کتابهایی برای آدمهای ناموفق
خوانندگان این نوع کتابها بیشتر کسانی هستند که در پی موفقیت در حرفه یا کسبوکار خود هستند. شاید با کمی اغماض بتوان گفت که خوانندگان این کتابها آدمهای ناموفق هستند. انبوه مردمانی که آرزوهای بزرگ در سر دارند و به آنها نمیرسند. یا آزمودهاند و شکست خوردهاند. یا تازه میخواهند شروع کنند و در این کتابها دنبال راهنمایی میگردند. علت فروش فوقالعادهی این کتابها هم همین است. آنها قشری را مخاطب گرفتهاند که بسیار پرشمار است
خوانندگان این نوع کتابها بیشتر کسانی هستند که در پی موفقیت در حرفه یا کسبوکار خود هستند. شاید با کمی اغماض بتوان گفت که خوانندگان این کتابها آدمهای ناموفق هستند. انبوه مردمانی که آرزوهای بزرگ در سر دارند و به آنها نمیرسند. یا آزمودهاند و شکست خوردهاند. یا تازه میخواهند شروع کنند و در این کتابها دنبال راهنمایی میگردند. علت فروش فوقالعادهی این کتابها هم همین است. آنها قشری را مخاطب گرفتهاند که بسیار پرشمار است
کتابهایی برای آدمهای ناموفق
این که بازار کتاب ایران تابعی است از فهرست پرفروشهای آمریکا و غرب، بیش از همه در عنوانهای کتابهای خودیاری و روانشناسی عامهپسند نمود پیدا میکند. وقتی بازار آن سوی اقیانوس پر از کتابهایی دربارهی هوش هیجانی میشود، به تبع آن بازار کتاب ایران هم در موجی از این دست کتابها غرق میشود.
اما خوانندهی این کتابها چه کسانی هستند؟ این کتابها در یک کلام به خوانندگان خود میآموزند موفقیت در زندگی ــ و بخصوص در کسبوکار ــ تنها با عقل و منطق به دست نمیآید و برای این که در زندگی ــ و کسبوکار ــ موفق باشیم باید از احساسات و عواطف خود نیز بهره بگیریم.
کتابهای #هوش-هیجانی یا عاطفی معمولاً یک بخش علمی دارند که در آن شرح داده میشود مرکز عواطف در کدام ناحیهی مغز جا گرفته و از این قبیل و بعد از این مقدمات میرسند به رهنمودهایی در این باره که چطور با مردم رابطه عاطفی خوب برقرار کنیم، از شکستهایمان درس بگیریم، ناامید نشویم، انعطاف داشته باشیم و… .
به همین سبب خوانندگان این نوع کتابها بیشتر کسانی هستند که در پی موفقیت در حرفه یا کسبوکار خود هستند. شاید با کمی اغماض بتوان گفت که خوانندگان این کتابها آدمهای ناموفق هستند. انبوه مردمانی که آرزوهای بزرگ در سر دارند و به آنها نمیرسند. یا آزمودهاند و شکست خوردهاند. یا تازه میخواهند شروع کنند و در این کتابها دنبال راهنمایی میگردند. علت فروش فوقالعادهی این کتابها هم همین است.
آنها قشری را مخاطب گرفتهاند که بسیار پرشمار است و با زبانی به آنها سخن میگویند که ساده است و از چشماندازی سخن میگویند که وسوسهانگیز است و همهی اینها را به قیمتی نسبتاً ارزان یک جا به آنها عرضه میکنند.
آیا این حرفها به این معناست که این کتابها مفید نیستند و کلاه سر مردم میگذارند. نه. میتوانند برای کسانی مفید باشند. حرفهایی که آنها میزنند و توصیههایی که میکنند توصیههای بدی نیست. خوانندگان کتابها هم احتمالاً این را میدانند. اما این کتابها در قالبی علمی و به شکل فرموله و منظم همینها را بیان میکنند و این گاهی میتواند مفید باشد.
این که در مقابل شکست ناامید نشویم، این که گمان نکنیم اگر ریاضیات و فیزیکمان خوب نیست نمیتوانیم در زندگی به جایی برسیم، که باید انعطاف داشته باشیم و به وجه عاطفی آدمهایی که با آنها سروکار پیدا میکنیم توجه کنیم، اینها البته همه درست و مفید است.
اما این که خوانندهی کتاب با خواندن آن و با تائید این که چنین باید بود، حقیقتاً چنین شود، مورد تردید است. و البته قرار هم نیست که خواندن یک کتاب زندگی شما را زیرورو کند. برخی حرفها هستند که آدم دوست دارد مرتب بشنود. این کتابها هم روی همین نکته حساب کردهاند و فروش فوقالعادهشان نشان میدهد اشتباه هم نکردهاند.
این نکته را این طوری هم میتوان گفت که رویکرد این کتابها که نمونهاش را در مقالههای تراویس برادبری در سایت Talentsmart.com هم میتوان یافت ارادهگرایانه است. به عبارت دیگر هرکس میخواهد انعطاف داشته باشد، در برخورد به دشواریها ناامید نشود و از دشواریها درس بگیرد، اما هم عوامل درونی مانند محدودیتهای ذهنی و فیزیکی و هم عوامل بیرونی که خارج از ارادهی آدمیاند، مانع این کار میشوند.
بنابراین تاکید این کتابها بر این خواستها ارادهگرایانه است، به این معنا که گویی همه چیز به ارادهی آدمی بستگی دارد، گویی خوانندگان نمیدانند که باید در برابر مشکلات ایستادگی کرد، روحیه را نباخت و از این دست و حالا که این را فهمیدند، دیگر مشکلشان حل خواهد شد.