سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

نقد/ ماجرای مرگ دوستی‌ها

گیرنده شناخته نشد

نقد/ ماجرای مرگ دوستی‌ها

[wbcr_php_snippet id=”642″]

[wbcr_php_snippet id=”642″]

گیرنده شناخته نشد اولین و مشهورترین کتاب خانم کاترین کرسمن تیلور است که در سال 1938، زمانی که هنوز جنگ جهانی دوم شروع نشده‌بود، نگاشته شد و ابتدا در مجله‌ی «استوری» به چاپ رسید. البته سردبیر مجله داستان را قوی‌تر از آن می‌دانست که به قلم یک زن خلق شده‌ باشد پس اسم کوچک نویسنده را حذف کرد و نام کرسمن تیلور پای آن ماند. نامی که نویسنده نیز تا آخر عمر آن را به‌عنوان نام هنری‌اش انتخاب کرد. استقبال از داستان آن‌قدر زیاد بود که بعدها مجله‌ی ریدرز دایجست آن را به چاپ رساند و در نهایت در سال 1939 انتشارات سایمون‌ اند شوستر آن را در قالب کتاب چاپ کرد. پنجاه هزار نسخه از کتاب به فروش رفت و به زبان‌های هلندی و آلمانی نیز ترجمه شد اما شروع جنگ جهانی دوم، سدی شد در برابر انتشار این کتاب تا آن‌که در نهایت در سال 1995، به مناسبت پنجاهمین سالگرد برچیده شدن اردوگاه‌های مرگ، گیرنده شناخته نشد مجددا به چاپ رسید.

خانم تیلور کتاب را به انگلیسی نوشته‌بودند و تاکنون به بیش از 20 زبان نیز ترجمه شده‌است. در سال 1340 مرحوم ابراهیم یونسی این کتاب را برای اولین بار به فارسی برگرداند. بعدها نیز در سال1379حسن مرتضوی با نشر بهنام، در سال1381 تینوش نظم‌جو با نشر ماه‌ریز، در سال1383 شهلا حائری با نشر قطره و در سال1393 بهمن دارالشفایی با نشر ماهی ترجمه‌هایی از این کتاب را منتشر کردند. نسخه‌ای که آن را مطالعه کرده‌ام و این نوشتار براساس آن شکل گرفت، ترجمه‌ی آقای دارالشفایی است که از انگلیسی به فارسی انجام شده‌است. آقای دارالشفایی خود را وامدار همه‌ی این مترجمان و به‌ویژه خانم حائری می‌دانند و در مقدمه‌ی کتاب از تصمیم‌شان برای ترجمه‌ی مجدد کتاب این‌طور می‌گویند که ترجمه‌ی خانم حائری از روی ترجمه‌ی فرانسوی این کتاب انجام شده‌است. و ترجمه‌های قبلی نیز سال‌هاست در بازار پیدا نمی‌شوند. پس تصمیم به ترجمه‌‌ی این کتاب می‌گیرند و البته ترجمه‌ی اولیه‌ی ایشان را آقای رضا رضایی کلمه به کلمه با متن اصلی مقابله کرده‌اند.

اما جرقه‌ی این داستان از کجا در ذهن خانم تیلور زده‌شد؟ پسر خانم کاترین کرسمن تیلور در یادداشتی درباره‌ی‌ این کتاب گفته است که جرقه‌ی اصلی داستان از خبری چند خطی در روزنامه‌ای زده شد. خبر از این قرار بوده‌است که دانشجویان امریکایی که در آلمان درس می‌خواندند، در نامه‌هایشان از جنایات نازی‌ها می‌گفتند و در جواب دوستانِ ساکن امریکایشان که در نامه‌ها هیتلر را مسخره می‌کردند، این‌طور می‌نوشتند که: «بس کنید. این‌ها باکسی شوخی ندارند. همین نامه‌های شما می‌تواند سر آدمی را به باد دهد.» و همین موضوع حرکت دهنده‌ی قلم خانم تیلور برای نگارش گیرنده شناخته نشد می‌شود.

 

 

نامه ، گیرنده شناخته نشد
نامه ها – گیرنده شناخته نشد

 

 

کتاب شامل نامه‌هایی است که ماکس و مارتین برای یکدیگر می‌نویسند. مارتین و ماکس هر دو آلمانی تبارند. سال‌ها ساکن سانفرانسیسکو بوده‌اند. در آن‌جا گالری نقاشی شولزه-آیزنشتاین را تاسیس کردند. نام گالری ترکیبی از نام خانوادگی هر دو آن‌ها است. بعد از سال‌های بسیار، درست زمانی که حزب نازی و آدولف هیلتر به قدرت رسیده‌اند، مارتین به آلمان برمی‌گردد و حالا در این کتاب ما همراهِ مجموعه نامه‌نگاری‌های بین این دو دوست می‌شویم. نویسنده نفوذ فاشیسم و حلول هیتلر را در کالبد مارتین به خوبی نشان می‌دهد و از آن طرف رنج‌های وارده بر مردم بیگناه و اوج بی‌رحمی و نابودی عطوفت را از زبان ماکس، که یهودی است، ابراز می‌کند. فاشیسم و تعصبات کورکوانه حتی به عشق نیز رحم نمی‌کنند و خانم تیلور این معصومیت را در تپش‌های قلب گریزل، خواهر ماکس، که دختر یهودی و پرشوری است، برایمان روایت می‌کند.

توجه به سربرگ‌های این نامه ها و نحوه‌ی معرفیِ فرستنده و گیرنده، نیز بخشی از روایت داستان را برعهده دارند. مهارت خانم کرسمن تیلور تحسین برانگیز است. کتاب حجم کمی دارد. تعداد نامه‌ها زیاد نیست. اما نویسنده به خوبی سیر اتفاقات و تحولات شخصیت‌های داستان را به تصویر می‌کشد. تاریخ همیشه تکرار می‌شود و هیچ‌کدام از ما از تحولات مصون نیستیم. شاید چاره‌ی کار خواندن و خواندن و فکر کردن و دور شدن از تعصبات و پذیرای یکدیگر بودن باشد. پذیرای یکدیگر بودن با همه‌ی تفاوت‌هایمان.

  این مقاله را ۸۸ نفر پسندیده اند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *