جان غریب اندر جهان
برای یاری در حمایت از کتابفروشیهای محلی این گزینه را انتخاب کنید.
موسسه گسترش فرهنگ و مطالعاتبرای تهیه سریع کتاب از کتابفروشیهای آنلاین این گزینه را انتخاب کنید.
انتشارات آگاه بزودی 30book بزودی بزودی بزودیجانِ غریب داستانی واقعی است و در عین حال داستانی است که انگار بیرون از واقعیت روزمره ما جریان دارد و در فضایی وهمی میگذرد. کارویژه این داستان احضار اوهام و اشباح پرسهزننده در آن به دنیای واقعی است. انکار و پاک کردن گذشته با بینام و نشان کردن آن، واقعیت گذشته را مهآلود کرده و شکلی وهمی به آن داده است. نویسنده جانِ غریب در صدد روبهرو کردن خواننده با آن گذشته منتشر شده در امروز است: آزاد، شخصیت اصلی داستان که سرنوشت غریبی دارد نمیتواند آن گذشته را فراموش کند؛ نویسنده جانِ غریب ما را به دنیای او دعوت میکند.
جانِ غریب داستانی واقعی است و در عین حال داستانی است که انگار بیرون از واقعیت روزمره ما جریان دارد و در فضایی وهمی میگذرد. کارویژه این داستان احضار اوهام و اشباح پرسهزننده در آن به دنیای واقعی است. انکار و پاک کردن گذشته با بینام و نشان کردن آن، واقعیت گذشته را مهآلود کرده و شکلی وهمی به آن داده است. نویسنده جانِ غریب در صدد روبهرو کردن خواننده با آن گذشته منتشر شده در امروز است: آزاد، شخصیت اصلی داستان که سرنوشت غریبی دارد نمیتواند آن گذشته را فراموش کند؛ نویسنده جانِ غریب ما را به دنیای او دعوت میکند.
برای یاری در حمایت از کتابفروشیهای محلی این گزینه را انتخاب کنید.
موسسه گسترش فرهنگ و مطالعاتبرای تهیه سریع کتاب از کتابفروشیهای آنلاین این گزینه را انتخاب کنید.
انتشارات آگاه بزودی 30book بزودی بزودی بزودیدایرهای را در نظر بگیرید که داخل یک دایره دیگر قرار گرفته است و این دو دایره هم خود داخل یک دایره دیگر هستند و به همین ترتیب، تعداد زیادی دایره تو در تو وجود دارد. اگر فرض کنیم کسی که وسط کوچکترین دایره ایستاده، دایره دوم، سوم، چهارم و… را نمیبیند، تصورش این است که اتفاقات داخل دایره کوچک است که بر زندگی او تاثیر میگذارند و به آن شکل میدهند.
این در حالی است که اتفاقاتی که توی دایره اول میافتد خود تحت تاثیر و چه بسا پیامد وقایع دایره دوم و آن اتفاقات هم پیامد وقایع دوایر تو در توی دیگر است. پا بیرون گذاشتن از دایره اول و باز شدن چشم انسان اسیر در دایره کوچک به دلایل وقایع، هم کوششی است برای دانایی و هم فرد را دچار دلهره و هراس میکند، آنقدر که ممکن است دچار شیدایی شود و سر به بیابان بگذارد؛ یا در داستان «جان غریب» سر به جنگل.
کتاب جان غریب، نوشته ملاحت نیکی رمانی با لایهبندی دقیق است. نویسنده شخصیتهای داستانش را در همان دوایر تو در تویی قرار داده که توصیف کردیم و سیر تحولات داستان چیزی نیست جز حرکت شخصیتهای داستان به ویژه شخصیت اصلی آن از دایره جهان و زندگی خود به دوایر دیگر؛ حرکتی نه از آن دست حرکتها که در ادبیات روزمره آن را پیشرفت مینامیم که بیشتر نوعی آگاهی یافتن اضطرابآور و هراس انگیز. شخصیت اصلی رمان جانِ غریب هر چه بیشتر به سرنوشت تاریخی، طبقاتی، اجتماعی و سیاسیاش آگاه میشود، غریبتر میشود و مایوستر.
قتل در کمال خونسردی
کتاب جان غریب داستان یک قتل در کمال خونسردی است که پیچیدگیهای خودش را دارد و در نهایت شخصیت اصلی داستان یعنی آزاد را در موقعیت جدیدی قرار میدهد.
آزاد جوانی است که از شهری شمالی به تبریز آمده تا در رشتهای فنی درس بخواند. در جریان اعتراضات دانشجویی او گرفتار کمیته انضباطی، تعلیق و بلاتکلیفی میشود و نهایتاً در حالی که هم کلاسیها و همفکرانش همه از مخمصه جسته و فارغالتحصیل شدهاند او معلق مانده است؛ معلق از این نظر و معلق به این دلیل که دختری که دوستش داشته دیگر توی دانشگاه و تبریز نیست و او هم میلی برای رفتن به جایی دیگر حتی به زادگاهش ندارد.
آزاد اتفاقی در یک کارخانه مشغول به کار میشود، اما وضعیت آن کارخانه از نظر روابط بین کارگران و همچنین مدیران، وضعیت پیچیدهای است که نهایتاً به قتل یکی از مدیران میانجامد؛ قتلی که جوری برنامهریزی شده که به گردن آزاد بیفتد. از این نظر ما با داستانی تا حدی معمایی و ماجرامحور روبهرو هستیم، هر چند رویکرد نویسنده جانِ غریب صرفاً اینطور نیست و او از خلال روایت اتفاقات، روی روابط شخصیتهای مختلف به ویژه آدمهای توی کارخانه تمرکز میکند.
نیکی تصویری درخشان از یک محیط صنعتی خشک و آدمهایی ارائه میدهد که کارگرانی استثمار شده، گرفتار مشکلات مالی و خانوادگی، مجبور به تن دادن به کاری کمابیش سخت و کم فایده از نظر مالی و البته آدمهایی با آرزوهای کوچکِ برآورده نشده و سرگرمیها و تفریحات ساده و پیش پا افتاده هستند.
نفرین خاک سیاه
کتاب جان غریب اما داستان نفرین سیاه دامون است: نفرین خاک سیاه.
در خلال روایت اتفاقی که برای آزاد میافتد، ما با گذشته او هم آشنا میشویم.
جانِ غریب را میتوان داستانی دانست که در چند روز اتفاق میافتد؛ از روز سیزده به در که قتل نقدلو، یکی از مدیران کارخانه رخ میدهد تا شروع پرسوجو و گمانه زنی درباره قاتل که آزاد را متوجه میکند همه چیز جوری برنامهریزی شده تا قتل گردن او بیفتد و به همین خاطر تصمیم میگیرد فرار کند و از کشور خارج شود. تمام این وقایع در مدت کوتاهی در حد چند روز میگذرد.
این را میتوان همان دایره کوچکی دانست که وسط دایرهای بزرگتر قرار گرفته است. وارد دایره دوم که شویم داستانِ یک سال زندگی آزاد را میشنویم؛ از زمانی که وارد کارخانه میشود تا وقتی از ترس قاتل شناخته شدن پا به فرار میگذارد و این روایت چند روزه و یکساله هم در دل دایرهای بزرگتر از اتفاقات و وقایع قرار دارد. اینجاست که پای سیاهدامون به قصه باز میشود.
«زمین جنگل را گودبرداری کرده بودند و خاکها را ریخته بودند توی ماشینهای سنگین تا از شهر خارج کنند […] شایع شد که خاک ایازخورده و نورندیده، کود خوبی است و مردم رفتند و نایلون و کیسه پر کردند و توی باغچهها و گلدانها ریختند. آن سال گلهایی رویید با بویی غریب و ناآشنا و میوه درختهای باغچه، تلخ و نارس، پیش از فصلش ریخت. دوباره حرف نحوست جنگل افتاد روی زبان مردم شهر.» صفحه ۸۹.
«گاهی باد خاک پوک و خشک شدهاش را پخش میکرد روی شهر. روی سر اهالی شهر. توی حلقوم مردم شهر که با هر نفس فرو میدادند آنچه باد آورده بود از پیشکشی خاک. خاک مردارهای کهنه. شهر مردارخوار.» صفحه ۹۱.
«من فراری بودم از جنگل و مادر و قبرهای بینام و نشان و گذشته و همه این چیزها.» صفحه ۹۲.
سیاهدامون جنگلی غریب است؛ جایی نفرین شده و بدشگون که باد که غبارش را بلند کند و به شهر بیاورد، نحوست همه جا را میگیرد. آنجا گورستانی بینشان است؛ گورستانی که مردگانی را که نباید اسم و رسمی داشته باشند در خود جای داده؛ پدر آزاد یکی از آن مردگان بینشان است و مرگ او و سپردنش به خاک سیاهدامون زندگی بیوه جوان و پسر خردسالش را با کرختی و تلخی ویرانکننده مواجه کرده است.
آن مرگ، آن خاکسپاری، آن جنگل که زن گمان میکند گور شوهرش آنجاست و حتی وقتی خبر میرسد که دارند درختان جنگ را میخشکانند تا ساختمانسازی کنند بیل به دست دنبال پیدا کردن گور شوهرش میرود، همه اینها گذشته آزاد هستند؛ همان دایره بزرگتر که دوایر کوچکتر اکنون را در خود جای داده اند. به این ترتیب داستان جانِ غریب روایتگر رنجی مزمن و دردی تاریخی میشود: داستان دهههای تلخ کشتار، گورهای بینشان و بازماندگانی که کاری جز رنج کشیدن ندارند.
نیکی حتی پا را از این فراتر میگذارد و دایره وقایع تاثیرگذار روی شخصیت اصلی داستانش را بزرگتر کرده و اتفاقات قبل تولد او را هم در موقعیت کنونیاش دخیل میکند؛ وقتی پدر و مادرش جوانان پر شور و آرمانگرایی بودهاند که جذب ایدئولوژیهای عدالتخواهانه و مبارزه با فقر و دیکتاتوری شدهاند. سرنوشت یکی از آن جوانها مرگ و گوری است بینشان، دیگری در سوگ شوهر جوانمرگش تا مرز جنون رفته و دیگری در دیار غربت سعی میکند همه چیز را فراموش کند.
داستانی گزیدهگو با نثری تاثیرگذار
داستان کتاب جان غریب اجرای بینقصی دارد. نویسنده با نثری شسته و رفته و با اجتناب از زیادهگویی خواننده را فصل به فصل دنبال خودش میکشاند و با پیش رفتن داستان گرهها خود به خود و طبیعی باز شده و درام به صورت بینقصی شکل میگیرد. نیکی به خوبی توانسته لایههای مختلف داستانش را بر هم منطبق کند و بیآنکه بیش از حد به بعد خاصی از داستان پر و بال بدهد، داستانی سیاسی، فلسفی، تاریخی و واقع گرایانه بنویسد.
در واقع او در حالی که روایتگر اتفاقات سیاسی است، واقعیت تلخ و زمخت طبقاتی از جامعه را نشان میدهد که تحت استثمار کارفرمایان بیسواد، مزور، پول دوست، طمع کار و بیاخلاق هستند. همزمان داستان جستاری فلسفی درباره سرنوشت انسان، تقدیر، اجبار، عشق و… است.
میتوان آخرین نوشته نیکی را که پیش از این مجموعه داستان محراب سانتاماریا و رمان پدرکشی را منتشر کرده، رمانی توصیف کرد که در آن با خلق موقعیتها و تصویرهای ناب، درهمتنیدگی واقعیت و وهم امکانپذیر شده است. جانِ غریب داستانی واقعی است و در عین حال داستانی است که انگار بیرون از واقعیت روزمره ما جریان دارد و در فضایی وهمی میگذرد.
کارویژه این داستان احضار اوهام و اشباح پرسهزننده در آن به دنیای واقعی است. انکار و پاک کردن گذشته با بینام و نشان کردن آن، واقعیت گذشته را مهآلود کرده و شکلی وهمی به آن داده است. با وجود این، گذشتهی مهآلود و وهمی حضوری غیر قابل چشمپوشی در دنیای ما دارد. نویسنده جانِ غریب در صدد روبهرو کردن خواننده با آن گذشته منتشر شده در امروز است: آزاد، شخصیت اصلی داستان که سرنوشت غریبی دارد نمیتواند آن گذشته را فراموش کند؛ نویسنده جانِ غریب ما را به دنیای او دعوت میکند.
جان غریب اندر جهان