غاده السمان، همتای فروغ در شعر عرب
غاده السمان پیش از آنکه شاعر باشد در جهان ادبیات عرب به عنوان یک نویسندهی پیشرو شناخته میشود. نویسندهای در پی شکل دادن به ایدهی وطنی درگیر جنگ. شعر او به واسطهی روحیهی عصیانگرش همواره شعری عاشقانه و در عین حال زنانه و در مقابل سنتها بوده است.
غاده السمان پیش از آنکه شاعر باشد در جهان ادبیات عرب به عنوان یک نویسندهی پیشرو شناخته میشود. نویسندهای در پی شکل دادن به ایدهی وطنی درگیر جنگ. شعر او به واسطهی روحیهی عصیانگرش همواره شعری عاشقانه و در عین حال زنانه و در مقابل سنتها بوده است.
«قصهها و رمانهایم به سیزده زبان ترجمه شد، اما تنها در ایران راز پنهانم را کشف کردند و برای نخستینبار ایرانیان بودند که اشعارم را ترجمه کردند، زیرا که عاشقان، راز معشوقان را درمییابند.»
اینها جملاتی است که غاده السمان در نامهی مشهورش خطاب به خوانندگان ایرانی نوشته و دکتر عبدالحسین فرزاد در ابتدای مجموعه شعر زنی عاشق در میان دوات ترجمهاش را برایمان آورده است؛ یک «نامهی عاشقانه خطاب به خوانندهی ایرانی» که به درستی از علاقهی فراگیر خوانندهی فارسیزبان به این شاعر اهل سوریه خبر میدهد.
هرچند غاده السمان بیش از آنکه شاعر باشد در ادبیات عرب به عنوان یک نویسندهی پیشرو شناخته میشود. او در سال ۱۹۴۲ در یک خانوادهی برجستهی سوری در دمشق به دنیا آمد، مادرش را خیلی زود از دست داد و زیر نظر پدرش، دکتر احمد السمان، رئیس دانشگاه سوریه تربیت شد. موقعیت پدرش به او این امکان را داده بود که اشعارش را در نوجوانی به چاپ برساند ضمن اینکه پدرش نسبت دوری هم با نزار قبانی داشت.
غاده در ۲۷ سالگی با بشیر الداعوق، صاحب انتشارات الطلیعه ازدواج میکند، از او صاحب پسری میشود به نام حازم اما ازدواجش اگرچه پایدار میماند اما بشیر از خاندان سنتی الداعوق با گرایشهای بعثی در بیروت است و غاده تحت تأثیر تربیت پدرش که او را به جز ادبیات عرب با دنیای غرب هم آشنا کرده زنی آزادیخواه بار آمده است.
غاده السمان ادبیات انگلیسی خوانده است. لیسانسش را از دانشگاه سوریه گرفته و دورهی ارشدش را در دانشگاه آمریکایی بیروت گذرانده است. برای دکتری به لندن رفته و سپس به عنوان استاد سخنران در دانشگاه دمشق مشغول به کار شده در عین اینکه در کنار موقعیت دانشگاهیاش در مجلهی حوادث، ستوننویس «لحظات حریه» (لحظههای رهایی) هم بوده است.[۱]
علیه سنت
بیش از هر چیزی، غاده السمان را به عنوان یک عاشقانهنویس آزادیخواه میشناسیم که در ادبیات عرب به زنان چهره و شخصیتی «در مقابل سنت» بخشیده؛ جنسیت از تمهای اصلی شعرها و نوشتههای اوست و عشق به عنوان یک نیاز و تجربهی زنانه در آثارش قابل پیگیری است. در مقالات متعددی اشعار غاده السمان را با فروغ فرخزاد مقایسه کردهاند. قیاسی در ابتدای کار غریب که با خواندن مصادیق و بخشهایی از شعرهای هر دو شاعر به خوبی دریافت میشود.
برای خوانندهی جدی فارسی زبانی که شعر فروغ را دوست دارد، فروغ از بعد از تولدی دیگر است که فروغ میشود. شاعری پوست انداخته و به بلوغ رسیده که مضامین عاشقانهی شعرهای دفترهای پیشینش را در فرم و زبانی نو پیچیده است. شعر فروغ را نمیشود در دفترهای مختلفتش یکدست و همسنگ تلقی کرد و به نظر میرسد که در توضیح شباهتهای میان شعر دو شاعر باید به فروغِ پیش از تولدی دیگر نظر کرد.
«اصالت دادن به تجربهها و احساسات زنانه در تقابل با گفتمان مسلط مردانه و توجه به ژرفترین نیازهای عاطفی زنان که در این گفتمان نادیده گرفته میشود؛ از موتیفهای شاخص در شعر آنها، به خصوص با موضوع عشق است.
در اینباره، شاهد صدق عاطفه و بیان تجارب شخصی و لطیف و گاه گستاخانه و بیپروا نیز هستیم که نمودار روحیه عصیانگرایانه این دو و در عین حال نمایانگر طغیان پنهان در ژرفای اشعار غنایی آنان است. اسارت بواسطه عشق و ازدواج از دیگر بنمایههای مشهود در شعر غاده و فروغ است که از آن به عنوان ابزار سلطه در جوامع شرقی یاد میکنند.
در همین راستا شکایت از تبعیضهای اجتماعی میان مردان و زنان و ناتوانیهای تحمیلی زنان از موضوعات مهم در اشعار آنان است که گاه در قالب کلماتی صریح و گزنده بیان میشود.
دو شاعر در برخی از اشعارشان مانند یک منتقد اجتماعی تمام عیار به رنجهای بشری و بیعدالتیها میتازند و سطحینگریهای افراد را به سخره میگیرند. در نهایت میتوان از فروغ فرخزاد و غاده السّمان به عنوان شاعران سنت شکن عصر خویش یادکرد که صدای تبعیضها، تنهاییها و رنجهای زنان در شعرشان بودهاند و در این حوزه، در هر دو فرهنگ، به عنوان شاعرانی صاحب سبک شناخته شدهاند.»[۲]
برای نمونه به دو شعر از این شاعران توجه کنید:
دخترک خندهکنان گفت که چیست/ راز این حلقهی زر/ راز این حلقه که انگشت مرا/ این چنین تنگ گرفته است به بر / وای، این حلقه که در چهرهی او/ باز هم تابش و رخشندگی است/ حلقهی بردگی و بندگی است (فروغ فرخزاد)
به نام عشق، تلاش کردی که با سیم تلفن بر گردنم احاطه پیدا کنی و مرا به پای تخت ببندی، همچون سگ کوچکی که منتظر است، درحالیکه پیوسته دمش را به نشانهی خوشآمدگویی برایت تکان میدهد… (غاده السمان)
غاده السمان در عین حال به عنوان نمایندهی تمام عیار جریان ادبیات تغزلی زنانه در ادبیات عرب با سیمین بهبهانی به عنوان یکی از نمایندگان این جریان در ادبیات فارسی هم مقایسه شده است.[۳]
سر در کمند تو دارم/ این نقض رسم شکار است/ بر روی آهوی بندی/ آتش چرا میگشایی؟/ سر در کمند تو دارم/ آه ای خداوند نخجیر/ در من بپا کز کمندت/ هرگز مبادم رهایی (سیمین بهبهانی)
مرا به عشق تو متهم کردند/ هان ! اینک منم که به گناه این تهمت/ با افتخار سوگند میخورم / و بدترین اتهامات دادستان را تأیید میکنم / و عشقم را به تو / در برابر سرنیزههای قبیله عیان میسازم / تا مرا در شریانهایت/ به زندان ابد محکوم کنند/ یا به چشمانت/ تبعیدم کنند. (غاده السمان)
آثار
عبدالحسین فرزاد مترجمی است که با بیشترین سهم در ترجمهی اشعار #غاده-السمان به فارسی، به نوعی معرف این شاعر به جامعهی فارسیزبانان بوده است.
ابدیت لحظهی عشق، در بند کردن رنگینکمان، رقص با جغد، زنی عاشق در میان دوات، غمنامهای برای یاسمنها، معشوق مجازی، عاشق آزادی و علیه تو اعلان عشق میدهم (نقد و معرفی این کتاب را در وینش بخوانید) همگی مجموعه اشعاری هستند که فرزاد از این شاعر به فارسی برگردانده. در عین حال در سالهای اخیر، ناشرانی شروع به انتشار داستانها و رمانهای غاده السمان هم کردهاند.
چنانکه نشر ماهی دانوب خاکستری با ترجمهی نرگس قندیلزاده (نقد و معرفی این کتاب را در وینش بخوانید) و بیروت ۷۵ با ترجمهی سمیه آقاجانی را روانهی بازار کتاب کرده و نشر نی رمان کابوسهای بیروت را با ترجمهی احسان موسوی خلخالی در اختیار مخاطب فارسی زبان گذاشته است.
هرچقدر که غادهالسمان را در شعر به عنوان عاشقانهسرایی در مقابل سنتها و در بند جنسیتش میشناسیم باید او را در جهان ادبیات نویسندهای گره خورده با مفهوم وطن و جنگ معرفی کنیم. چنانکه موضوع اولین رمانش، بیروت ۷۵، جنگ داخلی لبنان از خلال تعریف کردن سرگذشت پنج شخصیت با سرنوشتهای متفاوت است، دانوب خاکستری، متأثر از جنگ شش روزهی میان اسرائیل و کشورهای عربی در ۱۹۶۷ نوشته شده و کابوسهای بیروت هم در فضای جنگ داخلی لبنان میگذرد.