سارق ادبی یا شاعر؟!
«بهرهمندی شاعران از شاعران» پژوهشی است که ذهن شاعر را با این چالش روبه رو میکند که تا چه میزان مجاز به بهرهمندی از تجارب پیشینیان است! فلاحمیبدی برای این پژوهش چالشبرانگیز محدوده زمانی از خواجوی کرمانی تا عبدالرحمن جامی را انتخاب کردهاست. بازه زمانی که گلسرسبد شاعران ایرانی؛ حافظ شیرازی نیز در آن میزیسته است.
«بهرهمندی شاعران از شاعران» پژوهشی است که ذهن شاعر را با این چالش روبه رو میکند که تا چه میزان مجاز به بهرهمندی از تجارب پیشینیان است! فلاحمیبدی برای این پژوهش چالشبرانگیز محدوده زمانی از خواجوی کرمانی تا عبدالرحمن جامی را انتخاب کردهاست. بازه زمانی که گلسرسبد شاعران ایرانی؛ حافظ شیرازی نیز در آن میزیسته است.
«هیچ اثری منحصراً از قلم و فکر شاعر و ادیبی تراوش نمیکند. و ابداع و ایجاد مطلق و بیسابقه، اگر به کلی نایاب نباشد قطعاً کمیاب است»
نقد ادبی، دکتر عبدالحسین زرّینکوب
زمانی که برای نخستین بار با کتاب بهرهمندی شاعران از شاعران اثر پژوهشی مرتضی فلاحمیبدی در نمایشگاه کتاب مواجه شدم، یکی از دغدغههای فکریام این بود که آیا خواندن اشعار شاعران پیشین و تاثیر گرفتن از آنها برایم مفید خواهد بود یا مرا تبدیل به شاعری مقلد و دستدوم(!) میکند؟!
به خصوص این که در کتاب چهار مقاله نظامی عروضی خوانده بودم هر کس میخواهد پا به عرصه شاعری بگذارد باید «در عنفوان شباب و در روزگار جوانی بیست هزار بیت از اشعار متقدمان یاد بگیرد و ده هزار کلمه از متاخران پیش چشم کند و پیوسته دواوین استادان همیخواند و یاد همیگیرد…» البته این نظر نظامی بود و در دوره معاصر به چشم خویش شاعرانی را در جلسات ادبی میدیدیم که اتفاقا همه فخر و مباهاتشان به این بود که آثار متقدم و متاخر را نمیخوانند تا مبادا ذهن آکبند و دست نخوردهشان (که میتواند منشا خلاقیت ادبی باشد!) تحت تاثیر آثار بیخاصیت(!) پیشینیان قرار گیرد!
با این حال این استدلال از همان ابتدا به چشم من استدلالی از سر تنبلی و کاهلی میآمد، اصلا مگر میشود کسی قدم در راهی بگذارد و نخواهد بداند دیگرانی که این مسیر را طی کردهاند به کجا رسیدهاند؟! در طول مسیر چه کردهاند؟! چه راههایی را برای زودتر رسیدن به مقصد یافتهاند؟!
با چه آفات و آسیبهایی در طی مسیر روبهرو شدهاند؟! بیتوجهی به تجربیات دیگران یعنی با کولهباری خالی دل به جادهزدن! در حالی که رهروی زیرک آنست که با زیرنظر گرفتن عملکرد مسافران قبلی با کولهباری پُر قدم به جاده بگذارد منتها از آنچنان ذکاوتی برخوردار باشد که بتواند راه خودش را پیدا کند و مسیری را به اسم خود ثبت کند!
استدلال دیگر من برای لزوم مطالعه شعر پیشینیان این بود که از کجا معلوم شاعر جوانی که تا بهحال لای کتابهای شعر متقدمین و متاخرین را باز نکرده دچار توارد نشود و بیتی ننویسد که عیناً در دواوین قدما آمدهاست یا شعری ننویسد که پیش از او عیناً با همان ردیف و قافیه یا همان مضمون شاعران دیگری سرودهاند.
پس مطالعه شعر پیشینیان حتی اگر چیزی بر ذهن آکبند داعیهداران خلق آثار بدیع و خلاقانه نیفزاید در بدبینانهترین حالت میتواند آنها را از گزند متهم شدن به سرقت ادبی در امان دارد! چنانچه از ابوهلال عسگری؛ شاعر، لغت شناس و استاد صنایع شعری نقل است که: «وقتی در وصف زنان مصراعی بدینگونه سرودم: «سفرن بدوراً و انتقبن اهلّهً» و نزد خود گمان میبردم که پیش از من هیچ کس این دو تشبیه را در نیم بیتی نیاورده است.
چندی بعد همین مصراع را در دیوان یکی از شاعران بغداد دیدم. شگفتم افزود و عزم کردم که از این پس بر هیچ متأخر به سرقت از متقدم، بر وجه قطع و یقین حکم نکنم.»
«بهرهمندی شاعران از شاعران» پژوهشی است که ذهن شاعر را با این چالش روبه رو می کند که تا چه میزان مجاز به بهرهمندی از تجارب پیشینیان است! این پژوهش در دوازده فصل مدون شده است. خواجوی کرمانی، ابنیمین فریومدی، عبیدزاکانی، ناصر بخارایی، سلمان ساوجی، حافظ شیرازی، کمال خُجندی، شاهنعمتاللهولی، ابواسحاق اطعمه، امیرشاهی سبزواری، نورالدین عبدالرحمان جامی شاعرانی هستند که عناوین دوازده بخش کتاب را به خود اختصاص دادهاند.
فلاحمیبدی برای این پژوهش چالشبرانگیز محدوده زمانی از خواجوی کرمانی تا عبدالرحمن جامی را انتخاب کرده است. بازه زمانی که گلسرسبد شاعران ایرانی؛ حافظ شیرازی نیز در آن میزیسته است و جالب اینجاست که بخش قطور این پژوهش نیز به بخش هفتم یعنی بخشی که مربوط به «حافظ شیرازی و دیگران» است اختصاص دارد!
فلاحمیبدی بدون هیچ تعارف با استاد غزلسرای فارسی؛ حافظ در مقدمه این بخش اذعان میکند که در میان شاعران و سخنسرایان پارسی، کمتر شاعری را میتوان یافت که چون او به اشعار شاعران متقدم و معاصر خود توجه داشته باشد و دیوان آنها را مطالعه و تفحص کردهباشد. فلاحمیبدی برای اثبات گفتهاش نمونههای زیادی هم از شعر حافظ و دیگران نقل میکند نمونههایی که گاهی میبینی از تشابه وزن، قافیه، ردیف و مضمون نیز فراتر رفتهاند و حضرت حافظ عین مصراع یا بیتی از شاعر دیگر را بدون تضمین کردن در شعر خود آوردهاست!
اینجاست که ممکن است شاعر جوان بعد از مطالعه این کتاب به خود اجازه دهد که با بیپروایی از شعر متقدمین و متاخرین برداشت کند و وقتی ازش سوال کنی که چرا؟! بدون هیچ ابایی بگوید مگر حافظ عین فلان مصراع «خواجوی کرمانی» را در فلان غزلش نیاوردهاست پس من هم میتوانم!
نکته اینجاست که چطور میشود حافظ شیرازی با این میزان تشابه مضامین، همانندیهای وزن و قافیه، شباهتها و همسانیهای لفظی و معنوی اشعارش با شعر پیشینیان به گوهری درخشان در ادبیات فارسی بدل میشود اما آن جوان در صورت اصرار به تکرار خطا، به عنوان سارقی ادبی شناخته میشود؟!
ابوهلال عسگری در اینباره میگوید: «هر که معنایی را با عین لفظ آن از گویندهای بگیرد آن را سرقت کردهاست و هر که آن را با بعضی الفاظ اصلی اخذ کند سلخ کردهاست، و اما اگر کسی معنی و مضمونی را از دیگری بگیرد و از خود کسوت تازهای از الفاظ در آن بپوشاند که از کسوت نخستین خوبتر باشد او بدان معنی سزاوارتر خواهد بود.» راز حافظ نیز در همین است و الحق که او حتی وقتی مصراعی را عینا از کسی برداشت کرده، مصراع دومش را جوری ساخته و پرداخته که گویی آن شعر از ازل تا ابد در تملک هیچ شاعری جز او نبوده است!