پیام ناصر داستاننویس و فیلمنامهنویس است و کتابهایی چون «بهت زدگی» و «قوها انعکاس فیلها» را نوشته. او در پویش «صدسال شمسی، ده داستان فارسی» داستانهای فارسی مورد علاقهاش را برای بردن به قرن بعدی انتخاب کرد. یکی از داستانهای انتخابی او کتاب «اتوبوس آبی» نوشته ر.اعتمادی بود. از او خواستیم تا برایمان بنویسد چرا این کتاب را انتخاب کرده و با خود به قرن بعدی میبرد.
اتوبوس آبی نمایندهی تمام کتابهای جیبی است که در نوجوانی خواندهام. در گونههای عاشقانه یا پلیسی-معمایی. کتابهایی که عامهپسند گفته میشوند. این گونهای از ادبیات است که من به چند دلیل برایش احترام قائلم. اول اینکه بسیار صادق است. همان چیزیست که هست.
ادا در نمیآورد. شیوهی روایت، مواد و فرم آن ساده است. سادگی یک امتیاز است. وقتی داستان لباس ساده بر تن میکند دیگر نمیتواند کاستیهایش را بپوشاند، نمیتواند ضعفهایش را زینت کند. به همین دلیل میگویم صادق است. عریان در مقابل خواننده قرار میگیرد. ما معمولا ضعفهایش را میبینیم اما صداقتش را نه. از همه مهمتر؛ قصهگوست. قصهگفتن کار دشواریست و از عهدهی هر کسی برنمیآید. سرگرم کننده و لذتبخش است.
خود من در قالب نویسنده نمیتوانم داستان عامهپسند بنویسم. اما در تمام دورانی که نوشتن را میآموختم سعی کردم تکنیکها و شگردهای این نوع کتابها را بیاموزم و اجرا کنم. به عنوان نویسنده حرفهای خودم را میزنم اما عقیده دارم آنچه میگویم باید در قالب قصه، به سادهترین صورت ممکن و شیوههای سرگرمکننده بیان شود. به همین خاطر خودم را وامدار ادبیات عامهپسند میدانم یا دست کم تلاش میکنم از آن یاد بگیرم.
در چمدانم حتما اتوبوس آبی (یا هر رمان عامهپسند دیگری) را قرار میدهم تا به خودم یادآوری کنم صداقت، سادگی، قصهگویی و کشش، مهمترین توشههای نویسنده برای داستانهایش هستند.