و مرگ آیینهای شد
یادداشتی برای مرگ شاعر جوان فراز بهزادی. فراز بهزادی متولد سال 1360در استان بوشهر که شاعر، مدرس و منتقد ادبی بود و در بیستم اسفند 1400 بر اثر ایست قلبی درگذشت. اگر چه بهزادی به لحاظ کمی تنها دو مجموعه شعر «بگو در ماه خاکم کنند» و «عصر گرد و خاکسپاری من» را به ترتیب در سالهای 1381 و 1396 منتشر کرد با این وجود میتوان در تاریخ ادبیات جایگاهی اگر چه به قدر نام نصیبش کرد. در حالی که بسیاری دیگر با وجود تعدد آثار چیزی به شعر اضافه نکردهاند. بازی با کلمات، نزدیک کردن شعر به دغدغههای انسان امروز، استفاده از مفاهیم فلسفی و واژگان امروزی از ویژگیهای مهم شعر اوست.
یادداشتی برای مرگ شاعر جوان فراز بهزادی. فراز بهزادی متولد سال 1360در استان بوشهر که شاعر، مدرس و منتقد ادبی بود و در بیستم اسفند 1400 بر اثر ایست قلبی درگذشت. اگر چه بهزادی به لحاظ کمی تنها دو مجموعه شعر «بگو در ماه خاکم کنند» و «عصر گرد و خاکسپاری من» را به ترتیب در سالهای 1381 و 1396 منتشر کرد با این وجود میتوان در تاریخ ادبیات جایگاهی اگر چه به قدر نام نصیبش کرد. در حالی که بسیاری دیگر با وجود تعدد آثار چیزی به شعر اضافه نکردهاند. بازی با کلمات، نزدیک کردن شعر به دغدغههای انسان امروز، استفاده از مفاهیم فلسفی و واژگان امروزی از ویژگیهای مهم شعر اوست.
میخواستم مطلبم را با عنوان «بگو در ماه خاکم کنند» شروع کنم. سوگنامه شاعری که مرگاندیشی از عنوان مجموعهها و متن شعرهایش بیرون میزد. روزهای آخر اسفند هول دارند. هول تمام کردن کارهای نیمه کاره، هول رسیدن به چیزهای بهتر، هول شستن، خریدن، جمع کردن، رفتن…. شاعری که میخواست در ماه خاک شود با هول روزهای آخر اسفند برای همیشه از این کرهی خاکی خداحافظی کرد.
شاید حالا این جملات منوچهر آتشی که برای کتاب اول بهزادی نوشته بود ورد زبان خیلیهاست:
گمان میکني خيلی زيرکی / اما میدانی / که آرمسترانگ فاتح ماه نيز / در زمين مرد ـ در گهواره/ * نامت فراز است / از اينروست که فراترها را میطلبی / هشدار / نفرين زمين / به کاليگولای کؤدن بدلت نکند / * نه / تو در ماه دفن نخواهی شد / در واژه دفن خواهی شد / و در همين کفنهای مرقع که شعرش میخوانی / خواهی آرميد فراز.
همین جملات است که باعث میشود زبانم در نوشتن چیزی در مورد شاعر چهل ساله بوشهری الکن باشد. من چه چیزی میتوانم بنویسم بهتر از آتشی؟ او که سالها قبل سوگنامه مفصلی برای فراز نوشته بود تا در اسفند 1400 به کار بیاید.
و دنیا
یکی از قفسههای کتابخانه من بود
وقتی موهایت را فلسفه میبافم
دکارت دم اسبی!
من خودکشی میکنم پس هستم
و میتوانم از فردا
در کتابی که آدمهایش
یک سطر در میان گریه میکنند
تا آخر آفتاب بخوانم
من خودم را از یک کتابخانه عمومی امانت گرفتهام
آقا! شما مرگ مرا ندیدهاید؟
فراز بهزادی که در ابتدا دنبالهروی رویایی و شعر حجم بود به مرور به استقلال و فردیت خودش در زبان و فرم شعر رسید. اگر چه بهزادی به لحاظ کمی تنها دو مجموعه شعر «بگو در ماه خاکم کنند» و «عصر گرد و خاکسپاری من» را به ترتیب در سالهای 1381 و 1396 منتشر کرد با این وجود میتوان در تاریخ ادبیات جایگاهی اگر چه به قدر نام نصیبش کرد. در حالی که بسیاری دیگر با وجود تعدد آثار چیزی به شعر اضافه نکردهاند.
بازی با کلمات، نزدیک کردن شعر به دغدغههای انسان امروز، استفاده از مفاهیم فلسفی و واژگان امروزی از ویژگیهای مهم شعر اوست. او که در مسیر انزوا و سکوت کار ادبی کرد، مؤمن به کلمه بود و هیچگاه در زمینِ بازار بده بستانهای ادبی بازی نکرد.
مولوی میگوید:
مرگ آینهست و حسنت در آینه درآمد / آیینه بربگوید خوش منظر است مردن
و بهزادی ادامه میدهد:
و مرگ آیینهای شد
تنهاییام را مرتب کرد
چمدانی پر از چشمهای تو
سفینهای
که بر آمد و رفتِ سطرهایم
جیغ میکشید
بگو در ماه
در ماه خاکم کنند
دیوانگیهای پنجره را گردگیری کردهام
و عشقِ خاک خوردۀ توی انبار را
تا کنار هر چه سیاه میرود به ماه
یک طرف دنیا
به رنگِ تو باشد
همچنین میتوانید نقدی از هادی عیار بر «عصر گرد و خاک سپاری من» مجموعه شعر دوم فراز بهزادی را هم در وینش بخوانید.