واتسلاف هاول، یک زندگی سیاسی
واتسلاف هاول یک نمایشنامهنویس اهل چکسلواکی بود که در کوران اتفاقات تاریخی کشورش بیش از پیش به سمت سیاست کشیده شد. این هاول نبود که سیاست را انتخاب کرد بلکه سیاست بود که زندگی او را تسخیر کرد. نمایشنامهنویس مشهور و دراماتورژ موفق دهه شصت تئاتر پراگ، از روشنفکرانی بود که در مواجهه با اشغال کشور توسط قوای شوروی و بلوک شرق نه راه سکوت را انتخاب کرد و نه راه بیرون رفتن از کشور را. هاول در دهه هفتاد به یک مخالف سیاسی تبدیل شد که زیر همه گونه فشار قرار داشت. دهه هشتاد میلادی را در زندان آغاز کرد و به عنوان رییس جمهور به پایان برد. چه سرگذشت عجیبی داشت این نویسنده/سیاستمدار مشهوری که به قهرمان چکها و اسلواکها تبدیل شد.
(مترجم)
(مترجم)
واتسلاف هاول یک نمایشنامهنویس اهل چکسلواکی بود که در کوران اتفاقات تاریخی کشورش بیش از پیش به سمت سیاست کشیده شد. این هاول نبود که سیاست را انتخاب کرد بلکه سیاست بود که زندگی او را تسخیر کرد. نمایشنامهنویس مشهور و دراماتورژ موفق دهه شصت تئاتر پراگ، از روشنفکرانی بود که در مواجهه با اشغال کشور توسط قوای شوروی و بلوک شرق نه راه سکوت را انتخاب کرد و نه راه بیرون رفتن از کشور را. هاول در دهه هفتاد به یک مخالف سیاسی تبدیل شد که زیر همه گونه فشار قرار داشت. دهه هشتاد میلادی را در زندان آغاز کرد و به عنوان رییس جمهور به پایان برد. چه سرگذشت عجیبی داشت این نویسنده/سیاستمدار مشهوری که به قهرمان چکها و اسلواکها تبدیل شد.
با پایان جنگ جهانی دوم و آزاد شدن چکسلواکی از اشغال آلمان نازی، واتسلاف هاول نهساله هم مثل سایر هموطنانش به پیشرفت کشور تازه آزادشدهاش امیدوار شد. سهسال به رهایی و امید گذشت ولی بعد از سه سال کمونیستها سرکار آمده و کشور را برای چهاردهه دردناک تقدیم استالین کردند.
***
زیر پوتین استالین
در حکومت دیکتاتوری جدید تمام گفتمانهای سیاسی و مدنی که مورد تایید کمونیستها نبود ممنوع شد، بسیاری از حقوق اولیه بشر نقض شد، معترضین زندانی، شکنجه و حتی کشته میشدند و به حکم قانون، اموال خانواده هاول توسط مقامات مصادره و خود هاول به جرم پیشینه خانوادگیِ ضدکمونیستی از ورود به کالج مورد علاقهاش منع و به دانشگاه دیگری معرفی شد.
هاول جوان پس از فارغالتحصیلی، مشغول هنرهای نمایشی و نمایشنامهنویسی شد و از خلاقیتش برای تفسیر جامعه چکسلواکی، نخبهگرایی و انتقاد از عدم آزادی و ستم رژیم کمونیستی استفاده کرد. هاول در تئاتر بالوستراد با یکی از گروههای مطرح تئاتر کشور به عنوان نمایشنامهنویس و دراماتورژ اجراهای این گروه کار میکرد. سبک پوچگرایی هاول با فرم رئالیستی رایج آن زمان که موردپسند کمونیستها بود فرق زیادی داشت اما به همت قدرتگیری بهارپراگ توانست مخاطبین داخلی و خارجی زیادی جذب کند. قدرتگیری کوتاهمدت جریان اصلاحطلبانه در حزب کمونیست موسوم به بهارپراگ، امید را در دل شهروندان زنده کرده بود اما زندگی برگ جدیدی را ورق زد.
از سن تا سلول
در 21 اوت 1968، پانصدهزار سرباز از بلوک شرق به رهبری شوروی به چکسلواکی حمله و امید آزادی و اصلاحات را وحشیانه سرکوب کردند. هاول بیانیهای را از طریق ایستگاه رادیویی لیبرک که هنوز مقاومت خود را حفظ کرده بود، منتشر و به استقامت مردم کمک کرد. اما بعدتر که کشور به طور کامل به اشغال شوروی درآمد، به همین جرم از فعالیت در تئاتر محروم شد و به ناچار به استخدام کارخانه آبجوسازی کراکونوش درآمد و از این تجربه در نگارش نمایشنامههای «مخاطب» و «وانک» استفاده کرد که در آن بعضی از زشتترین جنبههای نظام کمونیستی، از مقامات دولتی ثروتمند گرفته تا نظام کیفری مستبد را به تصویر کشید.
شهرت هاول به عنوان مخالف برجسته کمونیستها به شدت افزایش پیدا کرد و چنان تاثیری بر مخاطبین گذاشت که چند نویسنده دیگر چک از شخصیت وانچک در آثارشان استفاده کردند. با آن که آثار جدید هاول به شکل سامیزدات منتشر شده بودند، از چشم سران کمونیست دور نماند و چندین بار به زندان سیاسی محکوم شد، در زیر نگاه سنگین حکومت زندگی کرد و توسط پلیس مخفی بازجویی شد. ابتدا در خانهای که در منطقهای روستایی در شمال شرقی پراگ داشت تحت حصر خانگی قرار گرفت و سپس به طور رسمی به زندان افتاد. طولانیترین زندان او از مه 1979 تا فوریه 1983 بود طی این مدت نامههایی درباره افکار و وضعیتش برای همسرش نوشت که بعدتر به عنوان «نامههایی به اولگا» منتشر شدند؛
«متوجه شدهام که زندان طولانیمدت، افراد را در معرض تنگخلقی، کینهتوزی، کسلی، بیتفاوتی و خودخواهی قرار میدهد. اما هدفم این است که بدون توجه به مدت زمانی که این جا هستم، یک ثانیه هم در برابر این تهدیدها تسلیم نشوم. میخواهم قلبم را رو به دنیا باز بگذارم. دوست دارم علاقه و عشقم را زنده نگه دارم.»
8 مارس 1980
هاول در «قدرت بیقدرتان» پارادایمی اجتماعی را تعریف کرد که در آن شهروندان رژیم کمونیستی مجبور به زندگی در دروغ بودند و در توصیف نقش خودش به عنوان یک مخالف نوشت: «ما هرگز تصمیم نگرفتیم که دگراندیش شویم بلکه به آن تبدیل شدیم. بدون این که کاملاً از آن آگاه باشیم، ادامه دادیم و گاهی بدون آن که از جرممان مطلع باشیم به زندان افتادیم. ما به سادگی جلو رفتیم و از روی غریزه انتخاب کردیم که چه کنیم. ما کاری را کردیم که شایسته انجامش بودیم. نه کمتر و نه بیشتر.»
انجمن مخفی اصلاحات
بکت نمایشنامه کوتاه «فاجعه» را در حالی به هاول تقدیم کرد، که او در زندان سیاسی چکسلواکی نگهداری میشد. اما تمام فعالیت هاول به آثار نمایشی ختم نشد؛ در سال 1977 هاول و چندنفر دیگر منشور 77 را نوشتند؛ سندی که دولت کمونیست را به دلیل عدم پایبندی به قوانین حقوق بشر محکوم میکرد و خواستار اصلاح اشتباهات بود. جنبش منشور 77 توانست توجه جامعه جهانی را به خود جلب کرده و از مردم در برابر آزار ناعادلانه رژیم کمونیستی کشور دفاع کند. رویکرد اصلاحطلبانه جدید، تحت حاکمیت گورباچف، اقتصاد چکسلواکی و استاندارد زندگی در رکود، فضای سیاسی را دوباره به سمت اصلاحات برد.
پایان زندگی زیرزمینی
سال 1989، سال قیام کشورهای اشغال شده شوروی در اروپای شرقی بود که با تظاهرات گسترده به دنبال دموکراسی و از بین رفتن نفوذ شوروی بودند. واضح است که چکسلواکی نیز به این قیام پیوست. روزهای 16 و 17 نوامبر، دانشآموزان و دانشجویان چکسلواکی به مناسبت سالگرد یورش نازیها به دانشگاه پراگ تجمع کردند اما طولی نکشید که تجمعشان به تظاهرات ضدکمونیستی تبدیل شد و در نهایت به اعتصابات گسترده شهرها و شهرستانها رسید.
هاول و اعضای منشور 77 با متحد کردن اصلاحطلبان سراسر کشور، انجمنی مدنی و ضدخشونت تاسیس کرد. انجمن مدنی منشور 77 به فعالیت مداوم خود ادامه داد تا آن که پس از چهاردهه اولین انتخابات آزاد به چکاسلواکی برگشت و پس از سالها اشغال و خفقان و سرکوب، هاول رئیسجمهور کشور آزادیخواه خود شد.
منابع:
https://www.vhlf.org/uncategorized/vaclav-havel-a-life-story/
https://en.wikipedia.org/wiki/V%C3%A1clav_Havel