ضیافت ادبیات و ریاضت سفیدخوانی
چوب نروژی داستان ازدستدادنهای پی درپی است؛ داستان غافلگیری با مرگ. موراکامی در چوب نروژی از استیصال و پوچی توامان میگوید و از تردیدها و عدم قطعیت. چوب نروژی حکایتی است از اختلال در رابطه آدمها، از کجفهمیها و بیماریهای روحی و از ناآرامیها و از این شاخه به آن شاخه پریدنهای بیهدف… گویی ایراد از دیگری است و نه از خود.
چوب نروژی
نویسنده: هاروکی موراکامی
مترجم: مهدی غبرایی
ناشر: نیکا
نوبت چاپ: ۳
سال چاپ: ۱۳۹۹
تعداد صفحات: ۳۷۲
چوب نروژی داستان ازدستدادنهای پی درپی است؛ داستان غافلگیری با مرگ. موراکامی در چوب نروژی از استیصال و پوچی توامان میگوید و از تردیدها و عدم قطعیت. چوب نروژی حکایتی است از اختلال در رابطه آدمها، از کجفهمیها و بیماریهای روحی و از ناآرامیها و از این شاخه به آن شاخه پریدنهای بیهدف… گویی ایراد از دیگری است و نه از خود.
چوب نروژی
نویسنده: هاروکی موراکامی
مترجم: مهدی غبرایی
ناشر: نیکا
نوبت چاپ: ۳
سال چاپ: ۱۳۹۹
تعداد صفحات: ۳۷۲
چوب نروژی
خواندن «چوب نروژی» موراکامی آن هم در دورهای که بحران کرونا جهان را فراگرفته و خبر مرگ و بیماری مردم را به خود مشغول کرده، شاید کار عاقلانهای نباشد! چوب نروژی به همین اندازه تلخ است. اما واقعیت این است که درک شخصیتهای پیچیده و پرابهام و مرموز ساخته و پرداخته ذهن و قلم موراکامی در چوب نروژی از قضا وسط بحران به این بزرگی بیشتر قابل درک و همدلی است تا در فضایی آرام و بیهیاهو.
چوب نروژی جابهجا بیانگر درد از دست دادن و فقدان و استیصال است. روایتی است از رنجوری روح و روان در مواجهه با جامعهای بیمار. پس چه بهتر که در دورهای خوانده شود که اغلب انسانها در سراسر جهان متاثر از پاندمی کرونا تن به درد و بیماری و مرگ و رنجوری روح و روان داده و با غمی مشترک دست به گریبان شدهاند.
چوب نروژی داستان ازدستدادنهای پی درپی است؛ داستان غافلگیری با مرگ. موراکامی در چوب نروژی از استیصال و پوچی توامان میگوید و از تردیدها و عدم قطعیت. چوب نروژی حکایتی است از اختلال در رابطه آدمها، از کجفهمیها و بیماریهای روحی و از ناآرامیها و از این شاخه به آن شاخه پریدنهای بیهدف… گویی ایراد از دیگری است و نه از خود.
چوب نروژی همه اینها هست و در کنارش یادآوری دلانگیزی است از ادبیات و فیلم و موسیقی. موراکامی با حضور سلینجر، توماس مان، فیتزجرالد، باخ، موتزارت، هنری مانچینی، بیتلها، کازابلانکا و … ضیافتی با شکوه برپا میکند و خواننده را وامیدارد چشمهایش را ببندد و همراه با واتانابه و نائوکو و میدوری و رئیکو و … ترانهها را مرور کند و لذت ببرد.
چوب نروژی علاوه بر همه اینها سخت و اعصاب خردکن هم است. نه به دلیل تلخیهای داستان یا تعدد شخصیتها و داستانهای تودرتو و پر از ابهام و پیچیدگی، که به خاطر سانسورهای زیاد! موراکامی در چوب نروژی مثل دیگر داستانهایش مردان و زنان بیپروایی دارد که دست آخر باعث میشود خواننده ایرانی بیش از پیش به دردسر بیفتد و انرژی بگذارد.
با این حساب «چوب نروژی» خوانندهای میطلبد که اهل ریاضت سفیدخوانی باشد و حذفیات را از لابهلای خطوط بیرون بکشد و از کشف و شهود مشقتبار خود لذت ببرد! راستش را بخواهید چوب نروژی دنبال خوانندهای خودآزار است!
چوب نروژی داستان خونسردانهای است که گویی میخواهد بگوید عجله نکن، هول نشو، احساساتی نشو و بگذار آنچه باید رخ بدهد، اتفاق بیفتد. درست مثل چهره واقعی نویسندهاش. کافی است عکسی از موراکامی را پیش رویتان بگذارید؛ لقب صورتسنگی برازندهاش نیست؟ اگر کمی منصف باشید میبینید که هست!
موراکامی شبیه کسانی است که گویی همه وقایع تلخ و شیرین جهان هستی را پشت سر گذاشتهاند و به قولی آخر فیلم را دیدهاند! انگار او میداند ته فیلم همچین چیز دندانگیری هم تدارک ندیدهاند. پس بهتر است عجله نکنیم، خشمگین نشویم، حرص نخوریم و در عوض از خوشیهای اندک لحظهای لذت ببریم.
اوج خونسردی و البته تا حدودی بیحسی مدنظر موراکامی در چوب نروژی، در حضور دو نفره میدوری و واتانابه بهدست میآید. آنجا که ساختمانی در نزدیکی این دو میسوزد، اما واتانابه و میدوری فارغ از همه جا صحنهها را نظاره میکنند، ترانه میخوانند، مینوازند، مینوشند و … یادآور سلفیهای خندان با پلاسکوی در حال سوختن در تهران یا سلفی با گرنفل در حال سوختن در لندن!
شخصیتهای داستان چوب نروژی موراکامی بعدها در داستانهایی مثل «سوکورو تازاکی بیرنگ و سالهای زیارتش» و همچنین «پس از تاریکی» ادامه پیدا میکنند و مفصلتر و پختهتر میشوند.
امروز شاید مناسبتترین وقت برای خواندن چوب نروژی موراکامی باشد.