چرا انسانها اینگونه رفتار میکنند؟
«چرا انسانها اینگونه رفتار میکنند؟ این پرسشی است که درنهایت، مجموعهی علومِ رفتاری (اعم از روانشناسی، روانپزشکی، مردمشناسی و زیرشاخههای آنها) مشترکاً در تلاش هستند که به آن پاسخ دهند. پاسخهایی که تاکنون به این پرسش داده شده نه یکتا است و نه موردِ توافقِ همهی متخصصان. روانشناسیِ تکاملی اما ادعا دارد که «دانشی یکپارچه برای توضیحِ سازوکارهای ذهنیِ این گونهی عجیب از نخستیسانانِ دوپا» -یعنی ما انسانها- ارائه میکند. کتاب «روانشناسی تکاملی: دانشی نوین در کاوش ذهن» ترجمه دو فصل از کتابی است که دیوید باس نوشته و در انتشارات راتلج به چاپ رسیده است.
«چرا انسانها اینگونه رفتار میکنند؟ این پرسشی است که درنهایت، مجموعهی علومِ رفتاری (اعم از روانشناسی، روانپزشکی، مردمشناسی و زیرشاخههای آنها) مشترکاً در تلاش هستند که به آن پاسخ دهند. پاسخهایی که تاکنون به این پرسش داده شده نه یکتا است و نه موردِ توافقِ همهی متخصصان. روانشناسیِ تکاملی اما ادعا دارد که «دانشی یکپارچه برای توضیحِ سازوکارهای ذهنیِ این گونهی عجیب از نخستیسانانِ دوپا» -یعنی ما انسانها- ارائه میکند. کتاب «روانشناسی تکاملی: دانشی نوین در کاوش ذهن» ترجمه دو فصل از کتابی است که دیوید باس نوشته و در انتشارات راتلج به چاپ رسیده است.
«چرا انسانها اینگونه رفتار میکنند؟ [1]» اگر بخواهیم یک پرسشِ مهم مطرح کنیم که مجموعهی علومِ رفتاری (اعم از روانشناسی، روانپزشکی، مردمشناسی، روانشناسی-تکاملی و زیرشاخههای آنها) مشترکاً در تلاش هستند که به آن پاسخ دهند به چنین چیزی میرسیم: «چرا انسانها اینگونه رفتار میکنند؟» پاسخهایی که تاکنون به این پرسش داده شده نه یکتا است و نه موردِ توافقِ همهی متخصصان. روانشناسیِ تکاملی اما ادعا دارد که «دانشی یکپارچه برای توضیحِ سازوکارهای ذهنیِ این گونهی عجیب از نخستیسانانِ دوپا» -یعنی ما انسانها- ارائه میکند.
دیوید باس برای تأکید بر اهمیتِ روانشناسیِ تکاملی تمثیلی بهیادماندنی به کار میبرد. تصور کنید که شما یک مریخی هستید که از زمین دیدن میکنید تا متداولترین پستاندارانِ بزرگ – انسان ها – را مطالعه کنید. در این سفر متوجه میشوید که رشتهای علمی به نام روانشناسی وجود دارد که به مطالعهی انسانها اختصاص داده شده است؛ بنابراین به یک دانشگاه مراجعه میکنید تا به صحبتهای برخی از روانشناسان گوش دهید تا ببینید چه چیزی کشف کردهاند.
اولین چیزی که متوجه می شوید این است که انواعِ مختلفی از روانشناسان وجود دارند که نامهای متفاوتی دارند. برخی خود را «روانشناسِ شناختی» مینامند که به مطالعهی چگونگیِ پردازشِ اطلاعات در مغز مشغول هستند. برخی خود را «روانشناسِ اجتماعی» مینامند و به مطالعهی تعاملات و روابطِ بینِ فردی میپردازند.
گروهی خود را «روانشناسِ رشد» مینامند و اینکه چگونه انسانها از نظرِ روانی در طولِ زندگیِ خود تغییر میکنند را بررسی میکنند. گروهی دیگر خود را «روانشناسِ شخصیت» مینامند و عمدتاً بر تفاوتهای بینِ افراد تمرکز میکنند، گرچه برخی از آنها طبیعتِ انسان را هم مطالعه میکنند. بعضی خود را «روانشناسِ فرهنگی» مینامند و تفاوتهای شگفتانگیزی را بینِ فرهنگهای فردگرایانه مانند ایالاتِ متحده و فرهنگهای جمعی مانند ژاپن برجسته میکنند؛ و برخی خود را «روانشناسِ بالینی» مینامند و راههای درمانِ اختلالِ عملکردِ ذهن را مطالعه میکنند.
به عنوانِ یک مریخی، ممکن است این تقسیمبندیهای ریزبینانه کمی عجیب به نظرتان بیاید. برای مثال رفتارِ اجتماعی قطعاً نیازمندِ پردازشِ اطلاعات است، پس چرا روانشناسیِ اجتماعی از روانشناسیِ شناختی جداست؟ یا تفاوتهای فردی، قطعاً در طولِ زمان ایجاد میشوند و بسیاری از مهمترین تفاوتهای فردی ماهیتِ اجتماعی دارند، پس چرا روانشناسیِ شخصیت از روانشناسی رشد و روانشناسی اجتماعی جداست؟
شما می خواهید درکِ یکپارچهای از این گونهی عجیب به نام هوموساپیِنس-ساپیِنس را به همکارانِ مریخیِ خود منتقل کنید. شما میخواهید تمامِ بینشهای مهمی را که روانشناسان کشف کردهاند حفظ کنید، اما نمیخواهید به تقسیمبندیهای ریزبینانه که به نظرِ شما تا حدی قراردادی و اختیاری است بچسبید.
«از آنجایی که تکامل از طریقِ انتخابِ طبیعی تنها فرآیندِ شناخته شدهای است که قادر به ایجادِ طراحیِ پیچیدهی ارگانیکِ عملکردی است؛ به نظر میرسد روانشناسیِ تکاملی تنها فرانظریهی قابلِ دوام است که برای ادغام همهی این زیرشاخهها به اندازهی کافی قدرتمند است. این فرانظریهای است که به دنبالِ ارائهی درکِ یکپارچه از مکانیسمهای ذهنی است که این گونهی عجیب از نخستیهای دوپا را توصیف میکند.»
کتاب روانشناسی-تکاملی: دانشی نوین در کاوشِ ذهن نوشتهی دیوید باس پروفسورِ دانشگاهِ تگزاس در ایالاتِ متحده است. نسخهی اصلیِ کتاب با عنوانِ « Evolutionary Psychology: The New Science of the Mind» حدودِ هزار صفحه دارد (دقیقاً 996 صفحه) و ویراستِ ششمِ آن در سالِ 2019 میلادی توسطِ بزرگترین و پرکارترین ناشر در رشتههای علوم انسانی و علوم اجتماعی (راوتلج [2]) چاپ شده است. ترجمهی فارسیِ بخشی از کتاب به قلمِ آرش حسینیان در سال 1394 شمسی توسطِ انتشاراتِ مثلث منتشر شد. حسینیان در مقدمه میگوید:
«کتابِ حاضر، ترجمهی بخشِ اول و دومِ کتابِ روانشناسیِ تکاملی به قلم دیوید باس است که ویرایش چهارم آن در سال 2012 توسط انتشارات پیِرسون منتشر شده است.[…] اگر زمانه یاری دهد بخشهای بعدیِ این کتاب نیز در قالب چند جلد به فارسی برگردانده خواهد شد.» که شاهد بودیم زمانه یاری داد و اربابِ زمانه نه.
بخشِ اول کتاب روانشناسی تکاملی با عنوانِ «بنیانهای روانشناسیِ تکاملی» از سالها پیش از آن که زیستشناسی علمِ مهمی باشد شروع میشود. در این بخش نویسنده با جزئیاتِ کتابِ درسیِ دبیرستان و به شیرینیِ یک رمانِ علمی-تخیلی دربارهی علمِ زیستشناسی پیش و پس از نظریهی تکامل بحث میکند. بعد از آن به سراغِ توضیحِ این نظریه میرود؛ نظریهای که اگر در دانشگاه زیستشناسی نخوانده باشیم حتماً در فهمش اشتباه میکنیم (گاه حتی اگر زیستشناسی خوانده باشیم هم).
اما شرحِ دیوید باس بر پایههای این نظریه گرهگشا خواهد بود و با طرحِ «بدفهمیهای رایج در باب نظریهی تکامل» حتی با تحصیلاتِ غیرِ مرتبط هم تا حدِ قابلِ قبولی با این نظریه آشنا میشویم. سپس ویلیام جیمز، زیگموند فروید، بروس فردریک اسکینر و چند روانشناسِ مشهورِ دیگر را مختصراً زیرِ عنوانِ «نقاطِ عطفِ رشتهی روانشناسی» بررسی میکند.
نویسنده در فصلِ دوم (همچنان از بخش اول) ارتباطِ نظریهی تکامل -که یک نظریهی زیستشناسی است و کاملاً در عالمِ جسم بیان میشود- را با روانِ انسان -که ظاهراً متفاوت از عالمِ جسمانی است- مطرح میکند. همچنین نشان میدهد که چگونه دانشمندان با روشِ علمی به نظریهی تکامل نقد میکنند و چگونه به نقدها پاسخ میدهند و چرا این نظریه به کارِ روانشناسان میآید. در بخشِ دوم با عنوانِ «مسائلِ بقا» دورنمایی از آنچه در بقیهی کتاب خواهیم خواند ارائه میشود.
باس ما را با ماشینِ زمانش به محیطِ سازگاریِ تکاملی [3] میبرد و در میانِ ساواناهای (جنگلهای کم درختِ) آفریقا ما را با شیوهی تفکرِ اجدادمان آشنا میکند. سیستمِ تفکری که تا به امروز هم در آن قالب فکر میکنیم، بدونِ این که خودمان از آن آگاه باشیم.
متأسفانه نسخهی فارسیِ کتاب روانشناسی تکاملی در پایانِ بخش دوم تمام میشود. بخشِ سوم کتاب روانشناسی تکاملی با عنوانِ «چالشهای آمیزشِ جنسی و جفت شدن»، بخشِ چهارم: «چالشهای والدینی و خویشاوندی» و بخشِ پنجم: «مشکلاتِ زندگیِ گروهی» هر یک به نوبهی خود دری از درهای دانشِ بشری را به روی ما باز میکنند که خواندنشان برای هر ذهنِ کنجکاوی لذتبخش است.
لازم نیست حتماً متخصصِ روانشناسی باشیم یا تحصیلاتِ دانشگاهیِ مرتبط با رفتارشناسی داشته باشیم؛ همین که دلایلِ رفتارهای انسانها برایمان جالب باشد و کنجکاو باشیم که بدانیم «چرا انسانها اینگونه رفتار میکنند؟» میتوانیم از خواندنِ این کتاب لذت ببریم و چه بسا در زندگی روزمره از آن استفاده کنیم.
حال که اندکی با روانشناسیِ تکاملی آشنا شدیم شاید پرسشِ دیگری به ذهنمان برسد. فهمیدیم که چرا انسانها اینگونه رفتار میکنند؛ مثلاً فهمیدیم که چرا علیرغم اینکه امروزه اتوموبیلها بیشتر از خزندهها انسانها را میکشند، ولی همچنان انسانها از مار و عنکبوت بیشتر از پریزِ برق و اتوموبیل میترسند. یا اینکه چرا ارتفاعِ ساختمان را وقتی بالای آن ایستاده باشیم بیشتر تخمین میزنیم (نسبت به اینکه پایینِ ساختمان ایستاده باشیم).
یا اینکه چرا به راحتی میتوانیم از خوراکیهای تلخ پرهیز کنیم اما در برابرِ خوردنِ شیرینیهای رنگارنگ و همبرگرهای چرب انقدر بیاختیاریم. و یا با اینکه سقوطِ هواپیما بسیار کمتر از تصادفاتِ جادهای است باز هم مردم از سوار شدن به هواپیما بیشتر از سوار شدن به اتوموبیل میترسند. خب، حالا که چه؟ به عبارتِ دیگر روانشناسیِ تکاملی دقیقاً به چه دردی میخورد؟ به این پرسشِ معتبر در بررسیِ کتابِ «دلایلِ خوب برای احساسهای بد» پاسخ میدهم.
[1] Why do people behave the way they do?
[2] Routledge
[3] Environment of Evolutionary Adaptation