«مجموعهی بازخوانی متون» و تازهترین کتابش: سفرنامهی ناصرِخسرو
سفرنامهی ناصرِخسرو دهمین کتاب از «مجموعهی بازخوانی متون» است. هر کتاب این مجموعه شامل یکی از متون نثر کهن فارسی است، با مقدمه و ویرایش جعفر مدرسصادقی. کار مدرسصادقی «تصحیح متن» نیست، چون مبنای کار او نه نسخههای خطی که معتبرترین چاپهای متون است. بازنویسی و تلخیص هم نیست، اما با «عین متن» هم فرق دارد و جایگزین چاپهای اصلی نمیشود، بهویژه برای تحقیق و استناد. آیا این کتاب جدید، همانطور که ادعا شده، برای خوانندگان غیرحرفهیی مفید واقع میشود؟
سفرنامهی ناصرِخسرو از «مجموعهی بازخوانی متون»
نویسنده: ناصر خسرو قبادیانی
مترجم: جعفر مدرس صادقی
ناشر: مرکز
نوبت چاپ: ۱
سال چاپ: ۱۳۹۸
تعداد صفحات: ۱۳۶
شابک: ۹۷۸۹۶۴۲۱۳۴۲۲۹
سفرنامهی ناصرِخسرو دهمین کتاب از «مجموعهی بازخوانی متون» است. هر کتاب این مجموعه شامل یکی از متون نثر کهن فارسی است، با مقدمه و ویرایش جعفر مدرسصادقی. کار مدرسصادقی «تصحیح متن» نیست، چون مبنای کار او نه نسخههای خطی که معتبرترین چاپهای متون است. بازنویسی و تلخیص هم نیست، اما با «عین متن» هم فرق دارد و جایگزین چاپهای اصلی نمیشود، بهویژه برای تحقیق و استناد. آیا این کتاب جدید، همانطور که ادعا شده، برای خوانندگان غیرحرفهیی مفید واقع میشود؟
سفرنامهی ناصرِخسرو از «مجموعهی بازخوانی متون»
نویسنده: ناصر خسرو قبادیانی
مترجم: جعفر مدرس صادقی
ناشر: مرکز
نوبت چاپ: ۱
سال چاپ: ۱۳۹۸
تعداد صفحات: ۱۳۶
شابک: ۹۷۸۹۶۴۲۱۳۴۲۲۹
مجموعهی بازخوانی متون
سفرنامهی ناصرِخسرو دهمین کتاب از «مجموعهی بازخوانی متون» است. هر کتاب این مجموعه شامل یکی از متون نثر کهن فارسی است، با مقدمه و ویرایش جعفر مدرسصادقی. اولین کتاب، «قصهها»ی ترجمهی تفسیر طبری، را نشرمرکز در سال ۱۳۷۲ به بازار فرستاد. تا سال ۱۳۷۷، هفت کتاب دیگر هم از این مجموعه منتشر شد، اما بهرغم تجدیدچاپ هر هشت کتاب، تا ۲۰ سال خبری از نهمین کتاب نشد. خیلیها خیال کردند کتاب دیگری در کار نیست، اما با انتشار سیاستنامه (۱۳۹۷) معلوم شد مدرسصادقی دست از کار نکشیده است.
از آغاز انتشار «مجموعهی بازخوانی متون»، ۲۶ سال گذشته و تمام عناوینش، کم یا زیاد، تجدیدچاپ شده است، اما خیلی از کتابخوانها درست نمیدانند مدرسصادقی با این متنها چه کرده و منظورش از «ویرایش متن» چیست. برای نوشتن این یادداشت، رفتم بهسراغ دوستان کتابخوانی که گمان میکردم لااقل یکی از این ده عنوان را ورق زدهاند؛ زن و مرد و پیر و جوان، بیاستثنا، میگفتند که درست نمیدانند تفاوت اینها با اصل متون چیست.
مدرسصادقی، در پیشگفتارِ کوتاه و یکسانش بر تمام کتابهای مجموعه، «به خواننده اطمینان میدهد که چیزی به جز عینِ خودِ متن در برابر او نیست و تأکید میکند که آنچه در برابر اوست گزیده نیست و بازنویسی هم نیست» و «هیچ حرکتی در جهت سادهسازی و هیچگونه اِعمال سلیقهای به منظور تعدیل زبان متن در کار نبوده است»، یعنی قرار بوده است نه خودِ متن که «خواندن» آن ساده شود، «با تدوینِ مجدّدِ متن و فصلبندی و پاراگرافبندی و یکدست کردن رسمالخط و نقطهگذاری و پیراستن بعضی عبارات معترضهی بیرون از روال متن».
ویراستار البته، از متن برخی کتابها، چیزهایی مثل عبارات عربی یا ابیات فارسی را، که به گمانش بیشتر کارکرد تزئینی داشتهاند، حذف کرده و «ترتیب» مطالب آنها را هم عوض کرده است. از برجستهترین نمونههای «تدوین مجدد»ش کتابهای مقالات مولانا و مقالات شمس است، پرفروشترین کتابهای این مجموعه که از هرکدام بیش از بیستهزار نسخه منتشر شده است. ولی سفرنامهی ناصرِ خسرو از این لحاظ هم به متن اصلیاش شبیهتر است و ویراستار فقط عنوانهایی، برگرفته از اصل متن، برای هر تکهاش برگزیده است.
کار مدرسصادقی «تصحیح متن» نیست، چون مبنای کار او نه نسخههای خطی که معتبرترین چاپهای متون است. بازنویسی و تلخیص هم نیست، اما با «عین متن» هم فرق دارد و جایگزین چاپهای اصلی نمیشود، بهویژه برای تحقیق و استناد.
منظور از «ویرایش متن»، تقریباً، همان است که امروز «ویرایش فنی» یا «ویرایش صوری» میگوییم: انتخاب رسمالخط ساده و یکدست و آشنا برای خوانندگان این زمانه، حرکتگذاری واژههای دشوار و نامهای ناآشنا، نشانهگذاری دقیق و درست جملهها، و تجدیدنظر در سطربندی و پاراگرافبندی متن. اگر با متون قدیم سروکله زده باشید، میدانید اینها ابداً ساده یا کماهمیت نیست و درک متن را بر خواننده آسان میکند، بخصوص اگر با خوشسلیقگی ناشر و ویراستار در انتخاب حروف و در صفحهآرایی همراه باشد، که در این مجموعه هست، اما برای دشواریهای متن هم باید فکری کرد؛ کتابهای این مجموعه قرار است «متون را از چارچوب تنگ آکادمی و آموزشگاه» بیرون بکشد و خواننده را گرفتار «جنبهی آموزشی و پژوهشی تحمیلشده به این متون» نکند.
این است که ویراستار، بهجای شرحنویسی یا به تعبیر خودش «حاشیهپردازی»، برای هر کتاب «واژهنامه»ای فراهم کرده است، واژهنامهای که شیوه تدوین آن با اصول فرهنگنویسی سازگار نیست ولی کار «خوانندگان غیر حرفهیی» را راه میاندازد و بسیاری از دشواریهای متن (مثل اعداد و عبارات عربی، واژههای منسوخ و کمکاربرد عربی و فارسی، و چیزهای ظاهراً سادهای مثل تفاوت معنایی حروف ربط و اضافه با فارسی امروز) را آسان میکند.
بهجای مشخص کردن تعابیر شرحشده در متن هم، مقابل هر واژه در «واژهنامه»، شماره صفحات دربردارنده واژهها درج شده و عملاً فهرست و نمایهای از لغات مهم کتاب هم در اختیار خواننده قرار گرفته است. آخرین بخش کتابها «نامنامه» است، همان نمایه اَعلام تاریخی و جغرافیایی موجود در متن.
تدوین چنین واژهنامهای آسان مینماید، ولی سخت است و حوصلهسوز: تشخیص و انتخاب واژهها و تعابیر دشوار برای خواننده امروزی، و معنی کردن آنها فقط با «یک واژه» (نه با تعریف و تشریح یا مترادفپردازی)، مختصر و مفید، در حدی که «فقط معنای واژه در متن» روشن و ابهام آن تکه از متن برطرف شود و خواننده به خواندنش ادامه دهد.
از حروفنگاری و صفحهآرایی صرفهجویانه و مناسب «واژهنامه»ها و «نامنامه»ها هم نباید گذشت؛ مجموع این دو فهرست فقط ۲۱ صفحه از سفرنامهی ناصرِ خسرو را گرفته است.
کتابهای «مجموعهی بازخوانی متون» هرکدام با «مقدمه»ای بهقلم مدرسصادقی آغاز شده است. در این مقدمهها، ویراستار کوشیده است خواننده را با موضوع و حالوهوای متن (مثلاً ویژگیهای زبانی و ادبی کتاب) آشنا و اشتیاق او را به خواندن متن بیشتر کند. زندگی و زمانه نویسنده را هم بررسی کرده و کوشیده است فضای تاریخی و جغرافیایی حاکم بر روزگار پدید آمدن کتاب را توصیف کند.
نثر روان و گیرای مدرسصادقی و نگاه داستاننویسانهاش مقدمهها را جذاب و صمیمانه و خوشخوانتر از نوشتههای خشک دانشنامهای و «تاریخ ادبیاتی» میکند، بخصوص که بخشهای فنی و پژوهشی و ارجاعات مقدمه را به «یادداشت»های پایان مقدمه منتقل میکند تا خود مقدمه خواندنی بماند و خواننده را نترساند.
برخی ویژگیهای رسمالخطی کتابها شاید مایه سردرگمی خواننده شود. مدرسصادقی انگار از «خوانندگان غیر حرفهیی» هم انتظار دارد اندر آداب نوشتار، یا دستکم مقدمهاش بر اولین کتاب همین مجموعه، را خوانده و با رسمالخط پیشنهادیاش، بخصوص قواعد جُدانویسیها و پیوستهنویسیها، آشنا باشند.
مجال پرداختن به رسمالخط نیست، اما شیوه او ممکن است (از فرط قانونمندی) آشفته بنماید، مثلاً حکمت تفاوت املای «سیبها» و «آسیبها»، یا «بامها» و «پُشتِ بامها»، یا «برگها» و «شاخ و برگها» را شاید هر خوانندهای درنیابد (بگذریم از غرابت نمونههایی مثل «خِزانَتُالزَّیت» و «تذکرتالشعرا»).
برگردیم به تازهترین کتاب مجموعه: سفرنامهی ناصرِ خسرو شامل ۱۳۶ + ۷۲ صفحه است. از آن ۱۳۶ صفحه، ۱۱۰ صفحه به متن سفرنامه اختصاص دارد و الباقی به فهرستهای واژهها و اَعلام و صفحات سفید. از ۷۲ صفحه پیش از متن هم، حدود ۶۰ صفحه شامل «مقدمه» و «یادداشت»های مقدمه و چند عکس غالباً تزئینی است.
حجم مقدمه هیچیک از کتابهای قبلی مجموعه اینقدر نیست، درحالیکه غالباً هم حجم متن اصلی آنها از سفرنامه بیشتر است و هم دشواریهای نثرشان. برای مثال، مدرسصادقی بر متن ۲۱۲ صفحهای تاریخ سیستان فقط ۱۲ صفحه (معادل کمتر از ۶ درصد حجم متن) مقدمه نوشته است و بر سفرنامه نزدیک به ۶۰ صفحه (تقریباً معادل نصف متن).
تفاوت عمده کار مدرسصادقی در دهههای ۱۳۹۰ و ۱۳۷۰ همین است که او، بهجای ذوقورزی در «تدوین مجدد»، به نوشتن مقدمههای مفصلتر و فنیتر گراییده است، مقدمههایی فاقد «طراوت» مقدمههای پیشین که در پی افزودن بر «اطلاعات» و «معلومات» خواننده است تا مشتاق کردن او به مواجهه با متن، همان اهتمام به «جنبهی آموزشی و پژوهشی» که قرار بود این مجموعه از آن برکنار بماند.
در مقدمه، عملاً خلاصهای از تمام سفر ناصر خسرو، البته با نثری جذاب، روایت شده است. سپس، معرفی مفصلی میخوانیم از تمام چاپهای پیشین سفرنامه (از ۱۸۸۱ میلادی به بعد) و شرح محاسن و معایب هرکدام و سبب ترجیح قدیمترین چاپ، گزارشی سودمند و کمنظیر که بیشتر به کار اهلفن میآید تا «خوانندگان غیر حرفهیی».
یادگیری خواننده ناآشنا از روی جلد این کتاب آغاز میشود، با دیدن فاصله میان «ناصر» و «خسرو» و کسره بین آنها، ولی در مقدمه مفصل کتاب جای برخی مطالب ساده و مبتدیانه، مثل همین کسره که خیلی از «خوانندگان غیر حرفهیی» ممکن است حکمتش را ندانند، خالی است.
در «پیشگفتار» مجموعه، بهدرستی اشاره شده است که «مقدمهها و مؤخرهها و تعلیقاتی مفصلتر از خود متن» هم یکی از عوامل بیگانگی خوانندگان تازهکار با چاپهای «منقح» و بعضی از گزیدههای این متون است. همانطور که چاپ تقریباً پانصدصفحهایِ دبیرسیاقی از همین سفرنامه ممکن است کسانی را که نمیدانند فقط ۱۷۵ صفحهاش شامل متن است بترساند، مقدمه مفصلِ این متن مختصر و نهچندان دشوار هم، بهرغم نثر خودمانیاش، شاید نقضغرض باشد.
در «یادداشت»های مقدمه، دو اِشکال هست که بهتر است در چاپهای آینده برطرف شود: یکی ضبطهای نادرست اشعار ناصر خسرو، بر اثر افتادگی واژهها یا خطا در حرکتگذاری (مثلاً در صفحه پنجاهوسه)، و دیگری ارجاع به دو عنوان از کتابهای همین مجموعه، بهجای استناد به چاپهای اصلی (در صفحات پنجاهوهفت و پنجاهوهشت)؛ مدرسصادقی بهخوبی با اهمیت استناد به معتبرترین چاپها آشناست و اهتمامش در ارجاع به چاپهای قدیم بهحدی است که برای نقل بیتهای ناصر خسرو هم دیوان چاپ تقوی (۱۳۰۴ ـ ۱۳۰۷) را بر چاپ مینوی ـ محقق (۱۳۵۷) ترجیح داده است، اما در مقام «استناد» به متن مقالات شمس و عجایبنامه به چاپهای خودش ارجاع داده است. استناد به چاپ غیرتحقیقی، حتی اگر متنش عیناً مثل چاپ تحقیقی باشد، از منظر روششناختی، درست نیست.
در پایان، بد نیست مختصری هم به ظاهر کتاب بپردازیم؛ شک نیست که امروزه اقتضائات بازار نشر، مثل خیلی چیزهای دیگر، فرق کرده است با آن سالهایی که کتابهای پربرگ این مجموعه را هم نشرمرکز با کاغذ معمولی و جلدهای مقوایی ساده، و البته با شمارگان بیش از ۳۰۰۰ نسخه، در میآورد. قیمتها سر به فلک میزند، اما اگر ویراستار مجموعه، به شیوه همان سالهایش، چنین متنی را در کمتر از ۱۵۰ صفحه سامان بدهد و ناشر از کاغذ بالک و جلد سخت و تجملاتی نظیر «سِت» کردن رنگ جلدها با کاغذ آستربدرقه و روبان علامتگذاری صفحهها چشم بپوشد، هنوز میشود کتاب را کمتر از صفحهای ۲۴۰ تومان قیمت گذاشت.