موجودیت ناموجود یک شوالیه
برای یاری در حمایت از کتابفروشیهای محلی این گزینه را انتخاب کنید.
موسسه گسترش فرهنگ و مطالعاتبرای تهیه سریع کتاب از کتابفروشیهای آنلاین این گزینه را انتخاب کنید.
انتشارات آگاه 30book بزودی بزودی بزودی بزودیایتالو کالوینو در سهگانهی «نیاکان ما» -«بارون درختنشین»، «ویکنت دونیمشده» و «شوالیه ناموجود» – شخصیتهایی عجیب خلق کرده است: بارونی که بالای درخت زندگی میکند، ویکنتی که از وسط به دو نیم شده اما زنده میماند و یک شوالیهی ناموجود. کالوینو جنگهای صلیبی را بستری طنزآمیز برای رمان «شوالیهی ناموجود» قرار داد. طنز کتاب در این است که شخصیتهایش زیاد خودشان را جدی میگیرند، حتی وقتی از اساس وجود ندارند. کتاب معرکهای مسخره را تصویر میکند که هیچیک از شعارهای پرطمطراق آن مفهومی واقعی پیدا نمیکنند، افسانههایی که وقتی زیر ذرهبین حقیقتبینی میروند، نه تقدس دارند، نه زهد، نه پارسایی و نه حتی سلحشوری و حماسهآفرینی.
شوالیه ناموجود
نویسنده: ایتالو کالوینو
مترجم: پرویز شهدی
ناشر: چشمه
نوبت چاپ: ۱۱
سال چاپ: ۱۴۰۰
تعداد صفحات: ۱۷۵
شابک: ۹۷۸۹۶۴۳۶۲۰۵۱۶
ایتالو کالوینو در سهگانهی «نیاکان ما» -«بارون درختنشین»، «ویکنت دونیمشده» و «شوالیه ناموجود» – شخصیتهایی عجیب خلق کرده است: بارونی که بالای درخت زندگی میکند، ویکنتی که از وسط به دو نیم شده اما زنده میماند و یک شوالیهی ناموجود. کالوینو جنگهای صلیبی را بستری طنزآمیز برای رمان «شوالیهی ناموجود» قرار داد. طنز کتاب در این است که شخصیتهایش زیاد خودشان را جدی میگیرند، حتی وقتی از اساس وجود ندارند. کتاب معرکهای مسخره را تصویر میکند که هیچیک از شعارهای پرطمطراق آن مفهومی واقعی پیدا نمیکنند، افسانههایی که وقتی زیر ذرهبین حقیقتبینی میروند، نه تقدس دارند، نه زهد، نه پارسایی و نه حتی سلحشوری و حماسهآفرینی.
شوالیه ناموجود
نویسنده: ایتالو کالوینو
مترجم: پرویز شهدی
ناشر: چشمه
نوبت چاپ: ۱۱
سال چاپ: ۱۴۰۰
تعداد صفحات: ۱۷۵
شابک: ۹۷۸۹۶۴۳۶۲۰۵۱۶
برای یاری در حمایت از کتابفروشیهای محلی این گزینه را انتخاب کنید.
موسسه گسترش فرهنگ و مطالعاتبرای تهیه سریع کتاب از کتابفروشیهای آنلاین این گزینه را انتخاب کنید.
انتشارات آگاه 30book بزودی بزودی بزودی بزودیجنگ است. ارتش فرانسه در پای حصار سرخفام پاریس استقرار یافته و منتظر است که نبرد با کفار شروع شود. شارلمانی میخواهد از اصیلزادگان دلاور سان ببیند و در همین سطور ابتدایی اولین معمای داستان خودش را نشان میدهد. یکی از اصیلزادگان وجود ندارد! یعنی وجود دارد، وجودش یک زرهی توخالی سفید است که حرف میزند! جسمی در آن زره نیست! صورت و دست و پا و گوشت ندارد. خالی است. یک شوالیه که هم هست و هم نیست، یک شوالیهی ناموجود!
مگر میشود چیزی که وجود ندارد، یعنی یک زرهی خالی، حرف بزند و شوالیه باشد؟! آن هم یک شوالیهی وظیفهشناس، یک فرماندهی جنگی که افتخارات زیادی دارد و به هیچ دستور و فرمانی از سمت مافوقش نه نمیگوید. شاید هم راز شوالیه شدن و ماندن در همین وظیفهشناسی و فرمانبری باشد، شاید هم نباشد. سؤال اینجاست که وقتی تو اساساً «ناموجود» هستی باید چه کار کنی که در دنیای «موجود»ها به حساب بیایی؟
وقتی شارلمانی از راه میرسد و ضمن سان دیدن از ارتش از تک تک افراد میخواهد کلاهخود زره را بالا بزنند که صورتشان مشخص شود، کسی که صورتی برای نمایش ندارد، باید چطور رفتار کند؟ وقتی جوانانِ تازهواردِ ارتش میآیند و تقاضا میکنند که در محضر شوالیه بیاموزند، چطور؟ آموختن از کسی موجود نیست، عجیب و حتی کمی ترسناک است.
عجیبتر اما این است که در جهان داستانی کالوینو همهی اینها و حتی فراتر از آن ممکن است. دیوانهای سر از اردوی ارتش در میآورد و برای از سر باز کردنش به او میگویند مهتر شوالیه باش. همه میدانند که از دیوانه، مهتر فرمانبرداری در نمیآید، ولی شوالیه، که به وظایفش مقید است، سعی میکند او را همه جا دنبال خود بکشاند و تعلیم دهد.
شوالیهای که وجود ندارد سر میز شام رسمی سران ارتش مینشیند و به جای خوردن غذا، تکههای نان را گلوله کرده و تظاهر به خوردن میکند. او حتی مصرانه تقاضا دارد که ظروف پیش رویش را مرتب عوض کنند. آب گوشت را در کاسهای میریزد و سیبزمینی را در بشقابی مجزا و خودش را مشغول میکند. هرچه باشد او باید نشان دهد عضوی از این جامعه است، حتی اگر موجود نباشد!
شوالیهی ناموجود حتی میتواند محبوب زنی واقع شود که پا به دنیای سپاهیگری گذاشته، جنگندهی شجاعی که زن بودن او را در ارتش امپراتوری زبانزد کرده است. همه میخواهند نظرش را جلب کند؛ اما این زن، که اصلاً به خاطر علاقه به همهی چیزهای دشوار، دقیق و خشن به سمت ارتش کشیده شده، دل در گرو آن کسی سپرده که نیست.
عاشق شوالیه آژیلوف ناموجود شده، چیزی را میخواهد که وجود ندارد و همین حسادت دیگران را تحریک کرده است.. شوالیه شاید بتواند خودش را از عشق سوزان برادامانت زیبا حفظ کند، اما آیا از افشای راز موجودیت ناموجودش هم سربلند خارج میشود؟ اصلاً او چطور شوالیه شده است؟
مطرح شدن راز شوالیه شدن آژیلوف نقطهی اوج رمان ایتالو کالوینو است. او در نیمهی ابتدایی کتاب قصهای مرموز تعریف میکند. شخصیتها را به میدان میآورد و آنها را به کار میگیرد بدون اینکه به سؤالاتی که دربارهشان در ذهن خواننده ایجاد میشود، پاسخ دهد. راز شوالیه شدن آژیلوف در صحنهای طرح میشود که سران ارتش، شوالیهها و رزمندهها برای شام رسمی دور هم جمع شدهاند.
ضیافت است. اصیلزادگان دسته دسته از راه میرسند. لباسهای مهمانی زیبایی بر تن دارند. غذاهای معطر روی میزها چیده شده و صحبتها گل انداخته است. در میانهی هیاهوی جامها و صحبتها، جنگجویی از جا بلند میشود و آژیلوف را به چالش میکشد. حالا که پرسش به طور عیان مطرح شده، او ناچار است از موجودیت ناموجودش دفاع کند.
باید راه بیفتد و ثابت کند آنچه منجر به مقام شوالیهگری شده تصادف و دروغ نبوده است. شروع این حرکت نقطه آغازی است برای حل معما هایی که تا اینجا در رمان طرح شدهاند. خواننده میفهمد که هرکدام از آن شخصیتها چرا به میدان آمدند و چه رسالتی بر دوششان است، چطور به یکدیگر مربوط میشوند و در نهایت سرانجامشان چه خواهد بود.
باید بتوانی با حقیقت مواجه شوی و برای اثباتش بجنگی، اما این هم کافی نخواهد بود. اولین تلنگر که به پیکرههای توخالی یا خودفریفته وارد شود، دیگر هیچ چیز مثل سابق نخواهد ماند. همهچیز بیشتر طنزآمیز و حتی مسخره به نظر میآید. نظمها دگرگون میشود و زندگی میان حقیقت و دروغ های طنزآمیزِ درهمتنیده اگر غیرممکن نباشد، سخت خواهد بود.
همهی اینها تنها در صورتی میتوانند کمی معنادار باشد که یک راوی به هوشمندی راوی رمان «شوالیهی ناموجود» آنها را روایت و به خواننده یادآوری کند: «هیچ صفحهای ارزشمند نیست مگر آنکه پشت آن زندگی در تپش باشد». جستجوهایی که زندگی در آنها میتپد، حتی اگر به سرانجام مورد انتظار نرسند، همچون دایرههایی روی آب پخش میشوند و هرگز خاکستر نخواهد بود.
شاید به همین دلیل راوی داستان علیرغم آن که که معتقد بود آدم مینویسد و روحش را از دست میدهد، این داستان را روایت کرده باشد. او نوشت و به نظر میرسد تنها کسی باشد که در انتهای رمان از میان آن همه حقایق موجود و ناموجود، سربلند خارج شده باشد!