صندلی نباشیم!
من صندلی نیستم
نویسنده: راس بوراک
مترجم: رضی هیرمندی
رده بندی سنی کتاب: 4+
ناشر: پرتقال
نوبت چاپ: ۱
سال چاپ: ۱۳۹۷
تعداد صفحات: ۴۰
صندلی نباشیم!
داستان این کتاب، دربارهی زرافهای است که به تازگی به جنگل آمده است. در صفحهی اول، حیواناتی را میبینیم که خوشحالند و دور هم بازی میکنند. اما مشکلی وجود دارد. آنها زرافه را با صندلی اشتباه گرفتهاند و نشستهاند رویش! زرافه نمیداند چطور به آنها نشان دهد که یک زرافه است. حتی یک راسوی بدبو و یک اسب آبی خیلی چاق هم رویش مینشینند. اما او اعتماد به نفس کافی ندارد تا به آنها بگوید: من صندلی نیستم!
راستش را بخواهید، با دیدن زرافهی داستان، با آن چشمهای گردشده و مستأصلش، یاد خودم افتادم. یاد روزهایی که در مدرسه باید درسهایی میخواندم که با شخصیت من جور نبودند و شبیه به کسی میشدم که شبیه من نبود و هیچکس نمیدانست خود واقعیام چه شکلی است، چون من زرافهی خالخالیای بودم که در آن گردن درازش، یک میلیمتر تار صوتی وجود نداشت تا حرف بزند و بگوید که زرافه است، نه صندلی!
میدانید، دیگران خیلی راحت ما را قضاوت میکنند، خود واقعیمان را میخ میزنند و از آن صندلی میسازند و رویش مینشینند. گاهی حتی خودمان هم نمیدانیم خود واقعیمان چه شکلی است. البته، زرافهی این داستان میداند خودش چگونه است، اما نمیتواند آن را به دیگران بفهماند. من صندلی نیستم، از هویت حرف میزند و زمینهی خوبی را برای گفتوگو با کودکان فراهم میکند.
بدون شک همهی ما در شرایطی مشابه زرافه قرار گرفتهایم. شرایطی که در آن، به درستی ما را نشناختهاند و مجبور شدهایم کاری را بر خلاف تواناییمان انجام دهیم، یا روزهایی که میخواستیم حرفی بزنیم، اما سکوت کردهایم و هیچ چیز نگفتهایم. هنگام خواندن این کتاب، سوالات گوناگونی در ذهن بچهها شکل میگیرد. اصلا زرافه کجایش شبیه به صندلی است؟ مگر بقیه، زرافهی به آن بزرگی را جلوی چشمشان نمیبینند؟
آن طور که معلوم است، نه! تا زمانی که زرافه، شروع به حرف زدن نکرده و شخصیت واقعیاش را معرفی نکرده، آنها زرافه را نمیبینند و برایشان هم مهم نیست زرافه دلش میخواهد صندلی باشد یا نه!
البته صندلی بودن چندان هم بد نیست! آن هم زمانی که یک شیر گرسنه، روی زرافه مینشیند و میخواهد اولین حیوانی را که میبیند برای شام بخورد! شیر آنقدر مینشیند تا بالاخره، زرافه که دیگر طاقتش تمام شده، فریاد میزند و شیر، که گمان میکند صندلیاش شروع به حرف زدن کرده، پا به فرار میگذارد. روز بعد، زرافه را میبینیم که خوشحال، در کنار بقیهی حیوانات نشسته و با خنده، تعریف میکند که اصلا باورتان میشود من را با صندلی اشتباه گرفته بودند؟!
کتاب من صندلی نیستم، به خوبی نشان میدهد که دیگران چقدر راحت میتوانند از بقیه صندلی بسازند! حتی خود ما هم ممکن است به این اشتباه دچار شویم. مثل زرافه که در آخر داستان، روی یک لاکپشت نشسته و خاطره تعریف میکند و اصلا توجهی به لاکپشت ندارد!
این کتاب، در کنار فضای طنزآمیز و داستان خندهدارش، مفاهیم زیادی را در دل خود جای داده است. مفاهیمی چون کیستی و هویت، قضاوت، اعتماد به نفس و حتی اعتراض و ساکن نبودن. جنگلِ این کتاب، نمونهای از جامعهی ماست که هر روز در آن سوءتفاهمهای زیادی ایجاد میشود، بدون اینکه حتی شخص خاصی در آن مقصر باشد. اما با گاهی با حرف زدن، میتوان این سوءتفاهم و اشتباهها را برطرف کرد.
راس بوراک، نویسنده و تصویرگر خلاق کتاب، بیشتر به کار طراحی شخصیت برای انیمیشن مشغول است و از تواناییهای خود در این زمینه، به خوبی برای آفرینش این کتاب بهره برده است. تصاویر کتاب ساده و گویا هستند و استفاده از رنگهای گرم و زنده، فضایی صمیمی خلق کرده است. تکتک شخصیتهای این کتاب، به خوبی در تصاویر نشان داده شدهاند و چشمهای درشتشان، حالت درونی و احساساتشان را بازگو میکند. بدون شک من صندلی نیستم، کتابی است که با داستان خاص و تصاویر جذابش، در ذهن هر مخاطبی ماندگار میشود.