کتاب نخواهد مرد
کتابدوستی. این ویژگی مشترک اومبرتو اکو و ژان کلود کریر است که به همت ژانفیلیپ دوتوناک در یک گفتگوی دونفره جذاب درباره کتاب شرکت کردهاند. این گفتگوی مفصل که با کمترین دخالت مصاحبهکننده و با تفکیک موضوعی در کتاب از کتاب رهایی نداریم منتشر شده پاسخی است به دغدغههایی چون آینده کتابهای کاغذی، رقابت شکل نو و شکل سنتی کتابها، مسالهی سانسور، کتابهایی که نخواندهایم و غیره.
از کتاب رهایی نداریم
نویسنده: ژانفیلیپ دوتوناک
مترجم: مهستی بحرینی
ناشر: نیلوفر
نوبت چاپ: ۳
سال چاپ: ۱۳۹۸
تعداد صفحات: ۳۰۸
شابک: ۹۷۸۹۶۴۴۴۸۴۷۱۱
کتابدوستی. این ویژگی مشترک اومبرتو اکو و ژان کلود کریر است که به همت ژانفیلیپ دوتوناک در یک گفتگوی دونفره جذاب درباره کتاب شرکت کردهاند. این گفتگوی مفصل که با کمترین دخالت مصاحبهکننده و با تفکیک موضوعی در کتاب از کتاب رهایی نداریم منتشر شده پاسخی است به دغدغههایی چون آینده کتابهای کاغذی، رقابت شکل نو و شکل سنتی کتابها، مسالهی سانسور، کتابهایی که نخواندهایم و غیره.
از کتاب رهایی نداریم
نویسنده: ژانفیلیپ دوتوناک
مترجم: مهستی بحرینی
ناشر: نیلوفر
نوبت چاپ: ۳
سال چاپ: ۱۳۹۸
تعداد صفحات: ۳۰۸
شابک: ۹۷۸۹۶۴۴۴۸۴۷۱۱
در جهان امروزی که آدمها مشتاق بیاعتبار ساختن هر چیز قدیمی هستند، دلدادگی به یک شیء، عادت و عشقی کهنه چگونه خواهد بود؟ آیا آدمی از شوری که قرنها در سر داشته، دست خواهد کشید؟ به نظر شما که با شوری احتمالی به منظور شناسایی یک کتاب، گذارتان به «وینش» افتاده، آیندهی کتابهای کاغذی محبوبتان چه خواهد بود؟ چه سرنوشتی در انتظار میراث نبوغآمیز گوتنبرگ است؟ آیا ما سرانجام کتابخانههایمان را به حافظههای الکترونیک آنچنانی تسلیم خواهیم کرد؟
از کتاب رهایی نداریم پاسخ به همین دغدغههاست. مجموعه گفتگوهای ناب دو کتابباز حرفهای، امبرتو اکو و ژانکلود کریر، که دربارهی کتاب و ماندگاری آن ساعتها از هر دری سخن میگویند. این گفتگو که به همت ژانفیلیپ دوتوناک صورت گرفته، سفری جذاب و حیرتانگیز در کهکشان گوتنبرگ، همراه با این دوستداران و گردآورندگان کتابهای نایاب و قدیمی است.
جلد روی کتاب، تصویری از امبرتو اکو و ژانکلود کریر را نشان میدهد. امبرتو اکو، رماننویس و منتقد ادبی ایتالیایی را اغلب کتابخوانهای ایرانی با رمان نام گل سرخ میشناسند و ژانکلود کریر نیز با فیلمنامههای مهمش در تاریخ سینما، معرف حضور بسیاری از سینمادوستان وطنی است. این دو نفر علاوه بر کار در زمینههای مختلف ادبی، سالها از عشاق و گردآورندگان کتاب بودهاند و در این مسیر گنجینههای بینظیری را پدید آوردهاند.
کتاب با یک پیشگفتار از دوتوناک دربارهی محتوای آن آغاز میشود. پس از آن، او در فصلهایی مجزا این گفتگوها را تحت عناوین مختلف به دنبال هم میآورد تا خواننده بتواند قطعات بحث را به راحتی در کنار هم بچیند. عناوین هر فصل اغلب از میان همین گفتگوها بیرون آمده و برخی از آنها به اندازهی خود محتوای مطالب، جذاب و دوستداشتنی هستند.
گفتگو با جملاتی از کریر آغاز میشود و در پایان با اکو پایان میپذیرد. جای خوشوقتی است که محتوای صحبتهای ارزشمند این دو نفر با حرافیهای معمول مصاحبهگران، ضایع و کسالتبار نمیشود. دوتوناک در طرح سوالات بسیار حسابگرانه عمل میکند. حضور او در طول گفتگوها کاملا نامرئی و غیرخودنمایانه است و در عین حال توانسته گفتگو را در مسیر درست خود هدایت کند.
اجازه دهید بدون اتلاف بیشتر وقت به سراغ محتوای این کتاب ارزشمند بروم.
گفتگو با عنوان نویدبخش «کتاب نخواهد مرد» شروع میشود. این که فناوری مدرن بر شکل سنتی کتاب پیروز نخواهد شد. اکو با تاکید بر ناپایداری فناوری، برتری کتاب را این چنین توضیح میدهد: «دیدیم که ابزارهای مدرن به چه سرعتی از دور خارج میشوند… برتری کتاب را به همه اشیائی که صنایع فرهنگی ما در سالهای اخیر به بازار فرستادهاند به طور علمی ثابت کردهایم.» (ص۴۲) اکو برای روشن شدن قضیه، از ابزارهایی چون چرخ، قاشق و قیچی مثال میزند و استدلال میکند که اینها به دلیل متناسب بودن با بدن انسان، هنوز شکل اولیهی خود را حفظ کردهاند.
بنابراین کتاب هم به واسطهی حالت دست انسان بهترین شکل خود را به دست آورده است. (ص۱۹و۲۱) کریر نیز معتقد است که ما هنوز میتوانیم متنی که پنج قرن پیش چاپ شده است را بخوانیم. اما خواندن cd rom بدون استفاده از رایانههای قدیمی ممکن نیست. (ص۲۸) به نظر میرسد این نتیجهگیری بسیاری از عشاق کتاب را راضی و امیدوار کند.
فصل «ذکر نام همهی شرکتکنندگان در نبرد واترلو» به مسالهی حجم بالای اطلاعات میپردازد. اینکه با حافظهی نامحدود الکترونیکی چه میکنیم؟ خصوصا در حال حاضر که اینترنت بدل به انباری از اطلاعات بی در و پیکر شده است. ژان کلود در پاسخ به این سوال، میگوید که دانش به تنهایی بیفایده است و تنها راه ممکن را شناخت و تبدیل دانش به تجربهای از زندگی میداند. (ص۸۲) اکو هم حفظ نام شرکتکنندگان نبرد واترلو را مثال میزند. او میگوید دانستن همهی جزئیات ضرورت ندارد. هر چند که حافظه و به خاطر سپردن برخی جزئیات منجر به استقلال فکری فرد خواهد شد. (ص۷۰)
فصل «کتابهایی که ناگزیر باید به دستمان برسد» از فصلهای مورد علاقهی من است. سرشار از داستانهایی جالب دربارهی سماجت جستجوگران کتاب. ژان کلود تعبیر جالبی از این گروه دارد: اصطلاح «چشم خبره».
او میگوید: «همیشه علاقهی خاصی به چشم خبره داشتهام، چشمی که که دیدن را آموخته، چشمی که منتظر فرصت است.» (ص۱۴۶) این جستجوگران همانهایی هستند که حتی در میان انبوه زبالهها، اصل جنس را پیدا میکنند. در واقع اینها ناجیان واقعی کتابهای نایابند. البته در میان کتابهایی که از زیر سنگ هم راهشان را به آینده پیدا میکنند، کتابهایی هم هستند که از بخت بد، برای همیشه نیست و نابود میشوند.
اکو به تراژدیهای باشکوهی که در کتاب «فن شعر» ارسطو از آنها یاد شده، اشاره میکند. او میگوید بسیاری از این کتابها حتی از کتابهای برجای ماندهای چون آثار سوفوکل و اریپید هم باارزشتر بودهاند. اما نویسندگانشان نتوانستهاند با دسیسهچنینی، ستایش معاصرانشان را برانگیزند و در حافظهی تاریخ باقی بمانند. (ص۱۵۳)
به هر حال ستایش معاصران، شهرت نویسندگان و حتی شیطنتهای دزدان کتاب، همواره باعث شدهاند کتابهایی به آینده راه یابند.
گویا موضوع حماقت، از موضوعات مورد علاقهی کریر و اکو است. در فصل «ستایش حماقت» شما شاهد گفتگوهای پرشور این دو نفر هستید. به نظر شما جویندگان کتاب در جستجوی چه جور کتابهایی هستند؟ شاهکارها؟ بهترینها؟ خیر! باید بدانید که این دو نفر بخش بزرگی از تلاش خود را صرف جستجو و شناخت کتابها و نویسندگان احمق کردهاند!
حتی ژان کلود اثری دارد با عنوان «فرهنگ حماقت». او این علاقه را این طور توضیح میدهد: «به نظر ما، مطالب احمقانهای که دربارهی سیاهان، یهودیان، چینیها، زنها و هنرمندان بزرگ نوشته شده به مراتب گویاتر از تحلیلهای هوشمندانه است.» (ص۱۹۶) البته که کتابها سرشار از حماقتهای نویسندگان خود هستند. اکو میگوید: «وقتی که به گفتگو دربارهی حماقت میپردازیم، به یک معنی این موجود نیمه نابغه-نیمه ابله را ستایش میکنیم.» (ص۲۰۵)
از دیگر فصول جالب این کتاب «سانسور با آتش» است. میدانیم که کتابها از دیرباز نماد آزادیبیان بودهاند. به همین دلیل سانسور کتاب با آتش، سابقهای کهنه در جوامع بشری دارد. در طول تاریخ فاتحان، انقلابیون، اخلاقگرایان و چه بسا دیوانگان، همواره قصد جان کتابخانهها را کردهاند. گاه به بهانهی ویرانی یک تمدن، گاه به بهانهی نابودی یک اندیشه و گاه در جهت تطهیر جامعه.
این فصل حاوی گفتگوها و داستانهای تاریخی و نیز خاطراتی جالب دربارهی سانسور کتاب است. خصوصا ژان کلود که دانش تاریخی پرباری دربارهی جوامع مختلف خصوصا ایران و خاورمیانه دارد. نکتهی جالب این فصل نام بردن از اینترنت به عنوان ناجی کتاب از شر سانسورچیان است. اما با وجود این ناجی تازهنفس، سانسورچیان همچنان به سانسور ادامه میدهند. اکو به جنبهی نمادین این کار اشاره کرده و در این باره میگوید: «مامور سانسور میداند که نمیتواند همهی نسخههای یک کتاب ممنوع را نابود کند.
اما با این کار میخواهد خود را آفریدگاری جلوه دهد که قادر است جهان را، و ادراکی از جهان را، در آتش بسوزاند.» (ص۲۳۵) در ادامهی این بحث از نویسندگانی نام برده میشود که به خاطر دشمنی با یک اندیشهی مخالف، رای به نابودی کتابی دادهاند و بالاخره نویسندگانی که تیشه برداشته و به ریشهی خود زدهاند. کسانی چون کافکا که اقدام به سوزاندن کتابهایشان کردهاند.
«کتابهایی که نخواندهایم» هم فصل دلپذیری است و حدس میزنم اهالی فرهنگ را درگیر خواهد کرد. سوال این است: آیا یک فرد بافرهنگ باید همهی کتابهایی را که میشناسد، خوانده باشد؟ (ص۲۴۷) پاسخ منفی است. گفتگو در این باره به فهم معنای دقیق کتابخانه میانجامد.
راستی کتابخانه چیست؟ ژان کلود: «کتابخانه لزوما از کتابهایی که خواندهایم یا حتی روزی خواهیم خواند، تشکیل نمیشود… کتابخانه از کتابهایی به وجود میآید که میتوانیم، یا احتمالا خواهیم توانست بخوانیم، حتی اگر هرگز آنها را نخوانیم.» (ص۲۶۱) همین پاسخ کافیست تا بدون عذاب وجدان از کنار کتابهای نخواندهی کتابخانهتان عبور کنید. مگرنه؟
درباره نگاه اومبرتو اکو به این مساله میتوانید کتابخانه به روایت اومبرتو اکو را در سایت وینش بخوانید.
«پس از مرگمان کتابخانهمان چه خواهد شد؟» این موضوع فصل پایانی است. پرسشی شخصی که مستقیما به خود اکو و ژان کلود و جهانی که ساختهاند مربوط میشود.
شما اگر جای این دو نفر بودید چه میکردید؟ چگونه گنجینهی خود را از گزند روزگاران نگاه میداشتید. روزگاری که آتش، سانسور و حماقت همچنان دشمن قسمخوردهی کتابها باقی خواهند ماند.
یک دیدگاه در “کتاب نخواهد مرد”
معرفی خوبی بود. مشتاق شدم کتابش رد بخونم.ممنونم