیل نتیجه تا حد زیادی قانعکننده از کاردرآمده است.
نمایشگاه سالوادور دالی که نوزدهم ماه می افتتاح شد و تا دوم ژانویه هم ادامه دارد، از یک «بلکباکس» بزرگ تشکیل شده با دیوارهای بهشدت بلند. وارد آن که میشوی به یک فضای تاریک پا میگذاری که تعداد زیادی ویدئو پروژکتور و باندهای صدا در سقفهای آن نصب شدهاند. با شروع نمایشگاه تصاویر که در واقع یک کلاژ گرافیکی با تعداد زیادی افکتهای سینماییاند روی دیوارها نقش میبندند. شخصیتهای تابلوهای دالی یکی یکی جان میگیرند و روی دیوارها به حرکت درمیآيند. از تابلویی به تابلوی دیگر پرتاب میشوند و گاهی به شکلهایی غیرمنتظره در هم برش میخورند.
ابعاد غولآسای این شخصیتها و المانهای بصری به قدری عجیباند که انگار برای اولین بار است با آنها مواجه میشوی. فرقی نمیکند تصاویر مخصوص به یک تابلوی معروف سوررئالیستی مثل «تداوم حافظه» باشد یا تابلوی «تصلیب» با مضامین پررنگ مذهبی. بر روی این همهي این تصاویر خیرهکننده تعدادی از بهترین آهنگهای پینک فلوید هم به گوش میرسند که کمک میکنند بیشتر در دنیای آثار دالی غرق شوی. تا جایی که احساس میکنی خودت هم جزئی از همان تابلوها و تصاویر هستی و به چیزی جز آنچه در مقابل چشمانت میگذرد یا به گوشات میرسد فکر نمیکنی. به همین دلیل نتیجه به یک تجربهی تمام عیار برای مواجهه با مجموعه آثار دالی تبدیل میشود که بعید است به این زودی از خاطرهی تماشاگرش محو شود.