سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

اشتراک گذاری این مقاله در فیسبوک اشتراک گذاری این مقاله در توئیتر اشتراک گذاری این مقاله در تلگرام اشتراک گذاری این مقاله در واتس اپ اشتراک گذاری این مقاله در لینکدین اشتراک گذاری این مقاله در لینکدین

این قطار هیچ‌ وقت به من نمی‌رسد

مارین سورسکو شاعر، نمایش‌نامه‌نویس و نقاش فقید رومانیایی یکی از آن دست هنرمندانی است که شعرش نماینده‌ی فراز و نشیب‌های زندگی مردم سرزمینش است. او از اندوهی حرف می‌زند که منحصر به خودش نیست. بلکه حاصل زیستن در رومانی است. حاصل شرایط پس از جنگ و تاریکی کشورهای شرق اروپا. سورسکو ساده و بی پیرایه حرف می‌زند. اما سادگی‌اش هدفمند است. سهل و ممتنعی است که به مدد تمثیل و کنایه و آیرونی قوت یافته و زبان او را منحصر به فرد کرده است.

 

 

 

 

 

آیا زادگاه یک شخص می‌تواند دلیلی بر اثرگذاری هنر او باشد؟ هنر از کجای روح آدمی سرچشمه می‌گیرد؟ آن‌جا که زخم‌ها و تلخی‌های وجود رسوب کرده‌اند و در شمایلی متفاوت تبلور یافته‌اند؟ بی‌شک جایی که در آن متولد می‌شویم، هویت می‌یابیم و خودمان را یکی از مردم آن سرزمین می‌دانیم که با یک زبان، یک فرهنگ، یک تجربه مشابه زیستی در کنار هم بوده‌ایم در تعیین آن که هنر ما نماینده‌ی چه چیزی باشد موثر است.

مارین سورسکو شاعر، نمایش‌نامه‌نویس و نقاش فقید رومانیایی یکی از آن دست هنرمندانی است که شعرش نماینده‌ی فراز و نشیب‌های زندگی مردم سرزمینش است. او از اندوهی حرف می‌زند که منحصر به خودش نیست. بلکه حاصل زیستن در رومانی است. حاصل شرایط پس از جنگ و تاریکی کشورهای شرق اروپا:

 

رومانیایی‌ها غمگین روی باروبنه‌شان می‌نشینند

و حسرت خانه‌تان را گوش می‌کنند

به زبانی که نمی‌شود ترجمه کرد

 

سورسکو از وطن نمی‌گوید، شعر او نماینده‌ی روحیه‌ی ناسیونالیستی نیست بلکه از غمی می‌گوید که باعث و بانی‌اش جبر جغرافیایی است. وقتی که می‌نویسد: «ما آدم بزرگ‌های خیلی بزرگ / که حتی یک‌بار هم روی یخ میان دو جنگ سر نخورده‌ایم…» نشان می‌دهد که چطور او و مردمش با حسرت و دردی مشترک بزرگ شده‌اند، پیر شده‌اند و تلخی زندگی آن‌ها را حتی از آمدن روزی بهتر مأیوس کرده است.

گواه این حرف طنز و طعنه‌ای است که در جای‌جای شعر سورسکو می‌توان دید. طنزی که نمی‌خنداند، بلکه به گریه وامی‌دارد. شاید برای شناخت نمونه‌ای خوب از گروتسک در ادبیات، شعر سورسکو مثال قابل توجهی باشد:

 

خدا به پتروس خاطرنشان کرده است

اگر سرزمینی را فراموش کردم، به من بگو:

برای خدا، یک سرزمین یعنی چند کیلومتر

چند کیلومترِ کوچک‌تر از یک نخود.

برای خدا، نادیده‌گرفتن یک نخود کاری ندارد.

وقتی برای سرکشی به زمین بیاید، می‌گویم:

خداوندا ما را از قلم انداخته‌ای، نه در تقویم ازلی‌ات

بلکه در همه‌ی عمر من

 

سورسکو ساده و بی پیرایه حرف می‌زند. اما سادگی‌اش هدفمند است. سهل و ممتنعی است که به مدد تمثیل و کنایه و آیرونی قوت یافته و زبان او را منحصر به فرد کرده است. در مقدمه کتاب آمده «او زبان صریح مردی را که در خیابان با شما رو به رو می‌شود به کار می‌گیرد و به آن تجسم می‌دهد؛ دست‌هایش را با وحشت بالا می‌برد و چشمکی نمایشی به شما می‌زند.» این سادگی مانند زبان مردی روستایی صادقانه و واقع‌گراست.

 

Marin Sorescu
مارین سورسکو

 

آن‌چه میان سورسکو و شاعران پساجنگ اروپای شرقی مشترک است، گنجینه لغاتی است که به عمد روزمره و صریح و پیش‌پاافتاده انتخاب شده است؛ اما همین واژگان سطحی در بافت تمثیل‌های سورسکو، علیه ویژگی‌های ذهنی وابسته به خودشان شورش می‌کنند. به همین دلیل می‌توان او را در زمره شاعران «سوسیالیست-رئالیست» دانست.  

با این حال خصوصیت شعر او در این دو کلمه محدود نمی‌شود. او که تا دم آخر زندگی‌اش دست از نوشتن نکشید با نگاهی پخته و عاری از آرمان‌گرایی ما را با زندگی حقیقی و رنج‌های حقیقی مواجه می‌کند و باور دارد که وعده‌ها همیشه وعده می‌مانند.

تقدیرگرایی در شعر سورسکو مشهود است. او می‌داند که تلاش برای تغییر جامعه و سرنوشت کاری از پیش نمی‌برد چون در محدوده‌ی اختیارات او نیست. این‌که شاعر در شعرهای زیادی خودش را به جای اشیا یا در ارتباط درونی با اشیا می‌گذارد و از زبان آن‌ها سخن می‌گوید تنها از رویکرد تمثیلی او نمی‌آید بلکه یکی از نشانه‌‌های همین بی‌اختیاری است. علاوه کنید بر این نوع نگاه، بیماری‌های رنج‌آور او را که دمی رهایش نکردند و فرصت حیاتی بی‌دغدغه را از او گرفتند.

 

در اعماق دریا در یک صدف پنهان شده‌ام

اما فراموش کرده‌ام کدام صدف بود.

هر روز به دل دریا می‌روم

با دست همه جا را زیر و رو می‌کنم

که خودم را پیدا کنم

گاهی فکر می‌کنم ماهی غول پیکری

مرا بلعیده است

و حالا همه جا را جستجو می‌کنم

که کمکش کنم باقی مانده‌ام را هم ببلعد.

 

شعر او لااقل برای ما که تجربه‌های تلخ جمعی‌مان کم نیست بسیار قابل درک است، اما باید اعتراف کرد که زیر آوار آن‌همه اندوه و بدبینی، سورسکو امیدش را از دست نمی‌دهد. یعنی هنوز نوری کم‌رمق و ضعیف بر روزهای او می‌تابد و همین امر شعرهایش را از فروغلتیدن در سیاهی مطلق بازمی‌دارد.

 

مارین سورسکو
مجسمه مارین سورسکو

 

ترجمه کتاب که در عین وفاداری به متن تلاش کرده شاعرانگی آن را در زبان مقصد حفظ کند، آن‌قدر قابل قبول هست که برخلاف بسیاری از ترجمه‌های شعر ما را با خود همراه کند و از لذت مواجهه با اثر هنری نکاهد.

مجموعه در نیم کره‌ی من شب شده بود گزیده‌ی شعرهای مارین سورسکو به انتخاب و ترجمه سینا کمال‌آبادی است. او در سال 94 نیز مجموعه دیگری از این شاعر به نام ابرم در آسمان درد می‌کند را توسط نشر مشکی منتشرکرده بود. این بار در این کتاب علاوه بر بیست شعری که از کتاب ابرم در آسمان درد می‌کند انتخاب شده‌اند چهل شعر دیگر از مجموع آثار او را ترجمه و به کتاب حاضر افزوده است.

 

روزی می‌رسد

که باید زیر خودمان

یک خط سیاه بکشیم

و حساب کتاب کنیم.

لحظه‌های کوتاهی که می‌شد شاد باشیم

لحظه‌های کوتاهی که می‌شد خوب باشیم

لحظه‌هایی که می‌شد بی‌نظیر باشیم

چند لحظه‌ای

کوه‌ها و درخت‌ها و دریاچه‌هایی را ملاقات کردیم

(یعنی حالا کجا هستند؟ یعنی زنده‌اند؟)

جمع همۀ اینها می‌شود آینده‌ای طلایی

که قبلاً زندگی‌اش کرده‌ایم

زنی که دوستش داشتیم

به اضافۀ همان زن

که دوستمان نداشت

می‌شود صفر

حاصل یک چهارم زندگی

که به تحصیل گذشت

می‌شود هزاران هزار کلمۀ پوشالی

که حالا برایمان از سکه افتاده‌اند

و نهایتاً یک تقدیر

به اضافۀ یک تقدیر دیگر

(این یکی از کجا آمد؟)

می‌شود دو

(یکی را می‌نویسیم و یکی را نگه می‌داریم

کسی چه می‌داند شاید دنیای دیگری هم در کار باشد)

 

 

 

 

  این مقاله را ۳۴ نفر پسندیده اند

اشتراک گذاری این مقاله در فیسبوک اشتراک گذاری این مقاله در توئیتر اشتراک گذاری این مقاله در تلگرام اشتراک گذاری این مقاله در واتس اپ اشتراک گذاری این مقاله در لینکدین اشتراک گذاری این مقاله در لینکدین

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *