کتابی دربارهی یکی از شاهکارهای ادبیات روسیه
اندیشه به مرگ و معنای آن، بیماری و سلامت، خانواده و مناسبات انسان با بستگان درجه یکاش مسائلی همگانی هستند که امروز هم به قوت خود قابلدرک و لمساند. از اینجاست جذابیت رمان کوچک مرگ ایوان ایلیچ با وجود اینکه نزدیک صدوسی سال از زمان نگارش آن میگذرد. کتاب شامل متن داستان و تفسیر مفصل آن است.
اندیشه به مرگ و معنای آن، بیماری و سلامت، خانواده و مناسبات انسان با بستگان درجه یکاش مسائلی همگانی هستند که امروز هم به قوت خود قابلدرک و لمساند. از اینجاست جذابیت رمان کوچک مرگ ایوان ایلیچ با وجود اینکه نزدیک صدوسی سال از زمان نگارش آن میگذرد. کتاب شامل متن داستان و تفسیر مفصل آن است.
کتابی دربارهی یکی از شاهکارهای ادبیات روسیه
مرگ ایوان ایلیچ از مشهورترین آثار لِئو / لِف تولستوی (۱۸۲۸-۱۹۱۰) نویسندهی شهیر روس است که با وجود حجم اندکش (ترجمهی فارسیاش در کتاب مورد بحث ما ۸۱ صفحه)، در کنار جنگ و صلح و آنا کارنینا (هر دو رمانهای بزرگ چندصد صفحهای) یکی از شاهکارهای او و یکی از کلاسیکهای داستان کوتاه به شمار میآید (هرچند اندازهاش از یک داستان کوتاه معمولی بیشتر است).
مرگ ایوان ایلیچ در سال ۱۸۸۶ بعد از دو رمان یادشده و پیش از داستانهای سونات کرویتزر و رستاخیز (هر دو در سال ۱۸۸۸) نوشته شده و اولین اثر داستانی نویسنده بعد از دوران تحول فکریاش و روآوری به برداشت جدیدی از مسیحیت و نگاهی تازهای به زندگی گذشتهاش است. این اثر بارها به فارسی ترجمه شده است. کاظم انصاری (مترجم بسیاری از آثار مهم ادبیات روس به فارسی)، سروش حبیبی، احمد گلشیری، صالح حسینی از کسانی هستند که این کتاب را ترجمه کردهاند.
مرگ ایوان ایلیچ داستان زندگی یک بوروکرات ردهی میانی دستگاه قضایی روسیه اواخر سدهی نوزدهم را تعریف میکند که در چهلواندی سالگی به بیماری لاعلاجی مبتلا میشود. نزدیکی به مرگ و مشاهدهی بیتفاوتی زن و فرزندان و همکارانش او را دچار بحرانهای روحی و اندیشیدن دربارهی زندگی گذشتهاش میکند.
فصلهایی از کتاب به ترسیم این زندگی گذشته اختصاص یافته که تشکیل شده است از ارتقاهای اداری در دستگاه قضایی، سروسامان دادن به یک زندگی مرفه، غرق کردن خود در کار برای گریز از گذران اوقات با خانواده و بازی ورق. او وقتی به گذشته نگاه میکند جز دوران کودکی و چند صباحی بعد از ازدواج با همسرش، اوقات خوشی در زندگیاش نمییابد.
به این میاندیشد که آیا درست زندگی کرده است؟ به این میاندیشید که انسان چرا باید رنج بکشد؟ خدا اصلاً برای چه او را آفریده است و اکنون چرا رنجش میدهد؟ مناسبات ایوان ایلیچ با پزشکان نیز با جزئیات تمام به تصویر کشیده شده است؛ این که پزشکان نمیفهمند رنج او تنها موضوع جسم او نیست. بسیاری از مفسران گفتهاند که غرض از مرگ در عنوان کتاب نه مرگ جسمی قهرمان کتاب در انتهای قصه، بلکه سراسر زندگی اوست.
و اصلاً شاید مرگ قهرمان در انتهای کتاب معنایش تولدی نو باشد. بخصوص که ایوان در انتهای زندگیاش نوری میبیند. این نگاه به مرگ و زندگی بیارتباط نیست با رویآوری تولستوی به تفسیر خاص خودش از مسیحیت و نگاه انتقادی تند او از همین موضع به زندگی طبقات مرفه جامعهی روسیه تزاری.
خُب اینها، اندیشه به مرگ و معنای آن، بیماری و سلامت، خانواده و مناسبات انسان با بستگان درجه یکاش همه مسائلی همگانی هستند که امروز هم به قوت خود قابلدرک و ملموساند. از این جاست جذابیت کتاب با وجود این که نزدیک صدوسی سال از زمان نگارش آن میگذرد. البته میتوان با نتیجهگیری تولستوی موافق نبود، اما این چیزی از قوت توصیف دقیق او از فرایند وخیمتر شدن بیماری و نزدیکی مرگ نمیکاهد.
برخیها گفتهاند که کتاب تقسیمبندی دقیقی از مراحل نزدیک شدن بیمار به مرگ و هضم آن ارائه داده است. مرحلهی انکار بیماری، مرحله خشم، مرحله تسلیم و رضا و سرانجام در آغوش کشیدن مرگ.
کتاب تولستوی و مرگ: یک تفسیر از سه قسمت اصلی تشکیل شده است: کتاب آموزشی کوچکی از گَری جان Gary R. Jahn با عنوان «اندیشهی مرگ در آثار تولستوی» (عنوان انگلیسی کتاب: The Death of Ivan Ilich: An Interpretation ) که در سال ۱۹۹۳ در مجموعهی کتابهای راهنمای ادبیات انتشارات توِین (Twayne’s Masterwork Studies) منتشر شده است. ترجمهی ایرج کریمی از این متن، ۱۱۰ صفحه از کتاب مورد بحث ما را به خود اختصاص داده است.
سپس مجموعهای از عکسها و وقایعنگاری زندگی نویسندهی پرآوازهی روس که حدود ۳۰ صفحه میشود و سرانجام متن داستان مرگ ایوان ایلیچ که موضوع بحث اصلی کتاب است به ترجمهی کاظم انصاری. کتاب تولستوی و مرگ: یک تفسیر کلاً ۲۳۰ صفحه است، اما بسیار قطورتر از کتابی به این حجم به نظر میرسد و دلیل آن انتخاب کاغذ صخیم است که به نظرم توجیهی ندارد، بخصوص برای چاپ متنهای اصلی. ناگفته پیداست که به دلیل این انتخاب قیمت کتاب افزایش یافته و این امر مغایرت دارد با هدف تجدید انتشار ادبیات کلاسیک که تشویق مردم به خواندن این آثار است.
توصیه میکنم اول داستان مرگ ایوان ایلیچ را بخوانید بعد به سراغ تفسیر آن بروید که در ابتدای کتاب چاپ شده است. همان طور که گفتم این داستان از بهترینهای ادبیات کلاسیک روس و جهان است. این که چرا ترجمهی کاظم انصاری برای گنجاندن در این کتاب انتخاب شده است برای من روشن نیست. بدون اینکه وارد بحث مقایسهی ترجمههای فارسی اثر با یکدیگر بشویم، دست کم این را میتوان گفت که ترجمههای دیگر جدیدترند و به زبان فارسی امروز نزدیکتر. در مقدمهی ایرج کریمی دلیل انتخاب این متن چنین آمده است:
«… ترجمهی انصاری روح ادبی ویژهای دارد که سه ترجمهی دیگر از آن بیبهرهاند. … حس تراژیکی در این ترجمه وجود دارد که براستی در ترجمههای دیگر وجود ندارد. … »
البته این موضوع قابلبحث است، اما به هر رو ایرج کریمی این ترجمه را انتخاب کرده است. ( که دلیلش میتواند مسائل مربوط به کپی رایت نیز باشد.) البته او در همان مقدمهی خود به برخی از کاستیهای ترجمهی انصاری نیز اشاره کرده است.
روی جلد کتاب نام مترجم آن درشتتر از نام نویسنده خودنمایی میکند. ایرج کریمی فیلمساز و منتقد سینمایی مهم و محبوبی است که در سال ۱۳۹۴ زودهنگام از دنیا رفت. او دستی نیز در کار ترجمه داشت و سینمادوستان با مقالات او در ماهنامهی فیلم آشنا هستند. او در نوشتهها و مقالاتش نثری روان و شیوا داشت که متاسفانه در ترجمهی حاضر به چشم نمیخورد. کافیست به طور اتفاقی صفحاتی از کتاب را انتخاب کنید و صرفاً نثر فارسی آن را (فارغ از مقابلهی آن با متن انگلیسی) بخوانید تا حرفم را تصدیق کنید. من در این جا یکی دو جمله از صفحه ۴۹ را نقل میکنم.
« … موضوع وقتی حساستر میشود که او از شیوههای شکایت که رسماً برای رسیدگی به همچه نارواییهایی طراحی شده استفاده میکند و قضایا وخیمتر میشود. … از همه بدتر، اعادهی موقعیت ایوان در وزارتخانه و ترفیعاش هم حاصل تاخت دیگر بخت و تصادف در دنیای اداری و ارتقای مقام نامنتظره و ناگهانی اوست. این «ثمرهی» خوش ـ بختانهی تاختوتاز امر نامنتظره در زندگی ایوان البته چنان تسکینی به او میدهد که بتواند پیشبینیناپذیر بودنِ آن را نادیده بگیرد. …. »
سخن بر سر ارتقای مقام ایوان است در دستگاه قضایی که حاصل خوشاقبالی و تصادف بوده نه تابع قواعد پیشبینیپذیر. و این امری است که ایوان را مشوش میسازد. گمانم خواننده تصدیق میکند که استفاده از کلماتی مانند «همچه» و بعد «تاخت» در یک پاراگراف و از دیگر سو ترکیبی چون «ثمرهی خوشبختانه» با یک غلط احتمالاً تایپی، دلچسب نیست.
برایم این پرسش پیش میآید که با توجه به این که سه سال از مرگ او میگذرد، ترجمهی کار در چه وضعیتی و در چه زمانی در اختیار ناشر قرار گرفته است؟ آیا متن فارسی ترجمه به عنوان متن نهایی مورد تائید کریمی بوده است، یا متن در شکلی که نهایی نبوده توسط بستگان یا دوستانش در اختیار ناشر قرار گرفته است؟ انتظار داشتم توضیحات در این باره را در مقدمهی ناشر بخوانم اما چیزی نیافتم.
دربارهی نویسندهی کتاب گری جان هم در مقدمهی ناشر و نویسنده چیزی نیامده است. با جستوجویی در گوگل دریافتم که او استاد زبان و ادبیات روس در دانشگاه مینهسوتا و متخصص آثار تولستوی است و جز این کتاب و گردآوری کتاب دیگری دربارهی مرگ ایوان ایلیچ اثر دیگری ندارد.
کتاب او یک کتاب درسی است برای دانشجویان ادبیات و خواندنش برای علاقهمندان تولستوی جذاب خواهد بود. دو فصل نخست زمینهی تاریخ و اهمیت مرگ ایوان ایلیچ را شرح میدهند. فصل سوم دربارهی واکنش منتقدان ادبی زمان انتشار کتاب چه در روسیه و چه در کشورهای اروپایی است. در فصل چهارم، گری جان دوازده فصل مرگ ایوان ایلیچ را به سه دسته تقسیم کرده است. او ما را توجه میدهد که چگونه هر چه جلوتر میرویم، این فصلها کوتاهتر و از نظر جغرافیایی محدودتر میشوند.
چهار فصل اول مدت زمانی چهلواندی ساله از زندگی قهرمان داستان ایوان ایلیچ در جغرافیای گستردهای از روسیه به تصویر کشیده است و سه فصل آخر روی چند هفتهی آخر عمر او متمرکز شده و از نظر مکانی او را در حالی که به نیمکتی در گوشهی اتاقش محدود شده نشان میدهد. فصلهای ۵ تا ۸ به بررسی دقیق متن اختصاص یافته. در دو فصل آخر تصویری از الگوهای فُرمی کار و در نهایت ارتباط مضامین آن با سایر آثار تولستوی در همان دوره از زندگیاش، ارائه شده است.
نویسنده به انگیزهی دانشگاهی و آموزشی کارش آگاهی دارد و میخواهد تصویر جامعی بدهد به دانشجو در این باره که دربارهی کتاب چه گفته شده است، چرا کتاب مهم است، و توجه او را به جزئیات و ریزهکاریهای متن جلب کند و در این کار حقیقتاً موفق است.
اما حُسن مهم کتاب این است که با اختصاص بخشی قابلتوجهی از کتاب به تصاویر جذابی از تولستوی و خانواده و دوستانش، انگیزهای میشود برای مطالعه اثری ارزشمند توسط نسل جوان و خوانندگان نو.
نقدی بر داستان مرگ ایوان ایلیچ را در اینجا بخوانید.
یک دیدگاه در “کتابی دربارهی یکی از شاهکارهای ادبیات روسیه”
مرگ ایوان ایلیچ کتاب بسیار زیبا و پر مفهومی است ممنون از توضیحات مفید و خوبتان