سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

مهمان‌ناخوانده در روزمرگی‌های خانه

مهمان‌ناخوانده در روزمرگی‌های خانه


تاکنون 1 نفر به این کتاب امتیاز داده‌اند

 

تهیه این کتاب

یک قصه‌ی خوب لوازم زیادی می‌خواهد، چیزهایی که ما را به شخصیت‌ها نزدیک کنند و کمک کنند اتفاقات در وجودمان رسوب کند. گاهی توصیف یک نگاه، ساختن فضای یک اتفاق و باخبر شدن از درونیات یک شخصیت می‌تواند قصه را برای‌مان رمزگشایی کند. اما اگر هیچ‌کدام از این‌ها نبود چه؟ اگر قصه‌ای فقط با چند یادداشت روایت شود نویسنده چه چیزهایی برای نوشتن یک قصه‌ی خوب در دست دارد؟ قصه‌هایی که در نامه و ایمیل یا دفترخاطرات اتفاق می‌افتند هم می‌توانند روایت منسجمی از وقایع به دست بدهند. اما داستانی که آلیس کایپرز نوشته لابه‌لای یادداشت‌هایی پراکنده و چند خطی، نامنسجم و ساده‌ است که دو نفر روی در یخچال برای هم می‌گذارند.

زندگی روی در یخچال

نویسنده: آلیس کایپرز

مترجم: الهام پزشگمهر

رده بندی سنی کتاب: 12+

ناشر: محراب قلم

نوبت چاپ: ۱

سال چاپ: ۱۳۹۹

تعداد صفحات: ۲۴۴

شابک: ۹۷۸۶۰۰۴۱۳۳۵۹۳

یک قصه‌ی خوب لوازم زیادی می‌خواهد، چیزهایی که ما را به شخصیت‌ها نزدیک کنند و کمک کنند اتفاقات در وجودمان رسوب کند. گاهی توصیف یک نگاه، ساختن فضای یک اتفاق و باخبر شدن از درونیات یک شخصیت می‌تواند قصه را برای‌مان رمزگشایی کند. اما اگر هیچ‌کدام از این‌ها نبود چه؟ اگر قصه‌ای فقط با چند یادداشت روایت شود نویسنده چه چیزهایی برای نوشتن یک قصه‌ی خوب در دست دارد؟ قصه‌هایی که در نامه و ایمیل یا دفترخاطرات اتفاق می‌افتند هم می‌توانند روایت منسجمی از وقایع به دست بدهند. اما داستانی که آلیس کایپرز نوشته لابه‌لای یادداشت‌هایی پراکنده و چند خطی، نامنسجم و ساده‌ است که دو نفر روی در یخچال برای هم می‌گذارند.

زندگی روی در یخچال

نویسنده: آلیس کایپرز

مترجم: الهام پزشگمهر

رده بندی سنی کتاب: 12+

ناشر: محراب قلم

نوبت چاپ: ۱

سال چاپ: ۱۳۹۹

تعداد صفحات: ۲۴۴

شابک: ۹۷۸۶۰۰۴۱۳۳۵۹۳

 


تاکنون 1 نفر به این کتاب امتیاز داده‌اند

 

تهیه این کتاب

«شیر، سیب، موز، آووکادو، پیاز… هرچی دوست داشتی، اگر باز هم دستت جا داشت، یک مرغ و دو تا کنسرو لوبیا هم بگیر… پول روی پیشخان آشپزخانه است. کلیدهایت یادت نرود! قربانت، مادر» یادداشت‌ها روزمره‌اند و معمولی، کارهایی که کلر و مادرش به هم می‌سپارند و از هم می‌خواهند، یا گاهی خبر یک اتفاق مهم، مثل این‌که کلر بیست گرفته یا پول لازم دارد، و مثل این جمله که: «سر صبحانه می‌بینمت.

می‌خواهم راجع به چیزی باهات صحبت کنم.» تا قبل از این جمله داریم کتاب زندگی روی در یخچال، قصه‌ی مادر و دختری را می‌خوانیم که وقت زیادی برای با هم بودن و صحبت کردن ندارند. مادر پزشک بیمارستان است و خیلی از شب‌ها کشیک است و کلر هم دانش‌آموز دبیرستان و همیشه در حال درس خواندن و دیدن دوستانش و کار نیمه‌وقتی به عنوان پرستار بچه.

 

نگاهی به رابطه‌ی مادر و دختر در کتاب زندگی روی در یخچال 

آن‌ها در همین یادداشت‌هایی که روی در یخچال برای هم می‌گذارند، از هم درخواست می‌کنند، با هم بحث می‌کنند، از هم دلخور می‌شوند و به هم محبت می‌کنند. ما نمی‌دانیم در فضایی غیر از یادداشت‌های روی در یخچال چه می‌گذرد و نمی‌دانیم پس از این معاشرت‌های چند جمله‌ای، معاشرت‌هایی با کمترین کلمات و بدون دیدن و شنیدن یکدیگر، چه جور رابطه‌ای دارند. البته اشاره‌هایی به حرف‌ها و اتفاقات زندگی را در همین یادداشت‌ها می‌خوانیم و مثلا می‌توانیم فکر کنیم آن‌ها با این‌که در یک خانه زندگی می‌کنند، چند روز است همدیگر را ندیده‌اند.

وقتی مادر کلر در یادداشت می‌نویسد که «می‌خواهم راجع‌ به چیزی باهات صحبت کنم.» انگار برای ما قصه شکل دیگری به خود گرفته. اما کلر زیاد این جمله را جدی نمی‌گیرد. چند یادداشت دیگر می‌گذرد تا کلر بفهمد چه اتفاقی افتاده: «کلر، عزیزم، امروز از دکتر وقت گرفته‌ام. سعی کردم بهت بگویم. جای نگرانی نیست.

ولی دوست نداشتم در جریان نباشی. در سینه‌ی راستم یک توده پیدا کرده‌ام.» چیزی در این قصه توصیف نمی‌شود، ما از لحن جملات، اشاره‌های کوچک و خط‌خطی‌های کنار یادداشت‌ها می‌توانیم داستان کتاب زندگی روی در یخچال را دنبال کنیم. هیچ شخصیت دیگری هم  غیر از کلر و مادرش به پیشبرد این قصه کمک نمی‌کند. آن‌ها فقط در فضایی مه‌آلود در حال رفت و آمدند. ماه ژانویه با این جمله تمام می‌شود: «کلر، باید با هم حرف بزنیم، من توی اتاقم هستم. مامان»

 

فراز و نشیب‌های رابطه‌ی مادر و دختری در زندگی روی در یخچال

در ماه مارس، مادر کلر جراحی می‌کند. یادداشت‌ها دوباره می‌شوند لیست خرید، گله و شکایت از ندیدن همدیگر، عذاب وجدان از پیش هم نبودن و خبرهایی که زیاد خوب نیستند. زندگی از جریان روزمره‌اش جدا نیست. و شاید مهم‌ترین چیزی که نویسنده می‌خواهد بگوید همین باشد که حتی در سخت‌ترین روزهای زندگی هم یک چیزهایی ثابت است.

همیشه باید برای شام خرید کرد، باید به قفس حیوان خانگی رسید، حتی بچه‌هایی که پدر و مادر بیمار دارند هم وقت‌هایی برای خودشان می‌خواهند. دوست‌هایی پیدا می‌کنند و قهر می‌کنند و دائم بین احساس گناه و حس درک نشدن در رفت و آمدند.

ما وقتی متوجه باری که بر دوش کلر است می‌شویم که مادرش در یادداشت‌ها از او قدردانی می‌کند. مادری که در تمام دوران بیماری، سعی می‌کند به خاطر دوست از دست رفته به دخترش دلداری بدهد. در ماه مارس بین دعواهای‌شان و بعد از این‌که کلر خانه را ترک می‌کند تا پیش پدرش زندگی کند. می‌فهمیم که بیماری پیشرفت کرده است. مهم‌ترین کار ما در خواندن این کتاب همین است: کشف اتفاقات مهم لابه‌لای روزمرگی‌های یک خانه.

 

روایت صادقانه‌ی الیس کایپرز نویسنده کتاب زندگی روی در یخچال

نویسنده‌ی کتاب زندگی روی در یخچال، قصه‌ی محبت بین مادر و دختری را در یکی از دوره‌های سخت زندگی با کمترین امکانات روایت کرده است. اما وقتی کتاب را تمام می‌کنیم می‌فهمیم که این قصه هیچ چیزی کم ندارد. ما تمام مدت از توصیف، جذابیت شخصیت‌های فرعی، گفت‌وگوهای درونی و رودررویی شخصیت‌ها با هم محروم بودیم. اما آن‌ها هرچه که قرار بود بگویند نوشتند و روی در یخچال برای‌مان گذاشتند. حالا می‌شود قصه‌ای آرام، لطیف، صادقانه و پر اتفاق را فقط از روی یادداشت‌های پراکنده پیدا کرد.

کتاب زندگی روی در یخچال، قصه‌ی یک مادر بیمار نیست. قصه‌ی مادر و دختری است که باید بین روزمرگی‌هاشان یک مهمان ناخوانده را تحمل کنند. مهمانی که روی دیگری از زندگی را نشان‌شان می‌دهد. آن‌ها را از هم دور و دوباره به هم نزدیک می‌کند. آن‌ها اواخر داستان کنار هم می‌نشینند و از عکس‌های خانوادگی یک آلبوم می‌سازند. و مادر در یادداشتی می‌نویسد: «خیلی بهم خوش گذشت کلر! کاش می‌شد تا ابد با تو پشت میز آشپزخانه می‌نشستم و عکس‌ها را می‌بریدیم… . ماشین ظرفشویی باید خالی شود. قربانت مامان.»

 

  این مقاله را ۱۱ نفر پسندیده اند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *